زهرا طیبی، خبرنگار گروه نقد روز: انتخابات سال 92 نقطه نزاع اصلی میان نامزدهای انتخاباتی بر سر تحریمها و چرخش چرخ سانتریفیوژها شکل گرفت. در انتخابات 84 هم دوگانه عدالت و توسعه، محور رقابتها را شکل داد. به نظر میرسد در انتخابات 1403 نقطه نزاع اصلی میان نامزدها برسر تشکیل دولت سوم روحانی یا دولت دوم رئیسی شکل گرفته است. هرکدام از نامزدها تلاش میکنند در این نزاع خود را به شهیدرئیسی نزدیکتر نشان دهند و از روحانی فاصله بگیرند. این تلاش حتی در کنش مسعود پزشکیان که در ستاد او حضور پررنگ وزرای دولت روحانی هم دیده میشود وجود دارد. جدای از این نقطه نزاع سوال محل توجه این است که رئیسجمهور میبایست چه میزان عملگرایی، کارآمدی و آرمانگرایی را در تنظیم برنامههای دولت داسته باشد؟ بهتر است کفه کدامیک از این مولفهها سنگینتر باشد؟ یا باید میان هرکدام توازن برقرار باشد؟ برای بررسی بیشتر این نقطه نزاع در انتخابات 1403 و اینکه سهم کارآمدی و آرمانگرایی و عملگرایی برای رئیسجمهور چه میزانی را به خود اختصاص دهد با میثم مهدیار و سیدحسین شهرستانی، جامعهشناس و عباس سلیمینمین، کارشناس مسائل سیاسی گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
میثم مهدیار: در مناظرهها ایدهها پرتاب میشوند
میثم مهدیار پژوهشگر اجتماعی معتقد است عوامل زیادی باید به کار بیفتند تا یک رقابت انتخاباتی شکل گیرد. وی در این باره توضیح داد: «ابتدا باید بدانیم که اولویت دغدغههای مردم چیست و بعد ببینیم که کاندیداها درباره آن چه راهکار واقعی و ملموسی دارند و آیا پیرامون اجرای آن راهکارها سابقه روشنی دارند؟مطالعات و پیمایشهای اخیر نشان میدهد که مساله تورم، اشتغال، فساد و بیعدالتی و مسکن از مهمترین دغدغههای مردمند. قاعدتا یکی از بحثهایی که باید در مناظرهها به آن توجه شود این اولویتهاست. در مناظره اول و دوم که بحثهای اقتصادیمحور بود دیدیم که کاندیداها نه توانستند صورت مساله اصلی ناظر به این دغدغهها را شفاف کنند و نه «حرف ملموسی» برای حل این مسائل داشته باشند. البته این حرف ملموس هم صرفا داده و عدد و رقم نیست بلکه تجربه و خاطره مردم از آن کاندیدا هم مهم است که آیا میتواند این راهکارهایی که میداند را عملی کند و آیا اساسا این راهکارها عملی هستند؟ البته فرم مناظرهها که بیشتر به میزگرد میماند خیلی مساعد روشن شدن این مسائل نیستند و نیازمند مناظرههای دونفره میان کاندیداها یا میان کارشناسان و کاندیداها هستیم. مثلا یک کارشناس خبره با کاندیدا مناظره کند و زیر و بم فکر او در حوزه فرهنگی یا اقتصادی یا سیاسی را افشا کند. الان مناظرهها بیشتر پرتابکردن یک سری ایدههاست و مردم هم آن را متوجه شدهاند. هر کسی چیزی میگوید؛ «من این را رایگان میکنم، فلان قیمت را کاهش میدهم، فلان طرح را اجرا میکنم و... » مردم متوجه میشوند که بالاخره کیک اقتصاد ما یک حجم ثابتی دارد و زمانی که میگوییم میخواهیم این پرداختها را انجام دهیم باید منابعش هم مشخص باشد. مثلا از فلان منابع داخلی یا خارجی میخواهم این پروژه ملی را به سرانجام برسانم و راه رسیدن به آن منابع هم این است. اگر چنین با مردم صداقت داشته باشیم کمکم رقابت شکل میگیرد. ولی الان این فضا که بحثهای کلی و بیپشتوانه و فارغ از فضای اجتماعی طرح و بحث میشود نمیتواند شوری برانگیزاند.
