ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ: موسم المپیک است و ورزشکاران ایرانی برای قرار گرفتن بر قله افتخارات با رقبای خود پنجهبهپنجه میشوند. صداوسیما هم بهعنوان رسانه رسمی کشور مسابقات را برای مردم پوشش میدهد ولی این گزارشگران هستند که در این میان نقش بسزایی برای جلبنظر مردم به تماشای بازیها برعهده میگیرند. یک گزارشگر ورزشی باید بداند که در حین پخش بازی مهمی همچون فینال مسابقات کشتی یا تکواندو چگونه کارش را انجام دهد که هم بیننده و شنونده به وجد بیاید و هم با اشتیاق ادامه برنامه را از پای تلویزیون پیگیری کند اما گاه پیش میآید که گزارشگر محترم هیچ واکنشی نسبت به اکت ورزشکار ندارد و همهچیز را فدای آرامش ذاتی خودش میکند و از مرور اتفاقات و وقایع جا میماند؛ باز بااینحال المپیک امسال هم بیرون از گود رقابتها و در قاب تلویزیون پدیده بدون پدیده دنبال نشد. رسول مهربانی گزارشگر بازیهای تکواندوی المپیک در شبکه ورزش با مدیریت درست لحن خود و همچنین دقت جدی بر تصاویر نهتنها کارش را درست انجام داد، بلکه با عبور از گزارشگری صرف به روایتگری در این زمینه دامن زد و قابهای ماندگاری از حضور خود در متن حوادث المپیک به ثبت رساند. به همین بهانه قصد داریم به تعدادی از گزارشگران معروف ایرانی بپردازیم و به جنبه متمایز کار آنها در مقایسه با دیگران اشاره کنیم.
عطاءالله بهمنش، مردی که گزارشگر زاده شد
زندهیاد عطاءالله بهمنش در درازای دوران حرفهای گزارشگریاش تقریبا بدون خطا به کار خود ادامه داد و ماندگار شد. او بههیچوجه با روح ورزش بیگانه نبود، چون خودش دستی در ورزش داشت و مدتی برای تیم فوتبال بانک ملی بازی کرده بود، حتی در رشته دوومیدانی هم دستی بر آتش داشت. بچههای نسل امروز شاید چندان با نام بهمنش و گزارشهای خاطرهانگیز او- بالاخص در عرصه فوتبال ملی در دورهای که ایران برای اولینبار عزمش را برای قهرمانی در جام ملتهای آسیای ۱۹۶۸ جزم کرده بود- آشنا نباشند ولی اگر بهمنش و گزارشهای گرم و گیرای او طی مسابقات ورزشی نبود شاید نظر بسیاری از اخلاف او به این عرصه جلب نمیشد. بهمنش یک نویسنده ذاتی هم بود و بهدلیل اشرافش بر ادبیات دایره واژگان گستردهای هم داشت و درطول گزارش بازیها از ترکیبهای جالبی همچون «کلانی ماهی در تور» و «کش آمدن» استفاده میکرد. اگرچه ادبیات گزارشگری -که در سالهای بعد تثبیت شد- هنوز شکل سازمانیافتهای به خودش نگرفته بود ولی عطاءالله بهمنش پیش از هرکس توانست این حرفه را در میان مردم جا بیندازد.
غفور جهانی در جهامجهانی...
در تاریخ گزارشگری مسابقات ورزشی نامهایی حضور دارند که گذر سالها و گردوغبار ایام، خاطرات مردم ایران از آنها را مخدوش کرده و شاید در حال حاضر کمتر کسی یادش بیاید که حبیب روشنزاده یکی از گزارشگران اصلی مسابقات ورزشی ایران درطول سهدهه 30، 40 و 50 بوده و از اولین روزهای ورود تلویزیون به ایران پا به این عرصه گذاشت. او با افتتاح اولین ایستگاه تلویزیونی خصوصی در این جعبه پررمزوراز حاضر شد و لقب اولین مجری تلویزیونی را به خود اختصاص داد. روشنزاده چهره جذاب و عکسخوری داشت و صدای زیبا و پرصلابتش هم به وی برای گزارش بازیها کمک میکرد؛ هرچند نمیتوانست یا نمیخواست که روایتگر باشد و تنها با اتکا بر فاکتور ذاتی جذابیت کارش را ادامه میداد. تکیهکلامهای روشنزاده درطول رقابتهای مقدماتی جامجهانی ۱۹۷۸ آرژانتین مثل «گل بیامان برای ایران» نقطهعطف دوران کاریاش بود.
