میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر مسائل بینالملل: سرانجام کامالا هریس نامزد دموکرات انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نیز معاون خود را انتخاب کرد. او برخلاف رقیب جمهوریخواهش ترامپ، فرصت کمی برای این انتخاب داشت و این امر احتمال انتخاب گزینهای نامناسب از جانب وی را بیشتر میکرد. اکنون که نامزد دموکراتها، تیم والز، فرماندار ایالت مینهسوتا را در مقام معاونت خود انتخاب کرده تحلیلهای زیادی در مورد کم و کیف این انتخاب ارائه شده است. پیش از این هم انتخاب جی دی ونس، بهعنوان گزینه معاونت ریاستجمهوری از سوی ترامپ، تحلیلها و تفسیرهای فراوانی را به دنبال داشت. در تحلیل موسسه بروکینگز از انتخاب ترامپ این بحث به شکل برجستهای مورد تاکید قرار گرفته بود که جی دی ونس، چه به لحاظ شخصیتی و چه به لحاظ تفکرات سیاسی و اجتماعی، شباهتهای زیادی با ترامپ دارد، بهطوری که حتی در برخی مواضع او از خود ترامپ هم ترامپیستتر به نظر میآید. درواقع میتوان گفت انتخاب ونس به نوعی در راستای تقویت مواضع و دیدگاههای ترامپ انجام گرفته بود. اما حالا باید دید که انتخاب تیم والز از سوی کامالا هریس چه شرایطی را برای او و حزبش رقم میزند. آیا او هم همان نقشی را برای هریس ایفا خواهد کرد که ترامپ از ونس انتظار دارد؟ به نظر میرسد که تحلیل اخیر روزنامه گاردین بتواند تا حد زیادی پاسخ این سوالات را روشن کند.
آیا سمت معاونت رئیسجمهوری مهم است؟
مویرا دونگان، مقالهنویس گاردین تحلیل خود درباره انتخاب تیم والز به معاونت ریاستجمهوری از جانب کامالا هریس را با یک نقل قول از ترامپ آغاز میکند. دونالد ترامپ هفته گذشته به انجمن روزنامهنگاران سیاهپوست گفت: «از نظر تاریخی معاون رئیسجمهور در انتخابات هیچ تاثیری ندارد. منظورم این است که تقریبا هیچ اثری ندارد؛ عملا هرگز مهم نبوده است.» در ادامه نویسنده گاردین این موضع رئیسجمهور ایالات متحده را خیالبافی تعبیر میکند؛ اگر هفته گذشته چیزی به ما نشان داده باشد، دقیقا همین خواهد بود که معاونان رئیسجمهور واقعا مهم هستند. جی دی ونس، سناتور اوهایو و معاون پیشنهادی خود ترامپ اکنون به سرعت به یکی از محورهای رقابتهای انتخاباتی تبدیل شده است، آن هم در حدی که دیدگاههای واپسگرایانه و نفرتانگیز او نسبت به زنان در سطح یک همهپرسی عمومی مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین انتخاب معاون، یک انتخاب سطحی و صرفا زینتی برای نامزد ریاستجمهوری یا کمی مانور زیبایی تاکتیکی برای متعادل کردن نقاط ضعف وی نیست. تصمیمی که درنهایت اختیار آن به نامزد ریاستجمهوری سپرده میشود، نشانهای از دیدگاهها و اولویتهای آن شخص و یکی از تاثیرگذارترین انتخابهایی است که او میتواند برای شکل دادن به آینده حزب خود انجام دهد.
گزینههای دموکراتها برای معاونت ریاستجمهوری
مقالهنویس گاردین نیز همانند تحلیلگران موسسه بروکینگز بخشی از تمرکز خود را روی این موضوع قرار میدهد که تا قبل از انتخاب تیم والز، چه کسانی میتوانستند گزینههای چنین انتخابی تلقی شوند؟ شاید جالب باشد که تحلیلهای گاردین و بروکینگز در این زمینه شباهتهای زیادی دارند. بر این اساس بروکینگز در تحلیل خود به این نکته اشاره دارد که انتخاب جی دی ونس یک غافلگیری محسوب میشد؛ چراکه در میان آن همه سناتور باسابقه جمهوریخواه، ترامپ به یکباره جوانی کمتجربه و بدون پیشینه سیاسی روشن را انتخاب کرد. در مقابل از نظر گاردین انتخاب والز از جانب هریس هم کاملا غافلگیرکننده بود. در واقع نامزد دموکراتها برای گزینه معاونت یک نامزد بالقوه داشت که انتخاب وی با مزایایی برای دموکراتها توام بود.