ایدههای نامزدها ملموس نیست
مهدیار با بیان اینکه منابع پشتیبان اجرای طرحها باید مشخص شود گفت: «یکی منبع خارجی است. یعنی ما بتوانیم نفت بفروشیم و تامین مالی کنیم و به روزهایی برگردیم که در روز سه الی چهار میلیون بشکه نفت میفروختیم در حالی که الان نهایتا نزدیک به یک میلیون و سیصد هزار بشکه میفروشیم و یکی دیگر منابع داخلی است که یا از صادرات و مالیات به دست میآید یا از بهرهوری. کاندیداها باید در رابطه با منابع مالی تحقق شعارهایشان بتوانند به مردم توضیح دهند. بالاخره مردم قبلا شعارهای زیبایی شنیدهاند که محقق نشده است. آیا قرار است یارانه حاملهای انرژی را حذف کنند و منابع شعارها و وعدههایشان را فراهم کنند؟ منتها مردم سابقه هدفمندی یارانهها را در دولت نهم و دهم دیدند. دیدند که در دولت احمدینژاد حاملهای انرژی گران و یارانهاش به صورت مستقیم پرداخت شد اما این یارانه در بلندمدت با تورم افزایش پیدا نکرد و درنهایت مردم ضرر کردند. یا مثلا اگر قرار است بهرهوری اتفاق بیفتد تا منابع مالی و نقدینگی بدون خلق پول فراهم شود دقیقا باید مشخص شود چه اتفاقی برای اقشار مختلف میافتد. کدام بستر کوچک شود یا در کجا رشد اتفاق بیفتد؟ یا مثلا مساله مالیات اینک برای مردم دغدغه شده است. بهخصوص در دولت سیزدهم مالیاتستانی از طبقات بالا و دلالها شکل قانونی گرفت. مردم باید احساس کنند که حاکمیت حواسش به این هست که کسانی که اموال بیشتری دارند بیشتر هدف مالیاتستانی قرار گیرد و مثلا کسی که درآمدش زیر ۱۰ یا ۲۰ میلیون است قاعدتا نباید به نسبت کسانی که رانتهای میلیون دلاری دارند و ارز دولتی میگیرند و در بازار آزاد میفروشند و جنسی وارد نمیکنند مالیات زیادتری بدهد. مجراهای تامین نقدینگی برای اجرای طرحهای پیشنهادی افراد باید برای مردم ملموس باشد که به نظرم ملموس نیست.»
گفتار مناظرهها ناامیدکننده است
این پژوهشگر اجتماعی با اشاره به اینکه گفتار مناظرهها هر دوره، خود یکی از عوامل ناامیدکننده مردم میشود گفت: «کاندیداها جوری در مناظرات علیه گذشته کشور اظهارنظر میکنند گویا در این ۴۰ سال هیچ اتفاق مثبتی در کشور نیفتاده. البته غیر از جاهایی که این آقایان مسئولیتی داشتند؛ مثلا یکی در شهرداری، یکی در نیروی انتظامی، یکی در دستگاه دیپلماسی و دیگری در وزارت بهداشت یا وزارت کشور یا دادگستری بوده است، فقط همان روزهایی که این افراد آنجا مسئولیتی در آن داشتهاند کارهای خوبی انجام شده و دیگر بخشهای کشور که این افراد در آنجا مسئولیتی نداشتند هیچ اتفاق مثبتی رخ نداده. این از یکطرف برای مردم یاس و ناامیدی ایجاد میکند و از طرف دیگر انتظارات ایدهآلشان را بالا میبرد. وقتی شما دائما گذشته را نقد میکنی و سپس وعده میدهی این تلقی برای مردم ایجاد میشود که پس این مشکلاتی که ما در این چند دهه با آن سر و کله زدیم مشکلات لاینحلی نیستند و خیلی راحت میشود حلشان کرد ولی حل نشده است. و اگر مدیران عوض شوند ماجرا حل میشود. در نتیجه یک یاس و ناامیدی ایجاد میشود و مردم منتظر یک معجزه و قهرمان فراتر از نیروهای بروکراسی موجود هستند که بیاید و مشکلات را حل کند و به دلیل اینکه چنین نیرویی را در این شش نفر نمیبینند بنابراین چندان برای رای دادن برانگیخته نمیشود. نظرسنجیها نشان میدهد نزدیک به 40 تا 50 درصد از کسانی که میخواهند رای دهند هنوز تصمیم قطعی نگرفتهاند و مرددند.
