آراز مطلب‌زاده
«آپاراتچی» فیلمی نیست که کسی بتواند از آن بدش بیاید. حتی اگر این فیلم عده‌ای سینه‌چاک تمام‌عیار نداشته باشد، حتما خیلی‌ها هستند که با فضای نمکین آن ارتباط خوبی پیدا می‌کنند و فیلم را صمیمانه دوست دارند.
چند جوان قرار است شبی را در عروسی دوست خود بگذرانند و سودای یک شب پر از بزن‌وبکوب، رقص، آواز و مست و منگی را در سر می‌پرورانند اما وقتی با شکل و شمایل رسمی و خانوادگی عروسی مواجه می‌شوند، تصویر رویایی‌شان از شب فرومی‌پاشد.
 تماشای تمساح خونی بیش و پیش از آنکه منجر به طرح مباحثی درباره خود فیلم بشود این پرسش مهم را به ذهن متبادر می‌کند که اساسا چرا جشنواره فیلم فجر به چنین وضعیت اسفباری رسیده که یک فیلم حداقلی می‌تواند اینچنین وجد فروخفته مخاطب را تحریک کند؟
چه کسی گمان می‌کرد پس از تقدیر تراژیک «خانه پدری» (۱۳۸۹) و قتل فیلم «کاناپه» (۱۳۹۵) و سریال «هشتاد و هفت متر» (۱۴۰۰-۱۳۹۶) کیانوش عیاری به سراغ ساخت فیلمی مثل ویلای ساحلی برود؟
«بلوط پیر» تاییدی است بر آن گزاره معروف فلسفی/ روانکاوانه که «وقتی حقیقت بر صورت سخت واقعیت برمی‌خورد، پناهی نمی‌ماند جز خیال.» از همین روی شاید بتوان با سویه‌های پررنگ رومانتیسم در آخرین تقلای سینمایی پیرمرد سوسیالیست همدلی کرد.
با هوشنگ گلمکانی که در آستانه هفتادسالگی تازه از پشت میزنقدنویسی برخاسته و پشت دوربین ایستاده، درباره آهو صحبت کرده‌ایم. از مسیری که او طی کرد و درنهایت به آهو رسید.
انسان‌های جهان کریستین پتزولد همواره تمنای عجیبی به بازیابی برش‌هایی از گذشته‌شان دارند. در داستان‌های او همیشه چیزی در گذشته مفقود شده و اکنون شخصیت‌های وی به مدد همان امر مفقود در گذشته است که ساخته می‌شوند و برای مخاطب جذابیت دراماتیک پیدا می‌کند. از همین رو همیشه در نخستین مواجهه با شخصیت‌های پتزولد غالبا انسان‌هایی را می‌بینیم که انزوا، سردی و سکوت در جزء‌به‌جزء رفتارهایشان مشهود است.
تجربه تماشای مجدد فیلم «تصور» به کارگردانی علی بهراد مرا در این ایده‌ام که ساختار روایی فیلم رویاگون است، کاملا مصمم کرد. تصور درباره پسر راننده جوانی است که زنی را دوست دارد اما بنا به دلایلی در نزدیک شدن به آن زن و در به‌دست آوردنش ناتوان است، بنابراین او چهره معشوق را از جهان واقعی به عاریت می‌گیرد تا با آن چهره به رویاپردازی پناه ببرد و این رویاپردازی‌ها جزئیات مهمی را برای ما فاش می‌کنند.
آثار مهرجویی و پایان‌بندی‌های او را قیاس کنید با پایانی که برای خود او رقم خورد. پایانی جنایتکارانه و مملو از خشونت و قساوت! با اخباری مبنی‌بر بریدگی گلو، شکستن استخوان‌ها و خون جاری در اطراف جسد. کدام یک از این تصاویر را در خود آثار مهرجویی دیده‌ایم؟
انکار نمی‌کنم که آماده تماشای اثری امیدوارکننده از دارن آرنوفسکی بودم. پس از تجربه تماشای فیلم پرهیاهو و پرمدعا اما خالیِ «مادر»(۲۰۱۷)، به نظر می‌رسید فیلم «نهنگ»(۲۰۲۲) با توجه به خط اولیه داستانی‌اش، نوعی بازگشت باشکوه برای آرنوفسکی محسوب شود.
اول بهمن سال یک هزار و چهارصد و یک بود که محمدرضا شرف‌الدین از اعضای هیات انتخاب چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر طی مصاحبه‌ای اعلام کرد امسال در بخش سودای سیمرغ هیچ فیلم سیاه‌نمایی وجود ندارد.
فیلم «کت چرمی» اثری است که در مواجهه نخستین به نظر می‌آید در مقایسه با سایر آثار موجود در جشنواره، وضعیت مطلوبی دارد.
اساسا «سفر» در قصه‌گویی همیشه واجد کارکرد و اهمیت خاصی برای درام‌پردازان بوده است. در سینمای جهان و حتی سینمای ایران نمونه‌های مهم و ماندگاری از فیلم‌ها وجود دارند که داستان در بستر یک سفر اتفاق می‌افتد و این سفر قرار است بستری باشد برای مواجهه با خویشتن، کندوکاو درونی و در‌نهایت دگردیسی هویتی. عمده فیلم‌های جاده‌ای معروف سینمای جهان برمبنای همین الگوی مشخص ساخته شده‌اند.
در روزگاری که «تخیل» و «سینمای ایران» به دو جزیره دورافتاده از هم بدل شده‌اند، انیمیشن «بچه‌زرنگ» به زیبایی تخیل را بر پرده شعله‌ور می‌کند.
فیلم «سرهنگ ثریا» ایده اولیه نابی دارد. سینمای ایران تا به امروز مادران ماندگاری را به خود دیده است اما اثری را به یاد ندارم که قهرمانش مادر یک عضو سازمان مجاهدین‌خلق بوده باشد.
1 2
یادداشت