شاپیرو، فرماندار محبوب ایالت پنسیلوانیا همان گزینه موردعلاقه محسوب میشد. با توجه به اینکه مسیرهای پیروزی کامالا هریس در انتخابات ریاستجمهوری اغلب از لزوم کسب 19 کرسی الکترال ایالت پنسیلوانیا گذر میکند، تصور میشد که انتخاب شاپیرو بهترین راه تضمین این امر باشد. اما شاپیرو یک سیاستمدار به نسبت کمتجربه است. او تنها در سال 2022 و زمانی که برای فرمانداری ایالت در برابر یک شیاد منکر انتخابات رقابت میکرد، در سطح ملی مطرح شد. اما در فرآیند بررسی سریع، اما نسبتا دقیق هریس برای پست معاونت ریاستجمهوری، مجموعهای از عیبها در وی آشکار شد. شاپیرو که در جوانی داوطلب عضویت در ارتش اسرائیل شده بود، در دوره دانشگاه مقالهای نوشت که نشان میداد فلسطینیان از نظر نژادی قادر به صلح نیستند. در عین حال او اخیرا با تحقیری غیرمعمول درباره معترضان ضدنسلکشی در دانشگاهها صحبت کرده است و از این جهت انتصاب وی میتوانست شکافها را در پایگاه حزب دموکرات بر سر جنگ اسرائیل و فلسطینیها تقویت کند، آن هم درست در زمانی که ترمهای جدید دانشگاهها در آستانه شروع قرار دارد. علاوهبر این به نظر میرسد که فرماندار پنسیلوانیا با مسائل جنسیتی هم مشکلاتی دارد. ادعا میشود که او اذیت و آزار جنسی زنان توسط یکی از نزدیکترین دستیارانش را تحمل و به آنها کمک کرده است. در کنار اینها او با حمایت خود از بنهای مدارس خصوصی، عملا در برابر اتحادیه معلمانی قرار گرفت که تحت سلطه زنان قرار دارد. تاثیر وی بر یک پرونده قتل که توسط دادستان کل بهعنوان خودکشی مورد بررسی قرار گرفت نیز مورد توجه واقع شده است.
حزب دموکرات و چرخش به سوی ارزشهای سنتی
در مقاله گاردین به این سوال مهم پرداخته شده که کامالا هریس با انتخاب فرماندار مینه سوتا، تیم والز، چه آیندهای را برای حزب خود رقم خواهد زد؟ برای پاسخ به این پرسش تحلیلگر گاردین به بررسی رویکردهای ایدئولوژیکی و انتخاباتی حزب دموکرات در طی چند دهه اخیر توجه کرده است. در این راستا وی نامزدی فرماندار ایالت پنسیلوانیا، شاپیرو را در راستای برنامههای میبیند که نسخههای قدیمی حزب دموکرات آن را بهعنوان یک نقطه ایمن انتخاب میکردند؛ یک میانهرو که مخالف جناح چپ حزب است و میتواند برای رایدهندگان محافظهکار سفیدپوست مرد در ایالتهای چرخشی جذاب باشد. این همان روشی است که هیلاری کلینتون در سال 2016 و با انتخاب تیم کین بهعنوان معاون خود به کار برده بود. در واقع این «تئوری تغییر» است که توسط بیل کلینتون و جانشینانش در حزب دموکرات از سال 1992 تاکنون در انتخاباتها مورد حمایت قرار گرفته است. اگرچه تحلیلگر گاردین در اینجا به روشنی منظورش از این «تئوری تغییر» را توضیح نمیدهد اما همانطور که پیش از این در تحلیل بروکینگز به آن اشاره شده بود، دموکراتها از زمان بیل کلینتون چرخشی را به سوی فاصله گرفتن از آرمانها و اهداف رادیکال حزب در حوزههای مختلف آغاز کرده بودند؛ چرخشی که آنها را تا حدی به برخی اهداف و آرمانهای جمهوریخواهان نزدیک میکرد و به این ترتیب امکان جذب آری مرددها و در عین حال سختگیری کمتر بر سر اصول و آرمانهای حزب دموکرات را فراهم میکرد.
در چنین شرایطی از نظر نویسنده گاردین انتخاب تیم والز از جانب هریس میتواند حاوی پیامی درمورد شکلگیری یک تحول بزرگ در رویکردهای غالب در حزب باشد. در واقع این حرکت میتوانست نشاندهنده تغییر مسیر از «استراتژی چرخش»[چرخش به سوی دیدگاههای جمهوریخواهان] به سمت مرکز [بازگشت به اصول و آرمانهای بنیادین حزب] باشد. بدون تردید این یک نوع حرکت به سمت سیاست جدید و استراتژی پیامرسانی است که به دنبال حمله به سادیسم و تعصب جمهوریخواهان و ارائه یک روزنه امیدبخش برای ارزشهای مترقی است.
ویژگیهای شخصیتی و حزبی تیم والز
همانطور که پیش از این اشاره شد تحلیلگر گاردین در حالی از «تئوری تغییر» بیل کلینتون صحبت میکند که نمونههای مصداقی آن را بهطور صریح بیان نمیکند. اما در ادامه و در بیان ویژگیهای «تیم والز»، میتوان بهوضوح ردپای این اصول و آرمانها را مشاهده کرد.