همانطور که اشاره کردم عوامل مختلفی لازم است تا یک شوری را ایجاد کند. اولا باید ناظر به دغدغههای مردم و دوما برای مردم ملموس باشد و مردم احساس کنند که آن فرد میتواند غدغههای ملموس را به سرانجام برساند. این سه مورد باید فراهم شود تا مردم فکر کنند قرار است اتفاقی بیفتد. مثلا مخاطب در این بحثها حتی یک جمله هم از مسکن نشنید. البته قولها و وعدههایی برای مسکن داده شد اما خیلی روشن نبود. مثلا اینکه بازار اجارهبها و خرید و فروش مسکن چطور قرار است کنترل شود؟ چطور میتوانیم تورم بالای مسکن را حل کنیم؟
چرا تبلیغات انتخاباتی از خیابان جمع شد؟
مهدیار در ادامه به کاهش محسوس تبلیغات و تجمعات انتخاباتی در خیابانها اشاره کرده و گفت: «در این سالها یکی از دلایلی که رقابتهای انتخاباتی را سرد کرده است این است که عرصه تبلیغات انتخاباتی از خیابان جمع شد. یعنی پیش از این ما تبلیغاتی در خیابان داشتیم. تراکت و پوسترهای پخش میشد و میتینگهای خیابانی برگزار میشد. قانون تبلیغات انتخاباتی که از چند دوره قبل در حال اجراست تبلیغات را به بهانه صرفهجویی محدود کرده و آن را از رونق انداخته. مثلا مناظرهها محدود به صداوسیما شده است و خود همین سازمان در حالت عادیاش با بحران مخاطب مواجه است و نظرسنجیها نشان میدهد که نزدیک به ۷۰ درصد مردم اصلا مطلع نیستند که مناظرهها در حال برگزاری است. بنابراین این شیوه انتخاب زمان و فرم مناظرات کار انتخابات را سخت میکند.
درنهایت باید عرض کنم به هر حال آقای جلیلی یا قالیباف یا پزشکیان یک سبد رای خاص دارند که الان هم با هم برابرند و هر سه نفر قابلیت این را دارند که از سبد رای مرددها جذب کنند و خود را بالا بکشند.»
سیدحسین شهرستانی: مردان عمل کسانی هستند که میتوانند با دیگران گفتوگو و معامله کنند
سیدحسین شهرستانی، جامعهشناس معتقد است که آنچه درحال حاضر محل نزاع اصلی میان نامزدهای انتخاباتی است همان دعوای دوگانه سیاست خارجی است. او ابتدا به کنش انتخاباتی مسعود پزشکیان اشاره کرد و گفت: «اگرچه هیچ واقعیت منسجم و مشخصی در صحنه وجود ندارد. تشتتی در واقعیت وجود دارد، صحنه شفاف نیست و آنچه در مناظرات خودش را نشان میدهد، مشخص نیست. معلوم نیست چه رویکردی در برابر چه رویکردی قرار گرفته است. برای مثال پزشکیان، خیلی از اندیشهها و ایدهها را به عهده نمیگیرد، برهمین اساس ظریف ورود میکند و خیلی از حرفهایی که پزشکیان نمیزند را میگوید. مزاج و رویکرد پزشکیان هم این نیست که کشور را به سمت یک رویکرد مشخص اصلاحطلب مثل خاتمی، روحانی و ظریف ببرد. ولی دست ایشان نیست اگر روی کار بیاید جز ابزار و آلتی در دست آن جریان چیز دیگری نخواهد بود اما میل خودش این نیست، مدام میخواهد بگوید دعوا نکنید، همه با هم دوست باشیم. فهم ایشان از سیاست این است که میشود همه با هم بنشینند، گفتوگو کنند و به تفاهم برسند. مساله سیاسی را ساده میبیند، آدم سالم و شریفی هم است اما پیچیدگی صحنه سیاسی را درک نمیکند و به همین دلیل هم در عمل همان دوگانه برجام و اقتدار داخلی شکل میگیرد؛ اینکه دولت همه تخممرغهایش را در سیاستخارجی مبتنیبر روابط با اروپا و آمریکا بگذارد یا اینکه به سمت توانمندی داخلی حرکت کند. با وجود اینکه آقای پزشکیان شخصا این گفتار را به عهده نمیگیرد اما مشخصا نماینده همین گفتار است. به همین خاطر وضعیت برای مردم مبهم است.»
