علی ملکی، خبرنگار گروه نقد روز: از زمانی که اینستاگرام، یوتیوب، تلگرام و دیگر پلتفرمهای داخلی و خارجی وارد فضای رقابتی شدند و فعالیتشان را گسترش دادند، رسانههای رسمی مثل تلویزیون به حاشیه رفتند. این اتفاق محدود به ایران نیست و شامل فضای حاکم بر همه کشورها میشود. بهویژه اینکه «حق اشتراک الزامی تماشای تلویزیون» گرایش مردم به رسانههای رایگان نوظهور و مجازی را سرعت بخشید. اگرچه رایگانبودن این دسته از رسانهها عاملی مهم در کوچ مردم به آنها بود اما نمیتوان آن را عامل اصلی دانست. رسانههای رسمی در دهههای اخیر آسودگی «نداشتن رقیب» را از دست دادهاند و جدال سختی با رقبای جدید خود دارند. بااینحال رسانه هم مثل دیگر سازوکارهای جمعی، نقشی دارد که در صورت ایفای آنها میتواند اثر عمیقی بر مخاطب خود بگذارد. رسانههای رسمی به مرور موضوعیت خود را از دست دادهاند و بهنظر میرسید نتوانستهاند نقش اصلی خود را ایفا کنند. در واقع رسانههای رسمی از نقشهای اصلی خود فاصله گرفتهاند و همین موضوع باعث شده تا رسانههای غیر رسمی محتوای مورد نیاز مردم را تولید کنند.
جذابیت روزافزون پلتفرمها و رسانههای غیررسمی
یکی از دلایل اینکه رسانههای رسمی مثل صداوسیما موضوعیت سابق را ندارند دسترسی آسان و سریع به محتواهای فضای مجازی است. در هر زمان و مکانی میتوانند از طریق کانالهای موجود در پلتفرمها به اخبار، محتواهای آموزشی و... دسترسی داشته باشند. متنوع بودن این محتواها یکیدیگر از دلایل سوق به رسانههای غیررسمی است. در تلویزیون به دلیل محدود بودن سلایق، مخاطب از محتواهای تکراری خسته میشود. اپلیکیشنهای ارتباط جمعی اما به دلیل گستره نامحدودشان، این محدودیت را ندارند و هر کاربری میتواند محتوای خود را منتشر کند. علاوهبر این کاربران میتوانند با تولیدکنندگان محتوا ارتباط برقرار کنند و همین موضوع برای مخاطبان ایجاد جذابیت میکند. همچنین تعامل مخاطب با تولیدکننده محتوا میتواند به رد و بدل شدن پیشنهادها و انتقاداتی درباره محتواهای عرضهشده منجر شود تا کیفیت تولید بالاتر برود.
یکی از الگوریتمهایی که از سالها قبل وجود داشته اما امروز به شکل چشمگیری پیشرفت کرده، شخصیسازی محتواهای مورد مشاهده است. حتما تاکنون متوجه این موضوع شدهاید که در برخی رسانهها محتواهایی به چشم میخورند که به آن علاقه دارید و احتمالا پیش از آن در فضای وب دربارهاش جستوجو کردهاید.
این ویژگیهای مربوط به رسانههای جمعی جذابیت بسیاری برای مخاطب دارد و تجربه خیلی خوبی را در ذهن او شکل میدهد؛ بنابراین این احتمال میرود که همزمان با پیشرفت تکنولوژی و ظهور الگوریتمهای دیگر، مخاطبان بیشتری جذب این رسانهها شوند. اما نقش ما در این فضا چیست؟
نظام رسانه در جهان تغییر کرده است
نظریهپردازان حوزه ارتباطات برای رسانه سه ماموریت قائلند: خبررسانی، آموزش و سرگرمی. بر این اساس سه شأن خبر، آموزش و سرگرمی را میتوان برای رسانهها قائل شد. در حالی که در دهههای گذشته میتوانستیم تا حدودی این سه شأن را یکجا در قاب جادویی ببینیم، امروز اما با توجه به تغییر نظام رسانه در جهان به نظر میرسد که صداوسیما نتوانسته همه این موارد را حفظ کند. این موضوع میتواند ناشی از آن باشد که در آن زمان رقیب جدی نداشته اما اکنون دارد. دلیل دوم هم میتواند نوع نگاه این رسانه به مخاطب باشد. طبق آمارهای غیررسمی مربوط به خرداد سال گذشته، حدود ۵۸ تا ۶۱ میلیون کاربر ایرانی از پلتفرم تلگرام استفاده میکنند. از سوی دیگر «اینستاگرام» هم یکی از رسانههایی است که فارغ از محتواهای آزاردهنده و سازوکارهای اعتیادآور خاستگاه کمپینهای اخیری بود که درخصوص مساله فلسطین تشکیل شد که فرصت خوبی برای کنشهای رسانهای و موثر بود. همچنین بسیاری از محتواهای علمی و آموزشی از طریق کانالهای موجود در «یوتیوب» به مردم ارائه میشود. بر این اساس هر سه کارکرد رسانهای که مورد توجه هارولد لاسول، نظریهپرداز کارکردهای رسانه بوده، در این پلتفرمها قابل پیگیری است. نکته جالب ماجرا اما اینجاست که هر سه رسانهای که از آنها نام برده شد، مسدود هستند و کاربران ایرانی مجبورند برای استفاده از آنها از فیلترشکنها استفاده کنند. این اتفاق از سویی هزینه حضور در این پلتفرمها را افزایش و از سوی دیگر سرعت استفاده از آنها را کاهش میدهد. از سوی دیگر با وجود فیلترینگ گسترده همچنان آمار استفاده از اپلیکیشنهای خارجی بیشتر از داخلی است.