تیم والز، سابقه طولانی از دستاوردهای سیاسی را ارائه میدهد؛ هم صاحب تجربه در کنگره و هم در مقام یک مدیر اجرایی، در شرایط بری بودن حیرتانگیز هر گونه رسوایی، برخورداری از سرخوشی بیامان غرب میانه. والز که معلم سابق تاریخ و مربی قهرمان مسابقات فوتبال دبیرستان بود، داوطلب شد بهعنوان اولین مشاور دانشکده برای ائتلاف همجنسگرایان در مدرسه عمومی خود خدمت کند، آن هم در دهه 90 و در زمانی که هنوز با پذیرش همجنسگرایان سالها فاصله وجود داشت و ایالت مینهسوتا هنوز محکومیت جنایی رابطه همجنسگرایانه را روی کاغذ حفظ کرده بود. او 12 سال یعنی در فاصله سالهای 2007 تا 2019 در مجلس نمایندگان خدمت کرد و به نمایندگی از ناحیه اول مینهسوتا به اولین دموکراتی تبدیل شد که سالها این کرسی را حفظ کرد. والز در زمانی که در کنگره بود مدافع ثابت اتحادیههای کارگری و حق سقط جنین به شمار میآمد، درحالیکه هنوز هم شهرت دو حزبی خود را حفظ کرده بود.
با این حال این تصدی فرمانداری مینهسوتا (2018) بود که نقش والز را برجسته کرد. دولت او پیروزیهای متعددی را در راستای اولویت قرار دادن سیاستهای مترقی حزب در ایالت بهدست آورد؛ آن هم در شرایطی که دموکراتها در مجلس ایالتی از اکثریت ناچیزی برخوردار بودند. او بهعنوان فرماندار قوانینی را امضا کرده است که برای همه کودکان ناهار رایگان در مدرسه ارائه میکند، ماریجوانا را مورد جرمزدایی قرار میدهد، تضمین مرخصی استحقاقی خانوادگی و پزشکی را برای کارگران مهیا میکند، ابتکارات کنترل اسلحه مانند بررسیهای سابقه عمومی افراد را ارائه میدهد و درنهایت زمینه تدوین حقوق سقط جنین در قانون اساسی ایالت مینهسوتا را تدارک میبیند.
تحلیلگر گاردین در ادامه تاکید دارد این دستاوردها در حوزه سیاستهای مترقی حزبی، با ویژگیهای شخصیتی تیم والز نیز توام شده است. یک شخصیت شاد و سالم که به خوبی با وضعیت عمومی هریس در برخورداری از اعتمادبهنفس مناسب در تطابق قرار دارد. والز بهشدت عادی است. شخصیت عمومی او تجسم انسانی یک پدر شوخطبع است. این مردانگی بدون تهدید به او اجازه میدهد تا ارزشهای مترقی خود را بهعنوان ارزشهای استاندارد آمریکایی مطرح کند و البته با دستورکار محافظهکارانه جمهوریخواهان بهعنوان یک نفوذ ترسناک در شیوه زندگی آمریکایی مقایسه شود. این والز بود که در برنامهای تلویزیونی بلیت ترامپ- ونس را عجیب توصیف کرد، یک تحقیر بازیگوشانه که بعدها کمپین هریس به سرعت آن را مورد استفاده قرار داد.
تشدید دو قطبی حزبی و بازگشت رادیکالیسم به آمریکا
گاردین در تحلیل خود درباره اوصاف تیم والز، بهطور ضمنی به بسیاری از آرمانها و اهداف حزب دموکرات اشاره میکند؛ ایجاد برابریهای بیشتر اجتماعی، حمایت از آزادیهای فردی در حوزههای مختلف مانند همجنسگرایی، حمایت از قوانین سقط جنین و کنترل و محدودیت بهکارگیری اسلحه. اینها همگی برخی از اهدافی بودند که به باور نویسنده دموکراتها برای چندین دهه از برخی از آنها عدول کرده بودند؛ چراکه از آن ترس داشتند که در جامعه عجیب بهنظر برسند. درواقع آنها بیم آن را داشتند که تعهد بیش از حدشان به مواضع سیاسی حزب، آمریکایی را که اساسا آن را محافظهکار میپنداشتند، از خودشان دور کند. اما زمانه تغییر کرده است. اکنون این دموکراتها هستند که تحت لوای هریس و والز میتوانند استدلال کنند که دیدگاه مترقی آنها نماینده جریان اصلی حاکم بر آمریکاست.
و سخن پایانی نکتهای است که گاردین به آن اشارهای نکرده است؛ آمریکا همچنان به سوی دو قطبی شدن شدید درحال حرکت است. در سایه ظهور شخصیتی مانند ترامپ، هم حزب جمهوریخواه و هم حزب دموکرات به سوی رادیکال شدن هر چه بیشتر درحال حرکت هستند. هیچ یک از آنها دیگر روی نقاط اشتراک تاکید ندارد، بلکه هر یک ترجیح میدهد تا هر چه زودتر و قویتر بازگشت خود را به اصول اولیه اعلام کند. بدین ترتیب یک آمریکای بهشدت دو قطبی شده و با احزابی بهشدت رادیکالیزه منتظر برگزاری انتخاباتی هستند که حتی میتواند سرنوشت اتحاد و یکپارچگی این کشور را تعیین کند.