پزشکیان بین رای خاتمی و احمدینژاد قلقگیری میکند
شهرستانی معتقد است، رویکرد پزشکیان و شخصیتی که دارد توانسته بخشی از رای افرادی که حتی دولت رئیسی را قبول دارند جذب کند و البته در ادامه به این موضوع اشاره کرد که کسی نمیتواند سبد رای آقای رئیسی را تماما جذب کند و توضیح داد: «براساس برخی از نظرسنجیها، بالای 30 درصد از کسانی که از دولت رئیسی راضی هستند روی پزشکیان، تمایل رای دادن دارند. جامعه اینطور برداشت نمیکند که رای به پزشکیان، به معنی نارضایتی از دولت رئیسی و بازگشت به دوره روحانی است. آقای رئیسی رای خودشان را داشتند، هیچکس نمیتواند بهتنهایی رای آقای رئیسی را از آن خود کند. این یعنی که جلیلی و قالیباف نتوانستند، رای آقای رئیسی را آن خود کنند و ناتوان بودند. البته توانمندیهای شخصی پزشکیان یک افزودههایی بر جریان خاتمی و روحانی دارد. برای مثال جریان روحانی و خاتمی، هیچ زمان نتوانستند طبقات پایین جامعه را با خود همراه کنند، مفهوم عدالت را نمایندگی کنند، نتوانستند غیر از طبقه مدرن، مخاطب دیگری را جذب خودش کنند اما پزشکیان یک کاراکتر و لحن شخصیتی به لحاظ فطری و طبیعی دارد که در آن مخاطب، موثر میافتد و چون شخصیت عدالتخواهی داشته آن مخاطب را هم هدف میگیرد. پزشکیان بین خاتمی و احمدینژاد را قلقگیری کرده و تا الان هم با تمام ناتوانیاش توانسته بخشی از این سبد رای را فعال کند که هم بتواند بخشی از سبد رای احمدینژاد و آقای رئیسی را کسب کند و هم بخشی از بدنه اجتماعی سنتی و روتین اصلاحطلبان را فعال کند. البته نتوانسته بخشی از تحریمیها را به میدان بیاورد ولی در یک اغتشاش گفتمانی دستاوردهایی را به همراه داشته است. یعنی اینکه ظریف برای خود رای طبقهمتوسطیها را کسب میکند و از آن طرف پزشکیان در مناظرات و بدون اینکه رویکرد دقیق خود را عرضه کند، تلاش میکند یک رای سیال نارضایتی را جذب کند که البته در گفتارش مشخص نیست و معلوم نیست سلیقه سیاسی آن رای و گفتار سیاسیاش چیست. اگر مناظرات را ببینید هیچ خط و مفهوم مشخصی، در بحثهای پزشکیان پیدا نمیشود بنابراین صحنه روشنی نیست اگرچه در پس پرده معلوم است که با چه چیزی مواجهیم.»
نزاع این انتخابات در دوگانه سیاستخارجی و داخلی استوار است
شهرستانی در ادامه اشاره کرد که برخی نارضاتیها میتواند برای پزشکیان جذب رای داشته باشد و توضیح داد: «البته معلوم است که اگر پزشکیان بیاید، کشور به چه سمتی میرود و اگر نامزدهای گفتمان انقلاب بیایند کشور به سمت توسعه و اقتدار داخلی میرود و همکاریهای بینالمللی با شرق و غرب بدون اولویت درجه یک حرکت خواهد کرد. الان دعوا سر این است که آیا سیاستخارجی به معنای ارتباط با غرب اولویت اول و آخر کشور است یا این طرف، سیاستخارجی را تعریف میکند و میگوید همهچیز وابسته به سیاستخارجی نیست و منحصر در روابط با اروپا و آمریکا نیست. البته ماجرای سلیقه فرهنگی اداره دولت هم است بالاخره در وزارت کشور آقای رئیسی، زیادهروی و تندرویهایی اتفاق افتاد که اینهم به سبد رای پزشکیان اضافه میکند، بخشی از مردم ضمن احترام به آقای رئیسی ترجیح میدهند به کسی رای دهند که خوبیهای آقای رئیسی را داشته باشد، به مناطق محروم سرک بکشد، به توسعه فکر کند، مردمی باشد اما آن سختگیریها و آن رویکردهای ناپسند و ناشایستی که در این دوره آقای رئیسی خیلی در آن محوریت نداشت، نباشد اما بالاخره جلوگیری نکرد و جلوی آن هم گرفته نشد، به همین خاطر هم است که بخشی از رای پزشکیان از آقای رئیسی هم رضایت دارد اما میداند که اگر پزشکیان بیاید این سیاستهای سختگیرانه اجتماعی مثل گشتارشاد و فیلترینگ تعدیل میشود. ما در این زمینهها سیاستهای نادرستی داشتیم و هزینههای بیخودی برای جریان انقلاب ایجاد کردیم و این هم خودش در مکانیسم انتخابات موثر است و یک دوگانهای در سیاست خارجی و یک دوگانه در سیاست داخلی داریم.»