درنهایت متوجه این هستیم که تلویزیون و برخی رسانههای رسمی از مرجعیت خود افتادهاند و حالا دیگر رسانههای غیررسمی آن را به دست گرفتهاند. اما این را نمیدانیم که چرا در مواجهه با این رسانهها و پلتفرمهایی که مسئولیت انتشار محتواهای آن را دارند دست به سریعترین و در عین حال ناکارآمدترین راهحل ممکن زده و نسبت به مدیریت و بهرهگیری از آن مقاومت میشود. بهعنوان مثال درخصوص کمپینهایی که برای حمایت از فلسطین در اینستاگرام تشکیل شد، ایرانیان حاضر در این پلتفرم نقش بسزایی داشتند اما فیلترینگ این شبکه باعث دور ماندن بخشی از حامیان فلسطین در کشور شده است. استفاده از فرصت این پلتفرمها میتواند به تولید کمپینهای بیشتری در جهت منافع کشور منجر شود.
چرا رسانه را رها کردیم؟
حکومت طالبان در ماههای نخست ورودشان به کابل، دختران بالاتر از کلاس ششم را از آموزش محروم کردند و پس از آن هم اجازه تحصیل دختران دانشجو و ورود آنها به دانشگاه را ندادند. با توجه به حساسیت موضوع، واکنشهای زیادی در فضای مجازی نسبت به این تصمیم شکل گرفت. برخی از دولتها اعلام کردند که ظرفیت پذیرش دانشجویان افغان با بورس تحصیلی را در کشورشان دارند. اما یکی از اقداماتی که در این زمینه انجام شد جالب توجه بود. فروردینماه سال گذشته(1402) رسانه انگلیسی «بیبیسی» از راهاندازی اولین مجموعه برنامه آموزشی برای مخاطبان جوان در افغانستان خبر داد. آنها در این باره اعلام کردند که کانال ماهوارهای جدید «بیبیسی نیوز افغانستان»، سری آموزشی به نام درس تلویزیونی و رادیویی به زبانهای پشتو و دری/فارسی را برای کودکان، از جمله دختران بالای ۱۱ سال که از تحصیل رسمی محروم شدهاند، پخش میکند. این کنش رسانهای نگرانیهایی از سوی برخی از کارشناسان ایجاد کرد. یکی از این نگرانیها امکان ناهمخوانی آموزشهای بیبیسی با فرهنگ دانشآموزان مورد تدریس بود. با این حال و براساس اطلاعات منتشرشده توسط بیبیسی، بخش خبری پشتوی این رسانه در سال 2022، 8.3 میلیون مخاطب هفتگی در افغانستان داشته و دسترسی هفتگی بیبیسی دری در این کشور 4.3 میلیون نفر بوده است. با توجه به شناختی که نسبت به این رسانه انگلیسی داریم، این فرصت طلایی در اختیار آنها قرار گرفته تا با نهایت استفاده از آن ارتباطی مستقیم با جوانان و نوجوانان بگیرد و تحت عنوان «آموزش مجازی» ایدئولوژیهای مورد قبول خود را به آنها آموزش دهد. ما هم در کشورمان میتوانستیم از ابزارهای آنلاین جهانی برای کنشهای رسانهای مناسب استفاده کنیم اما با مسدودکردن این شبکهها این فرصتها را از دست دادیم.