ایمان عظیمی، خبرنگار: میگویند که لیبرالیسم، آزادی از هرگونه هویت جمعی است درحالیکه ما نمیتوانیم غیر از مرد بودن یا زن بودن شکل دیگری از هویت را برای خود انتخاب کنیم، اما لیبرالیسم بهسان غول چراغ جادو امکانات جدیدی را در اختیار انسان قرار میدهد تا خودش دست به انتخاب بزند و هویتی مستقل از آنچه هست را برگزیند. او میتواند در عین اینکه از فیزیک یک زن برخوردار است از دیگران بخواهد که او را مرد بنامند و بالعکس.
حال اردشیر رستمی در گفتوگو با علی ضیاء در پادکست «با ضیا» ترهات دست اول و بامزهای پشت هم قطار کرده و حرفهای خارجی میزند. او از لزوم احترام به همجنسبازها حرف میزند و مجری سابق تلویزیون هم به نشانه تایید سرش را تکان میدهد! علی ضیاء پیشتر هم در گفتوگو با یک رپر نوجوان از او در مورد «اکسش» سوال کرد و بسیار حاشیهساز شد اما اینبار دیگر نمیتوان گفت که این حرفها و تاییدهای قاطع از طرف مجری پیشین صداوسیما صرفا برای وایرال شدن در فضای مجازی مطرح شده است. بحث در مورد این نیست که نباید همجنسبازان مورد عتاب و خطاب افکارعمومی قرار بگیرند، مگر این عمل شوم تا چه حد ذهن مردم را به خود درگیر کرده که اکنون در مورد آن صحبت میشود؟ بحث در این رابطه است که توجه به چنین سوژهای را نباید از منظر اخلاق عرفی مورد کنکاش و بررسی و تایید قرار دهیم، بلکه باید با اشاره به دلالتهای ضمنی پا را از ظاهر قضیه فراتر گذاریم و وارد کنه ماجرا شویم. مسالهای که مهم است پیام ایدئولوژیکی است که این افراد دانسته یا نادانسته به مخاطبانشان ارسال میکنند. درواقع با انتخابی کردن مساله جنسیت هویت جمعی از میان میرود و انسان در قامت یک ناانسان یا حیوان رام دوستداشتنی در کنترل قدرتهای غربی برای فشار بر فرهنگ جامعه خودی قرار میگیرد و امکان پویایی و زاد و ولدش را هم از دست میدهد.
اردشیر رستمی و علی ضیاء بهخودی خود چندان اهمیتی ندارند اما نظرات این جماعت حتی اگر بدون قصد و نیت باشد باز هم از یک کارکرد سیاسی ویژه برخوردار است. آنها عوارض نگاه خود به مساله جنسیت را درک نمیکنند و صرفا با قرار گرفتن در دایره اخلاقمداری عرفی - که خود متاثر از نگاه غرب فرهنگی است- برای دیگران باید و نباید مشخص میکنند و از لزوم احترام به اقلیتهای نوظهور جنسی سخن میرانند ولی وقتی به دیگری میرسند، عمل قبیح وی در این خصوص را تمسخر میکنند و میخندند! اگر همجنسبازی خوب است پس بدون توجه به اینکه چه کسی این عمل شنیع را انجام میدهد باید به دفاع از آن برخاست و تمسخر در حصار این پارادایم جایی ندارد.
در ابتدای یادداشت عنوان کردیم که لیبرالیسم قصد دارد هویت جمعی را از ما بگیرد و هویت جنسی هم بهعنوان یکی از شئون هویت جمعی، آماج حمله غربگرایان قرار گرفته است. شاید بسیاری برایشان هیچ اهمیتی نداشته باشد عدهای تصمیم بگیرند و جنسیت را به دستههای گوناگون و متفاوتی تقسیم کنند اما باید روشنگری کرد و به آنها به هر زبانی گفت که حمله به طبیعت انسان هم در راستای منافع سرمایهداری هار غربی درنظر گرفته میشود. ارزش افزودهای که هویتهای مجعول جنسی برای خود به وجود میآورد امکان مناسبی برای بسیاری از کمپانیها ایجاد میکند تا به این واسطه به تولید کالایی در این زمینهها بپردازند و دیگران را به خریدشان فرابخوانند. پس مساله فقط دفاع از هنجارها و ارزشهای جامعهای مانند ایران نیست، بلکه میشود موضوعی نظیر همجنسبازی را با خوانشهای متفاوتی مورد بررسی قرار داد. لیبرالیسم دنبال سود است و همجنسبازی حکم زمین بازی را برایش ایفا میکند. از طرف دیگر صحبت در مورد این اتفاق و ایجاد دغدغه کاذب در ذهن ایرانیان نمیتواند بیقصد و غرض درنظر گرفته شود. مسالهمند کردن همجنسگرایی در ذهن مخاطب اگر به هدف مطرح کردن خود بر سر زبانها و گرفتن کارت صدآفرین از همجنسبازها و غربگرایان هم باشد، باز هم نمیارزد و سنت و فرهنگ ایرانی را نباید قربانی کرد. حتی اگر از منظر غیرت دینی هم به قضیه نگاه کنیم باز هم چندان جای سوالی برای ما باقی نمیماند که میل انسان به تولید مثل غایت نباتی اوست و هر عملی که آدمی را به فعلیت نرساند عملا قبیح شمرده میشود.
برنامههایی همچون برنامه «با ضیا» تنها به عنصر لذت و زبانه کشیدن آن در میان چشمهای منتظر مشتاقان چشم دوختهاند، این درحالی است که همجنسگرایی هم بار اصلی معناییاش را بر مدار لذت و کامجویی آنی قرار میدهد و در آن هیچ کنشی به سمتوسوی حیات شکل نمیگیرد. مشکل در میزانسنی است که افراد در آن به مقام مرجعیت میرسند و قصدی هم برای پایین آمدن از جایگاه خود ندارند.