هیچکدام از نامزدها نمیتوانند تمامیت دولت شهید رئیسی را نمایندگی کنند
شهرستانی درباره اینکه اصولگرایان هم چقدر توانستند رای افرادی که به شهید رئیسی رای دادند را جلب کنند، گفت: «بالاخره الان بحث بین جلیلی و قالیباف است. این رای تقسیم شده و اینطور نبوده که هر کدام بتوانند کل آن رای را کسب کنند، اما اثر مثبتی هم نداشته است. خود دولت که الان نامزد مشخصی در میان کاندیداها ندارد، بنابراین به قولی «نسبنامه دولت کیقباد، ورق بر ورق هرطرف برده باد.» میراث دولت آقای رئیسی ادامه تعریف شده مشخصی ندارد و هر کدام از این کاندیداها بالاخره، به شکلی بدشان نمیآید که ایشان را نمایندگی کنند حتی آقای پزشکیان هم دوست دارد وجوه مثبتی از آن دوره را در خود نشان دهد و هیچکدام هم درعینحال نمیتوانند تمامیت آن دولت را نمایندگی کنند.»
اگر کسی راهبرد و طرحی دارد، لازم نیست حتما رئیسجمهور شود
شهرستانی درباره اینکه در میان ویژگیهای لازم برای رئیسجمهور مطلوب، عملگرا بودن بیشتر کارایی دارد یا آرمانگرایی، گفت: «آرمان خیلی خوب است اما رئیسجمهور مسئول بازگویی آرمانها نیست، بلکه مسئول اجرای آرمانهاست. آرمانگرا بودن شرط لازم است اما حتی حداقل لازم برای اداره کشور 80 میلیونی ایران هم نیست. این دوگانهها را نباید تعریف کرد ما با مصداق روبهرو هستیم و در مصداق باید ببینیم این افراد، چطور عمل میکنند اگر فردی واقعا حائز شرایط اداره کشور نباشد، نباید بگوییم که عملگراست یا آرمانگرا. حدی از توانمندی اجرایی و مدیریتی باید احراز شود اگر احراز نشود، اصلا از موضوع خارج میشود. یک حدی هم از تعهد و آرمانگرایی باید احراز شود. مثلا اگر فرد هیچ اعتقادی به اسلام و انقلاب ندارد، خب طبیعتا مناسب نیست. اما کسی که تعهد انقلابیاش احراز شده آن وقت بینشان باید موضوعات دیگری را دنبال کرد. مگر اینکه فردی بگوید من انقلابیترم، بهترم و آن هم خیلی کافی نیست. یک بحث سر این است که اگر کسی واقعا توان و مدیریت اجراییاش محل سوال است، عملا صلاح بر این است که این مدیریت آزمون شده باشد و در این آزمون، کارنامه و توفیقاتی در میدان وجود داشته باشد تا بشود روی کرسی ریاستجمهوری بنشیند، چون آن زمان فرصت تجربه و آزمون نیست. اگر کسی در حوزه راهبرد و طراحی توانمندی دارد، میتواند راهبردش را در اختیار دیگران بگذارد، لازم نیست که خودش حتما مدیر اجرایی باشد. مگر در آمریکا کسینجر و هانتیگتون و برژینسکی رئیسجمهور میشوند، اگر کسی ذهن طراح و راهبردی دارد، میتواند در مراکز راهبردی، پیشنهادهای راهبردی دهد.»
در شرایط پیچیده ایران، طرحهای روی کاغذ چندان امکان پیادهسازی ندارند
شهرستانی درباره وعدههایی که نامزدهای انتخاباتی مطرح میکنند که غیرقابل اجرا بهنظر میرسد هم گفت: «وعدهها قابل اجرا هم باشد به شکل نقشهای که بتوانیم روی دیوار سفیدی بکشیم، نیست. با هزار تغییر و تبصره و راه آمدن با دیگران و مماشات، ممکن میشود. تصور یک ذهنی که میتواند همه کاری کند و همه چیز را در این میبیند که اگر طرح خوبی داشته باشیم، کافی است. این خطرناک است اما فعلا با آن مواجه هستیم. مقام طراحی با مقام اجرا فاصله بسیار زیادی دارد و مردان سیاست کسانی هستند که به قواعد جهان عمل تفتن شهودی و از جنس فرونسیس ارسطو که یک عقل عملی دارد، معتقدند و این ربطی به فهم نظری و علمی امور ندارد. هوش مدیریتی و اجرایی، منطق خاص خودش را دارد. مردان عمل کسانی هستند که میتواند با دیگران تفاهم و گفتوگو و حتی معامله کنند و پروژههایی را پیش ببرند. تصمیم بگیرند. تصمیمات غلط بگیرند، حتی تصمیم بد بگیرند که از تصمیم نگرفتن بهتر است اما اگر کسی بخواهد همه چیز را با دفتر و کاغذ و طرحهای از پیش آماده شده پیش ببرد، برای سوئد خوب است اما برای ایران خوب نیست، چون سوئد یک وضعیت روتینی دارد و نه بحرانهای اساسی و عجیبی دارد. نه بحرانهای تلنبار شدهای دارد، نه موقعیتش در خاورمیانه است یک ساختار ماشینی دولتی دارد و این مدل طراحیهایی که مثل ساعت باید اجرا شود به درد میخورد، اما برای ایران که سرزمین احوالات پیچیده و وضعیتهای پیشبینیناپذیر و بحرانهای داخلی و خارجی فراوانی که شما میبینید، از 98 تا امروز به اندازه یک قرن تجربه تحولات تاریخی داشتیم، کارکرد ندارد. در چنین وضعیتی، طرحهایی که روی کاغذ است خیلی قابلیت پیاده شدن به شکل مستقیم ندارد و باید در میدان عمل مشخص شود که چه کاری میشود انجام داد.»
