مجتبی نامخواه
مجتبی نامخواه، پژوهشگر مطالعات انقلاب اسلامی می‌گوید؛ امام خمینی یک تئوری جامع در باب انتظار دارد. در این تئوری بازسازی ادبیات نظری انتظار، جنبه‌های آسیب‌شناختی و نقد باور‌های رایج و متداول و هم بازتولید یک درگیری فراگیر معرفتی و عملی با جریان‌های اجتماعی مروج معنای منفی انتظار وجود دارد و از همه مهم‌تر در یک سطح حکمی، ترسیم یک خط و دکترین عینی برای منتظر بودن که در سطح عملی هم دلالت عینی‌اش به وجود می‌آید.
مجتبی نامخواه به این موضوع اشاره می‌کند که حاج قاسم، عموماً پاسخی کارآمد به ناکارآمدی نظام حکمرانی داشته و توضیح داد: فکر می‌کنم مهم‌ترین ویژگی حاج قاسم این است که در دوره‌هایی که در بیشتر مسائل ما با پاسخ‌های نظری ناکارآمد مواجه بودیم، یک پاسخ عملی و کارآمد به خیلی از مسائل پیش روی جامعه ما و انقلاب اسلامی داد. از این جهت پاسخ‌های متمایزی را توانست خلق کند.
گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مجتبی نامخواه، مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) و سردبیر مجله نامۀ جمهور، به بررسی آینده اسلام سیاسی در ایران می‌پردازد.
مجله نامه جمهور سعی دارد از طریق بررسی موارد سیاست‌ورزی‌های مهم، سوژه‌هایی را شکل دهد که نسبت به گفتمان عدالتخواهی هوشیار و دقیق باشند. به همین جهت با مجتبی نامخواه، سردبیر این مجله گفت‌وگویی را صورت دادیم تا هم درباره مجله گفت‌وگو کنیم و هم به‌عنوان یک فعال عدالتخواه نظرش را راجع‌به مسائل روز از جمله نقد و نظرهایش درباره برنامه هفتم توسعه در آخرین شماره مجله جمهور جویا شویم.
در گفت‌وگویی که با مجتبی نامخواه، پژوهشگر اجتماعی داشته‌ایم به بررسی مهم‌ترین چالش‌هایی پرداخته‌ایم که کم‌‌توجهی به آن منجر به ایجاد شکاف اجتماعی شده و فرصت ضربه زدن به کشور را توسط معاندان فراهم می‌کند.
وقایع مختلفی درطول سالیان اخیر در کشور رخ داده که در همه آنها دانش جامعه‌شناسی تلاش کرده تحلیل خود را از قضایا ارائه کند و راهی برای فهم پدیده‌ها بیابد. اما به‌نظر می‌رسد در هر برهه شاهد نوعی بهت‌زدگی نسبت به مسائل هستیم و جامعه‌شناسی ما امکان چندانی برای فهم مسائل به ما نمی‌دهد.
 وقایع مختلفی در طول سالیان اخیر در کشور رخ داده که در همه آنها دانش جامعه‌شناسی تلاش کرده تحلیل خود را از قضایا ارائه کند و راهی برای فهم پدیده‌ها بیابد. اما به‌نظر می‌رسد در هر برهه شاهد نوعی بهت‌زدگی نسبت به مسائل هستیم و جامعه‌شناسی ما امکان چندانی برای فهم مسائل به ما نمی‌دهد.
واقعیت این است آنچه در سیاست یا در سطح فکری و ایده کلان دولت از گفتمان یاد می‌شود، از نظر اجتماعی منوط به این است که برآمدن یک دولت از یک خاستگاه اجتماعی مشخص باشد و بخش معینی از جامعه را نمایندگی کند. به میزانی که نمایندگی سیاسی به‌معنای حقیقی، نه به‌معنای صورت‌های حقوقی محقق شود، دولتمردان امکان پیش‌بردن یک گفتمان را دارند.
در همین ۲۴ساعت اخیر، این اقدام مجلس واکنش‌های منفی بسیاری را به‌همراه داشته است. این مساله بیشتر از آنکه از جنبه حقوقی و قانونی اهمیت داشته باشد، از جنبه اجتماعی و فرهنگی اهمیٓت بسیار بالایی دارد. به این معنا که این پیشنهاد کمیسیون تلفیق، اجمالا یک پیام و ایده‌ای را به جامعه مخابره می‌کند که مردم می‌گویند ما در وضعیتی قرار داریم که برای اداره‌کنندگان کشور، پول از همه‌چیز مهم تر است.
جامعه و منافع گوناگون افراد پیچیدگی‌هایی دارد که بسیار بیشتر از قابلیت تبیین کلامی و بحث عصمت و پیامبری و خانواده است. در جامعه حداکثر می‌توانید یک ولی عادل داشته باشید اما یک سیستم معصوم که نمی‌توان داشت.
نهاد نمازجمعه در ذات خود اهمیت دارد؛ در تجربه تاریخی و اجتماعی ما و در سال‌های اول انقلاب هم اهمیتی داشت که امروز ندارد. این فقدان جایگاه نمازجمعه تنها معلول رتوریک ائمه‌جمعه امروز نیست. اگر امام‌جمعه شهر «الف» فن خطابه ندارد امام‌جمعه شهر «ب» شاید داشته باشد اما ما با یک مساله عمومی روبه‌رو هستیم. فکر می‌کنم تنزل جایگاه نمازجمعه قابل‌پژوهش باشد.
اگر حکمرانی تکلیف خود را در حوزه ایده کلان روشن کند و با صراحت در حوزه‌های اصلی به ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی بازگردد، به الزاماتی که قانون اساسی دولت را موظف کرده، برگردد، حتما زمینه برای اینکه این ایده به نحو تکاملی پیش برود، فراهم خواهد شد.
اگر اسلام آمریکایی به‌سمت مقوله عدالت حرکت کند و اسلام آمریکایی ما را به‌سمت مقوله عدالت سوق بدهد، ارجاع بسیار درستی است. یعنی انتقال درستی از سطح رتوریک به سطح تئوریک اتفاق افتاده است. چون دقیقا مساله همین‌جاست. شرور و تضاد و حرکت و فطرت، همه مفاهیم حکمی‌ای هستند که ما را به سمت‌وسوی عدالت سوق می‌دهند. عدالت از دل ظلم و نابرابری ممکن می‌شود. حتی تصویر عدل الهی منهای توضیح شرور کلامی ناممکن است.
ما در وضعیت توضیح مبانی تصوری ایده اسلام ناب-اسلام آمریکایی هستیم و از تداوم این مسیر به دلالت‌های تطبیقی آن و به ریشه‌های فکری آن می‌رسیم و به این می‌رسیم که این ایده چه ریشه‌های عمیق فلسفی و عرفانی‌ای دارد. ما هنوز تصویر جامعی از این ایده اسلام ناب و اسلام آمریکایی نداریم. یکی از دلایل آن این است که ما همواره به مبانی ارجاع داده‌ایم.
ما باید بدانیم اسلام ناب به‌معنایی که در ادبیات امام‌خمینی(ره) است، آن اسلام ناب معرفتی سلفی نیست. امام‌خمینی(ره) و مدرسه فکری انقلاب‌اسلامی، اسلام ناب را تعریف می‌کند و می‌گوید اسلامی که با «اسلام سرمایه‌داری» درگیر می‌شود. «اسلام عدالت‌خواه» اسلام ناب است و اگر درگیری ندارد، اسلام ناب نیست، یعنی اسلام نابِ امام‌خمینی(ره) فقط بازگشتن به آموزه‌ها نیست.
1 2
یادداشت