حمیدرضا یوسفی
در کشور ما مثل بسیاری از مباحث علمی وارداتی درک درستی از اصطلاح «فلسفه میان‌فرهنگی» وجود ندارد. کسانی‌که در کشور از فلسفه میان‌فرهنگی حرف می‌زنند، درک صحیحی از آن و به‌ویژه اصل اساسی آن، یعنی «تعامل» ندارند. آشنایی با فلسفه میان‌فرهنگی در ایران مثل سایر مباحث علوم انسانی، با کارهای ترجمه‌ای پاره‌پاره و غیرمنسجم و بسیار سلیقه‌ای شروع شده است.
همکاری‌های همه‌جانبه علمی و غیرعلمی با کشورهای دیگر باعث گسترده شدن افق جهان‌بینی و تقویت تولید علوم مختلف می‌شود. تعامل یک راهبرد است و کارزار و مبانی خاص خودش را دارد که نباید به آن بی‌توجه باشیم. آنچه من آن را مخرب و خانمان‌سوز ارزیابی می‌کنم، امتناع تفکر و به‌گونه‌ای ازخودبریدگی و «خودگنگ‌پنداری» فرهنگی، علمی، اجتماعی و دینی قشری در جامعه است که باعث از بین بردن عزت‌نفس جوانان و سیاسی‌بینی همه‌چیز در کشور شده است.
مکرون فکر می‌کند مسلمانان را از خودشان بهتر می‌شناسد. گویی می‌داند که چه‌موقع می‌توان داد آنها را درآورد و چه‌وقت می‌توان آنها را با سیاست چماق و هویج آرام کرد. آنها با ما مثل کودک برخورد می‌کنند و ما چشمان‌مان را به‌روی این واقعیت فاجعه‌بار می‌بندیم.
یادداشت