سلیمینمین: مشکل جدی ما نیروهایی هستند که به آرمانها اعتقاد دارند اما توان مدیریت ندارند
عباس سلیمینمین، کارشناس مسائل سیاسی معتقد است انتخابات بهصورت یک رقابت جدی دنبال میشود. وی در این باره توضیح داد: «در نامزدها تنوع وجود دارد و این طبیعتا انتخابات را رقابتی کرده و مشارکت را در پی دارد. اما موانعی هم به سهولت قابل مشاهده است. در طیف اصلاحطلب یک جریان که بسیار پرسروصدا و اهل جنجالآفرینی است، مدتها طرد کردن و دورشدن از صندوق را توصیه میکردند. آنها میگفتند مشارکتی که در ایران هست قابل اتکا نیست و به دلایل عدیده مردم را به دور شدن از صندوق رای دعوت میکردند. این چرخش ناگهانی آنها به این معنا نیست که مردم هم بخواهند به این سرعت چرخش داشته باشد. آنها با تردید وارد میدان میشوند و همه مسائل را دنبال میکنند تا ببینند آیا در ارتباط با انتخابات میتوانند بر ابهاماتشان فائق بیایند یا خیر.
اگر چنین رفتاری را از جانب جریاناتی از طیف اصلاحطلب شاهد نبودیم طبعا امروز به سرعت میتوانستند پایگاه رأیشان را فعال کنند و به طریق اولی میتوانستند از برخی نیروهای غیرسیاسی و نیروهای خاکستری هم سهمی بگیرند. اینها الان با ابهاماتی مواجهند بهویژه اینکه کارهای تبلیغاتی صورتگرفته چندان مناسب نبوده و نسل جدید را در زمینه تنوع آرای موجود قانع نکرده است؛ بازشدن نگاهها که دریابند کدام نگاه به آنها نزدیک است. این امر شامل دو نقیصه است. خود عناصر جنجالی و شرور اصلاحطلبان که همیشه تنش را دنبال میکردند و برای اصلاحات جامعه به هیچ وجه صندوق رأی را توصیه نمیکردند. الان مشخص نیست دعوتشان به صندوق رای به راحتی با اقبال پایگاه رأیشان مواجه شود. به دلیل برخی مشکلات دیگر هم میزان افزایش مشارکت را که موجبات برخی نگرانیها را فراهم کند، وجود خارجی ندارد. وقتی انتخابات بیش از حد هیجانی شد میتواند برخی نگرانیها را در پی داشته باشد. الان اما اینگونه نیست. همه جریانات نامزد مناسب خود را در پیش رو دارند اما این نکته هم وجود دارد که تبلیغات هم مقداری لَخت و یکنواخت است و زمان همه نامزدها را اشغال میکند و نامزدها فرصت مناسبی برای رفتن به شهرستانها و شرکت در اجتماعات هیجانی شهرستانها را ندارند. متاسفانه برنامهریزی صداوسیما مقابل این امر است. افزایش مناظره ششنفره به پنج دور خیلی درست نبوده. ضمن اینکه صداوسیما میتواند به رقابتهای انتخاباتی دو به دو برگردد و همه کسانی که امروز در رقابت مشارکت کردند، آدمی مثل آقای احمدینژاد که اهل تنشآفرینی باشد نداریم که از این طریق مسائل خود را پیش ببرد. نمیگویم در طیف اصلاحطلب یا اصولگرا چنین آدمهایی نیستند. هستند، اما الان بین نیروهای موجود ما چنین افرادی را نمیتوانیم سراغ بگیریم. بنابراین رقابت میتوانست دو به دو بهوجود بیاید تا شور انتخاباتی را بیشتر از این شاهد باشیم که حالا نشده و امیدوارم