موسوی خوئینی‌ها
قاسم تبریزی به بررسی و اهمیت توجه به تاریخ‌نگاری شفاهی و موانع موجود در این مسیر پرداخت و به کم‌کاری افراد در این زمینه اشاره کرده و از دلایل اندک بودن منابع تاریخ شفاهی سخن گفت و برخی دوره‌های پرحاشیه و مهم تاریخ معاصر کشورمان را مورد نقد و بررسی قرار داد.
گاهی می‌گویند که شعار ندهید، یعنی مرگ بر آمریکا گفتن این شعار چه فایده‌ای دارد؟ گفتن «مرگ بر آمریکا» باید در عمل باشد تا وابسته به آمریکا نباشیم.
صادق زیباکلام گفت: آقای موسوی خوئینی‌ها اگر قرار است با اطلاع آقای خاتمی یا بدون اطلاع او سخنگو یا لیدر جنبش اصلاحات باشد، یک فاجعه برای اصلاحات رقم خورده است و عقبگردی بزرگ برای این جریان است و به نوعی لیدری موسوی خوئینی‌ها تیر خلاص به شقیقه جنبش اصلاحات است.
عباس سلیمی‌نمین در نامه مفصلی به نقد اظهارات اخیر صادق زیباکلام پرداخته است. اما آقای زیباکلام ترجیح داده است به جای ورود به بحث و مناظره مکتوب درباره مدعاهای تاریخی‌شان، استدلالها را به مسائل عاطفی مانند «نفرت» بکشاند.
نامه اخیری که یکی از روحانیون شاخص اصلاح‌طلب [سیدمحمد موسوی خوئینی] منتشر کرد، مصداق بارزی است از ایستادن بر همین گسلی که نخواسته‌ایم یا نمی‌خواهیم ببینیم. آنچه در این نامه آمده، آگاهانه یا بدون امعان، به چیزی فراتر از معارضه‌ با رقبای انتخاباتی یا مقابله‌جویی‌های میان قوا اشاره دارد. حتی به فراتر از رودررویی با رهبری رفته و متعرض نظام شده است.
تلقی حاکمیت از نامه آقای موسوی خوئینی‌ها، تلقی ساختارشکنانه‌ای نبود و هیچ حمله‌ای از سمت ساختارهای رسمی کشور متوجه ایشان نشد و برخوردی هم صورت نگرفت. آنچه شما «حمله» خوانده‌اید انتقاد جمعی از نیروهای اجتماعی به نامه ایشان بوده است.
مدیرمسئول روزنامه «فرهیختگان» گفت: مسئله اصلی در مقطع کنونی در بلوک حامیان دولت عدم امکان جداسازی سرنوشت سیاسی از عملکرد روحانی است. در چنین شرایطی آدرس غلط می دهند. نامه خوئینی‌ها و متن قوجانی از این منظر از یک جنس هستند برای فرار از پاسخگویی و یک تلاش ناموفق برای پاک‌کردن صورت مسئله اصلی.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران تاکید کرد: آقای خوئینی‌ها قبل از نگارش نامه باید به این نکته می‌اندیشید که چه فعل و انفعالاتی صورت گرفته که از دیدگاه ایشان افرادی چون تاج‌زاده و حتی اکبر گنجی جزو خارج شدگان از چارچوب مصالح ملی محسوب نمی‌شوند.
راهی که رئیس‌جمهور سابق ایران در ابتدای آن است، دبیرکل مجمع روحانیون در انتهای آن ایستاده، اگر بنا بود ماهی‌ای از این آب گل‌آلود گرفته شود اول گیر کسانی می‌آمد که بلدند یک روز رادیکال شوند و روز دیگر در ستاد انتخاباتی مجوزدار نقش رحم اجاره‌ای را بازی کنند. فرجام رادیکالیسم روشن است.
خوئینی ها میکوشد بگوید؛ دولتها کاره ای نیستند! جان کلام او این است که در سیاستهای کلان کاره ای نیستند.او با زبان بی زبانی میخواهد بگوید تا کی باید با آمریکا مبارزه کنیم؟ و رهبری اجازه سازش ندهد؟
شاید با ذکر مقدماتی بتوان این پرسش را طرح کرد که چرا جناب موسوی‌خوئینی‌ها این ادعا را علی‌رغم این لکنت در استدلال و بن‌بست‌های عملی که در سیاست‌ورزی دارد، طرح کرده است؟ نامه‌ای که حتی از سوی افراد و مجموعه‌های درون این جریان تخطئه شد.
امروز خوئینی‌ها به صحنه آمده و به اصطلاح نامه‌ای سرگشاده به مقام‌معظم‌رهبری نوشته است. او می‌خواهد از این دولت ناکام به‌نوعی دفاع و با زبان بی‌زبانی روحانی را تبرئه کند تا بگوید اجازه ندادند او کاری کند.
جناب خوئینی‌ها می‌دانید حقوق یک کارگر در دولت متبوع‌تان دومیلیون تومان است و خط فقر در تهران ۹ میلیون و قیمت پراید ۹۰ میلیون، دولت مورد حمایت‌تان شاخص رفع تبعیض را به بدترین وضع رسانده است. چون گفتید گزارش دارید خواستیم از دولت‌تان کمی گزارش بدهیم. نمی‌خواهید به آن دو پیشنهاد فکر کنید؟! عذرخواهی و درخواست استعفا از دولت را می‌گوییم.
هنر موسوی‌خوئینی‌ها این است که هرچندوقت یک بار انگشت اتهام را به سمت یکی از شخصیت‌های نظام نشانه می‌گیرد در صورتی که اگر قرار باشد در دادگاهی متهمان به وجودآمدن وضع کنونی احضار شوند، نخستین فردی که باید در آن دادگاه حاضر و محاکمه شود خود آقای موسوی خوئینی‌هاست.
یادداشت