ایمان عظیمی، خبرنگار: این خیلی عجیب نیست که بعد از وقایع یکی دو سال گذشته و جنایاتی که در سرزمین فلسطین رقم خورد، حضور اسرائیل در المپیک پاریس با واکنشهای منفی جامعه جهانی مواجه شود اما عجیبتر نوع رفتاری است که رسانههای ضدایرانی در آستانه برگزاری المپیک پاریس دارند؛ گویی از همهجا بیخبرند و با انتقاد از بازی نکردن ورزشکاران ایرانی در برابر نمایندگان رژیم اسرائیل، سعی در وارونه نشان دادن مساله حقوق بشر و به تبعیت از آن، حقوق زنان ایرانی دارند. پیش از ورود به نقطه کانونی بحث باید عنوان کنیم که ایران سالها پیش از اینکه موضعگیری علیه اسرائیل بهعنوان سوژه روز ورزش جهان مطرح شود، حامی مردم فلسطین بوده و از این نظر کیلومترها جلوتر از افکار عمومی دیگر کشورها قرار دارد.
موضوع از آن قرار است که طرف اسرائیلی برای تخریب روحیه ورزشکاران ایرانی دست به کار شده و فیلم ضد ایرانی TATAMi را منتشر کرده است. فیلم داستان یک جودوکار ایرانی به اسم لیلا حسینی را روایت میکند که تصمیم دارد در مسابقات جهانی جودو اولین مدال طلای ایران را به دست بیاورد ولی مواجههاش با ورزشکار اسرائیلی موجب میشود تا در دوراهی کسب مدال طلا یا نجات جان خانوادهاش یکی را انتخاب کند. فیلم دست روی موضوع حساسیتبرانگیزی گذاشته و حضور زر امیرابراهیمی بهعنوان کارگردان و یکی از بازیگران اصلی اثر به این حساسیتها دامن نیز زده است.
اسرائیل برای تخریب چهره ایران از چند فاکتور برجسته استفاده کرده؛ که بهرهبرداری از موضوع عدم رقابت ورزشکاران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی در بازیها و تورنمنتهای مختلف، دست گذاشتن روی مساله زنان و طرح حضور آنها در ورزش جودو که اتفاق شکست مصلحتآمیز سعید مولایی، جودوکار سابق تیم ملی را به ذهن متبادر میکند و از جمله اقداماتی است که این فیلم را در کانون توجه قرار میدهد؛ وگرنه با نگاهی به حال و روز جشنوارهها و سهم اسرائیل در اکران کشورهای مختلف متوجه میشویم که سینمای رژیمصهیونیستی اصلا و ابدا در جایگاهی نیست که بتواند از منظر فرهنگی ما را با چالش روبهررو کند.
در واقع دوپینگ اسرائیل در استفاده از برخی مضامین مسالهساز، استفاده از بازیگران درجه سه و تاریخمصرفگذشته و همینطور انتخاب فرم بصری سیاه و سفید برای القای حس ناامیدی به مخاطب ایرانی هرچند از منظر رسانهای میتواند نگاهها را به سمت خود معطوف کند ولی در برآیند کلی آوردهای برای وضعیت امروز اسرائیل در فضای رسانه نخواهد داشت. در نتیجه تنها کارکرد فیلمهایی از قبیل تاتامی یا سریال تهران در راستای بودجههایی است که برای مقابله با ایران هزینه میشود ولی آثارش با فروکش کردن اولین موجهای رسانهای به اتمام میرسد.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم این برای بار اول نیست که رژیم غاصب صهیونیستی در صحنه جنگ فرهنگی علیه ایران از رحم اجارهای اپوزیسیون و خائنان به این مملکت استفاده میکند و قبل از این هم دست به اقداماتی زده بود. دشمن همیشه در کمین است و ما نیز نباید نسبت به خدعهها و نیرنگهای او بیتفاوت عمل کنیم. آنها وظیفه دارند تا «شرایط»، «بدون دخترم هرگز»، «تهران»، «آرگو»، «سنگسار ثریا میم»، «زنان بدون مردان» و... بسازند و ما بهتر است به جای انتقاد علیه وضعیت موجود کار خود را انجام دهیم و برای موفق شدن در جنگ فرهنگی و تمدنی قاعده بازی را به شکل درستش بیاموزیم.
سینما و بهطور کل هنر نمایش نباید تنها بیانگر واقعیت و زیست امروزه ما باشد و ما باید بتوانیم با ساخت آثار هنری به افقهای دورتر نیز فکر کنیم و آینده را در ید خواست خود قرار دهیم. بازی نکردن و به رسمیت نشناختن دشمن صهیونیست وظیفه هر انسان شرافتمند و آگاه است و وی نباید بهخاطر روبهرو نشدن با شهرکنشینان رژیم کودککش اسرائیل مورد شماتت قرار بگیرد یا اینکه حیات اقتصادی زندگی و زیست خانوادهاش به مشکل بخورد. معالاسف در سینمای ما اثر قابلتوجهی برای مقابله با خباثت ذاتی دشمن اسرائیلی ساخته نمیشود یا اگر هم در دستور تولید قرار بگیرد توسط طیفی که کلیت سینمای کشور از تولید و پخش را در اختیار دارند با بیاعتنایی مواجه میشود. در حالت دیگر هم فیلمساز در مقام مقاطعهکار عمل میکند و سفارش میپذیرد. از طرف دیگر فیلمسازانی در این میان حاضر هستند که با ساخت فیلم، خواسته یا ناخواسته عملا در راستای تصویری که دشمن میخواهد از ایران به دنیا مخابره شود پشت دوربین قرار میگیرند و به کار تهیه فیلم مشغول میشوند. درنهایت چاره کار را باید در چرخه اکران مورد ملاحظه قرار داد، به این شکل که مردم تصمیم بگیرند چه اثری را ببینند و چه فیلمی را با ندیدن عملا از چرخه اکران خارج کنند تا فیلمساز مجبور باشد برای ادامه حضورش در سینمای ایران تبدیل به تابعی از نظر مخاطب شود و راه جاده خاکی را در پی نگیرد.