این مطلب را اصلاح کنیم. یک نقیصه دیگر هم وجود دارد که به همه نامزدها و سلایق برمیگردد. اینکه نامزدها بیشتر نگاه به گذشته و حال دارند. درحالیکه دنبالکنندگان رقابتهای انتخاباتی نگاه به آینده دارند که اینها در آینده چه چیزی را رقم خواهند زد. گذشته برای بسیاری از جوانان چندان کششی ندارد به این دلیل که اطلاعات زیادی ندارند. شما اگر از خیلی از جوانان بپرسید که برجام خوب بود یا بد متوجه میشوید که اصلا درباره این موضوع بیاطلاع هستند. حالا ما در مناظرات راجع به این بحث کنیم که جریانی از طریق برجام خطاهایی مرتکب شده. این برای نسل جدید ما کشش ندارد و خستهکننده و ملالآور است و بنابراین خیلی جذب انتخابات نمیشود. ضعفهای دیگر هم وجود دارد که به نظر من اگر نمیبود مشارکت به سرعت افزایش پیدا میکرد و میتوانست جریانات مختلف امروز ما را رشد سیاسی دهد. چون اگر وارد عرصه انتخابات نشوند بهرهمهندی چندانی برای آنها رقم نخواهد خورد. امیدوارم در انتخابات آتی اصلاحاتی در این زمینهها صورت گیرد.«
سوءاستفاده از نام رئیسی مردم را ناراحت میکند
سلیمینمین با بیان اینکه شاید خیلیها دولت روحانی را بهخاطر نداشته باشند ضمن اینکه نمیخواهند به گذشته برگردند درباره استفاده از نام شهید رئیسی توسط نامزدها گفت: «اصولا من این روش را نمیپسندم. احساس خوبی هم به مردم نمیدهد که عدهای بخواهند از شخصیتی مثل آقای رئیسی استفاده کنند. یکی از کاندیداها این تلاش را به صورت گسترده انجام میدهد اما در نظرسنجیها رای خیلی پایینی دارد. با وجود اینکه در همه صحبتها خودش را ادامهدهنده راه شهید رئیسی اعلام میکند از آن جمعیتی که در تشییع پیکر شهید رئیسی شرکت کردند خبری نیست. چون احساس خوبی به مردم منتقل نمیکند. ضمن اینکه دعوایی ایجاد میکند که آن را هم مردم نمیپسندند. وقتی شما زیر چتر شخصیت آقای رئیسی پنهان میشوید متقابلا رقیب شما به دولت آقای رئیسی حمله میکند و این حمله طبیعتا مقداری منازعه حول محور شخصیت شهید رئیسی را تشدید میکند. وقتی کسی میخواهد از اعتبار شخصبت مورد وثوق همه در انتخابات استفاده کند طبیعتا رقیبش هم حمله میکند و پایه این اعتبار را سست میکند. بنابراین کار درستی نیست و نشان داد که شهید رئیسی مورد احترام همه است و حتی مخالفانش هم شرمنده زیر سوال بردن او بودند، ولی اگر این مطلب زیاد مورد استفاده انتخاباتی قرار گیرد عملی برای چالش میشود. اصلاحطلبان با شهید رئیسی برخوردهای ناروایی داشتند اما بعد از شهادت ایشان وقتی تکریم مردم را دیدند لب فرو بستند و برخی از آنها تجلیل هم کردند. چون بحث اقبال مردم چیزی بود که نمیتوانستند نادیده بگیرند. امروز اینکه یکی از نامزدها چنین رویکردی دارد میبینید که در نظرسنجیها خیلی با اقبال مواجه نمیشود و این موضوع خیلی بد است. به نظر من نباید چنین جایگاهی را به چالش کشید و رویه خوبی نیست.»
