موسوی‌خوئینی‌ها
وقتی شوروی فروپاشید، یک حس قرار گرفتن در برهوت به همه چپ‌ها دست داد و گفتند حالا که مرادمان از بین رفته، چه کنیم. سایه‌ این حوادث به چپ‌های وطنی ما هم که مسلمان بودند ولی مشرب آنها چپ بود افتاد و آن چپ دچار به‌هم‌ریختگی شد و این به‌هم‌ریختگی مقدمه رفتن سراغ اقداماتی اصلاح‌طلبانه است.
روز گذشته ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور جمهوری اسلامی ایران در ۸۸سالگی درگذشت.
گروهی که در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست‌جمهوری قرار دارند دارای چند بعد سیاسی و امنیتی بوده و استاد جنگ روانی هستند که سابقه امنیتی نیز دارند. مدل کار آنها این است که فضای کشور را به‌سمت امنیتی شدن و جنگ روانی ببرند و استراتژی اصلی آنها نیز این است که همه امور کشور و حتی آب خوردن خود را نیز به برجام و آمریکا گره بزنند.
پژوهشگر تاریخ معاصر گفت: ضعف اصلی را این می‌دانم افرادی که صاحب کار در حوزه تاریخ‌نویسی هستند و نهادهای مهم تاریخ‌نویسی را مدیریت می‌کنند، به تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی افتخار نمی‌کنند و آن را قابل دفاع نمی‌دانند. این مطلب قدری صریح و تلخ است، ولی واقعیت است. خیلی راحت بیان کنم که جمهوری اسلامی و روند آن را قبول ندارند.
گاهی می‌گویند که شعار ندهید، یعنی مرگ بر آمریکا گفتن این شعار چه فایده‌ای دارد؟ گفتن «مرگ بر آمریکا» باید در عمل باشد تا وابسته به آمریکا نباشیم.
اصلاح‌طلبان عملا با آینده بلاتکلیفند و صرفا ورود به میدان را موجب پیروزی نمی‌دانند. صادق زیباکلام در این‌باره می‌گوید: «روحانی بلایی بر سر شرکت در انتخابات آورده که بسیاری از مردم از رای دادن سرخورده و ناامید شده‌اند.»
فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت: ما معتقدیم تحریم انتخابات هیچ مساله‌ای را حل نخواهد کرد بلکه خودش ایجاد مساله جدید در شرایطی است که ما مسائل حل نشده بسیاری داریم. هر کاری که فکر کنیم به بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی مردم کمک می‌کند، نباید دریغ کنیم، بنابراین تا این لحظه به این نتیجه نرسیدیم که تحریم انتخابات می‌تواند مشکلات مردم را حل کند.
اصلاح‌طلبان با یک دودوتا چهارتای ساده احتمالا به این مساله هم فکر می‌کنند که انتخابات ریاست‌جمهوری با چند مناظره حتما داغ‌تر از انتخابات مجلس خواهد بود و با افزایش مشارکت، عدم‌حضور آنها بیش از گذشته به چشم نخواهد آمد و همین هم باعث حذف شدن آنها برای مدت طولانی‌تری از میدان سیاست و قدرت در کشور خواهد شد.
مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، گرانی‌های روزافزون، افزایش تورم، گسترش نرخ بیکاری، رکود همراه با تورمی شرایطی را رقم زده که اهتمام به امر سیاست و مشخصا تمایل به حضور در پای صندوق‌های رای از رغبت و مقبولیت سابق خارج شده و به امر دست‌چندم تبدیل شده است.
موسوی‌خوئینی‌ها این‌بار ۱۸۰درجه برعکس وارد عمل شده و گفته که باید در جریان انتخابات آینده فعال بود، انگار نه انگار که همین دو، سه ماه پیش بود که نتیجه انتخابات را در تغییر سرنوشت کشور بی‌نتیجه دانسته و گفته بود ایراد اصلی از سطوح عالی نظام است.
اکنون، به‌راحتی می‌توان هدف خوئینی‌ها و یارانش را حدس زد؛ پرکردن خلأ رهبری اصلاحات و سپس خروج از انسداد. موسوی‌خوئینی‌ها به‌طور مشخص به‌دنبال ایفای نقش پدر معنوی اصلاح‌طلبان است و تلاش دارد رهبری جدید این جریان را برعهده بگیرد
تلقی حاکمیت از نامه آقای موسوی خوئینی‌ها، تلقی ساختارشکنانه‌ای نبود و هیچ حمله‌ای از سمت ساختارهای رسمی کشور متوجه ایشان نشد و برخوردی هم صورت نگرفت. آنچه شما «حمله» خوانده‌اید انتقاد جمعی از نیروهای اجتماعی به نامه ایشان بوده است.
موسوی‌خوئینی‌ها در این نامه بدون ارائه هیچ راهکار و پیشنهاد مشخصی صرفا به کلی‌گویی بسنده کرده و با طراحی یک عملیات برد-برد اولا خودش را نماینده مردم معرفی می‌کند و محتوای نامه را به سمتی سوق می‌دهد که جریان اصلاحات نسبت به ایجاد وضعیت کنونی مبری شود.
نامه آقای خوئینی‌ها همان‌گونه که گفته شد پایان سیاست‌ورزی رسمی و ورود به دالان اپوزیسیون‌نمایی است؛ واکنشی به شکست در انتخابات مجلس، پیش‌دستی برای قبول‌نکردن مسوولیت شکست‌های بعدی، فرافکنی در پذیرفتن مسوولیت نهادهایی که در اختیار اصلاح‌طلبان بوده و تلاش برای رادیکال‌کردن اصلاحات و نسخه جدید خروج از نظام است.
کارشناس مسائلی سیاسی گفت: «سابقه آقای موسوی‌خوئینی‌ها سابقه‌ای نیست که دال بر این باشد که ایشان دغدغه معیشت یا دغدغه آزادی‌های مردم را داشته است، چراکه بسیاری از پرسش‌ها درباره ایشان مطرح است که هنوز پاسخی به آن داده نشده است.»
1 2
یادداشت