عاشق کشتی گرفتنتم حسن یزدانی
لحظات نفسگیر کشتی حسن یزدانی در فینال المپیک ۲۰۱۶ با انور گدیف روس را بهخاطر بیاورید. اگر مخاطب رادیو باشید قطعا صدرالدین کاظمی را بهخوبی میشناسید، نحوه گزارش او در بازی فینال میان یزدانی و گدیف همهچیز داشت و آنقدر این گزارشگر را تحتفشارهای عاطفی قرار داد که در انتهای بازی حساس و نفسگیر فینال المپیک از الفاظ کاملا عامیانه بهره گرفت تا شور و اشتیاقش از نحوه امتیاز گرفتن یزدانی را با هموطنانش قسمت کند. آن «خوشا بهحال مادرت» گفتنها و آن قربانصدقه رفتنهای کاظمی انگار صدای یک ملت 80 میلیونی بود که میتوانست گوش فلک را کر کند و با عبور از مرزها در گوش حسن یزدانی زمزمه شود تا وی از آن نیرو بگیرد و پشت حریف «مکار» را به زمین بکوبد.
داستان شیر مادر و نان پدر
درمیان گزارشگران ورزشی ما، نام هادی عامل با آن دایره واژگانی مخصوص به خود میدرخشد. او جملات را آنقدر سریع پشت هم ردیف میکند که انگار سیبزمینی داغ را در دهانش گذاشتهاند و وی را مجبور به حرف زدن کردهاند، از یک بابت دیگر نیز شتاب کمنظیر هادی عامل در انتقال اطلاعات به بینندههای تلویزیونی علاقهمندان به هیپهاپ را یاد رپرهای الداسکول میاندازد. عامل استاد ابداع عبارات نغز و نیست در جهان است؛ بهنحویکه فقط میتوان این واژهها را تنها در دکان عطاری او پیدا کرد. شیر پدر و نان مادر، چغر بد بدن، خسته نباشی دلاور خداقوت پهلوان، ماندگار ایران دلاور ایران عشق ما ایران، تنها بخشی از محصولات کاربردی زبانی اوست که با تکرار و تکرار وارد ادبیات روزمره مردم ایران شده است.
مرد بازیهای دراماتیک
عادل فردوسیپور و گزارشهایش گاه حتی از اصل بازیها نیز جذابتر بهنظر میرسد. او با فاصلهگذاریهایش درطول روایت بازی فوتبال رگ خواب بیننده ایرانی را در دست گرفت و طوری در دل ایشان نفوذ کرد که وقتی تلویزیون خبر گزارش بازیهای مهم فوتبال را در کنداکتور خود اعلام میکرد همه انتظار داشتند که او قبول وظیفه کند و گزارش بازی تیم محبوبشان را برعهده بگیرد. هرچند صدای فردوسیپور هیچوقت به جذابیت و گرمی امثال مجید وارث و جواد خیابانی نبود ولی صمیمیتی که بین خودش و مخاطب ایجاد میکرد این نقطهضعف را بهخوبی پوشش میداد و کار را بهاصطلاح درمیآورد. او توانست با استفاده از واژههای ابداعی نظیر «چقدر خوبیم ما» «چه پایان دراماتیکی داشت این بازی» و... بخش مهمی از حافظه جمعی مردم ایران را به خود اختصاص داد و تبدیل به شمایل دوران حاضر شد.