روحانی مدیر نبود
این کارشناس مسائل سیاسی با تاکید به اینکه ما در ارتباط با شخصیتها و در کل سرمایههای انسانی خودمان باید اشراف دشته باشیم ادامه داد: «هرکدام از نامزدها مزیتهایی دارند. از نظر شخصیتی هم که به صورت نسبی توسط شورای نگهبان مورد قبول واقع میشوند و سلامت آنها تایید میشود. اما وقتی مردم میخواهند رای بدهند، شرایط زمانی را در نظر میگیرند. یعنی چه؟ امروز ما نیازهای مختلفی داریم اما برای برخی از کاستیها اولویت قائلیم. یعنی معتقدیم اگر این کاستیها جبران شود روی کاستیهای دیگر تاثیر زیادی میگذارد و میتواند آنها را تا حد زیادی برطرف کند. با قبول این مطلب علت اینکه امروز بیشترین فشار ظالمانه را بر ملت ایران روا میدارند برای این است که این را القا کنند که نظام اسلامی نمیتواند به مسائل جامعه پاسخ لازم بدهد. به تعبیر دیگر نمیتواند جامعه ایران را به جلو هدایت کند. اگر این تحریمها نبود ما خیلی ازمشکلاتمان را حل میکردیم. همانطور که ما تولیداتی داریم و دیگران از ما خریداری میکنند دیگران هم قوتهایی دارند و ما باید از آنها بهره بگیریم. یعنی آنها ابداعات و ابتکاراتی دارند که اگر با ابداعات و ابتکارات ما جمع شود جامعه را با سرعت خیلی بیشتری به جلو هدایت میکند. اما تحریم صورت گرفته تا کارآمدی در کشور تنزل پیدا کند. اگر این را قبول داشته باشیم طبیعتا میدانیم که باید چه نامزدی را انتخاب کنیم. نامزدی که بتواند به لحاظ مدیریتی مسائل را با سرعت بیشتری حل کند و کارها را با سرعت بیشتری پیش ببرد. علیرغم تحریمها پیگیریهای مستمری داشته باشد که در داخل زمینه حل مشکلات بهوجود بیاید. این با مدیریت بسیار قوی ممکن خواهد بود. آرمانگرایی هم لازمه کار ماست. طبیعی است که ما نگاه آرمانی نسبت به مسائل داشته باشیم تا ریلگذاری درستی داشته باشیم. هر ملتی اینگونه است. وقتی که شما میخواهید حرکت رو به جلویی داشته باشید باید آرمان خود را ترسیم کنید. رهبری هم مرتبا به آرمانها اشاره میکنند که فراموش نکنید و این آرمان را پیش رو دارید غافل و متوقف نشوید و هدفگذاریهای خود را گم نکنید. خوشبختانه در این زمینه رهبری را داریم. آنچه که الان مشکل جدی است نیروهایی هستند که معتقد به آرمانهای ترسیمشده توسط رهبری هستند اما برخی از آنها مدیریت ندارند یا نقطه قوتشان چیز دیگری است. امروز باید به این جمعبندی توجه کرد آنچه که میتواند تحول جدی در کشور ایجاد کند انتخاب یک مدیر توانمند است تا هم ترفندهای دشمن در این زمینه را خنثی کند و هم همه توانمندیهای داخلی را به هم پیوند بزند. یک مدیر توانمند میتواند از همه استعدادها استفاده کند. او وقتی که بتواند برنامههای کلانی را در عرصه اجرایی پیش ببرد طبیعتا از استعدادها هم بهرهمند خواهد بود یا تلاش خواهد کرد که بهره بگیرد چون او میفهمد که ما چه کاستیهایی داریم و باید نسبت به توانمندیهای خود آگاه باشیم. بنابراین او میتواند جمع این توانمندیها را رقم بزند. کسی که مدیر نباشد با این معنا چندان درگیر نخواهد شد. روحانی اصلا مدیر نبود. نه میتوانست مشکلات بین وزرا را حل کند و نه میتوانست پروژههای سنگین را دنبال کند چون خودش تحمل فشار مدیریتی را نداشت. مدیریت یک کار دوجانبه است. یکی طراحی و دیگری اجرا. امروز با توجه به کاستیها اینگونه نیست که بدانید با طرحها چه میشود کرد و بعد کارها به صورت خودکار پیش برود. خیر. چون کاستیها و تحریمهای جدی وجود دارد و مدیریت کلان کشور برای اینکه بتواند گامهای بلندی بردارد باید مدیریت میدانی قوی داشته باشد و خودش در میدان باشد. علاوهبر اینکه طراحی کلانی براساس نیازها انجام داده باید در مقام اجرا هم خودش حضور داشته باشد. روحانی آدمی نبود که در گرما پای پروژهها برود و مشکلات را جدی و سریع حل کند و بنابراین غالبا نگاهش به خارج بود تا شرکتهای خارجی مسائل ما را پیش ببرند. بخشی از این نگاه ناشی از این بود که این توانمندی را در خود نمیدید و امروز مشکلات جدی در کشور ایجاد شده. یعنی در دولت روحانی باید پروژههای کلان و زیربنایی را دنبال میکردیم که نکردیم و امروز از لحاظ برق و دیگر زیرساختها هم کاستی و مشکل داریم؛ چراکه در دولت روحانی سرمایهگذاری و پیگیری به لحاظ مدیریتی در این زمنیه صورت نگرفت. امروز امیدوارم بتوانیم رئیسجمهوری انتخاب کنیم که بتواند این مشکلات را از پیش روی ما بردارد.»