لیبرال دموکراسی
در شرایطی که در اواخر قرن بیستم اندیشه لیبرال‌دموکراسی و به‌تبع آن نظام‌های دموکراتیک در چنان نقطه اوجی قرار داشتند که نظریه‌پردازان غربی همچون فرانسیس فوکویاما از پایان تاریخ بشریت و رسیدن آن به هدف و غایت نهایی و مطلوب صحبت به‌میان می‌آوردند؛ شاید کمتر کسی تصور می‌کرد که در کمتر از سه‌دهه پس از آن، با چنین شتابی شاهد زوال اندیشه‌های سیاسی لیبرال و از آن مهم‌تر نظام‌های سیاسی دموکراتیک در جهان باشیم.
درباره تاریخ تعاریف متعدد و متنوعی شده است یکی از این تعاریف که شاید ساده‌ترین‌هایش باشد این است که تاریخ، علم شناخت و تفسیر گذشته انسان‌ها در پرتو حال است که براساس روش‌ها، گزینش‌ها و تفسیرهای مورخان به دست می‌آید.
فضای کنونی فضای بحران قدرت هژمون است یعنی آمریکا در یک فضای بحرانی قرار گرفته است که این فضای بحرانی آمریکا را در یک وضعیت‌گذار -یا درون همان قدرت هژمون یا در سطح جهانی‌اش- قرار می‌دهد. شکل ظاهری‌اش تغییر قدرت از جمهوری‌خواهان به بایدن است اما بحران‌های داخلی‌اش که محصول لیبرال دموکراسی است، دارد [لیبرال دموکراسی] آمریکا را از صادراتی‌ بودن می‌اندازد و به نوعی [به ایدئولوژی آمریکایی] خدشه وارد می‌کند.
افول لیبرال‌دموکراسی ابتدا در داخل آمریکا بوده و به تبع آن جریان‌هایی در آمریکا شکل گرفته که معتقدند ضرورتی ندارد آمریکا این‌قدر پول در خاورمیانه خرج کند یا ترامپ می‌گوید حتی نیازی نیست برای ناتو و شرکای اروپایی‌اش پول خرج کند.
اینکه ناسیونالیسم به‌عنوان بدیلی برای لیبرالیسم تبدیل شود باید منتظر ماند و دید، اما قطعا لیبرالیسم تحت فشار جدی قرار گرفته و حتما یکی از گزینه‌هایی که به‌عنوان رقیب لیبرالیسم می‌تواند مطرح باشد، ناسیونالیسم است.
یادداشت