فرهیختگان: یورونیوز در یکی از تازهترین گزارشهای خود، روی ادعای فرانسویها درخصوص گسترش چتر هستهای این کشور متمرکز شده است. چندی پیش امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه از آمادگی کشورش در زمینه ارتقای توان جمعی اروپا در عرصه بازدارندگی هستهای و تبدیل آن از یک استراتژی ملی به یک استراتژی اروپایی خبر داد. برخی سیاستمداران اروپایی از این موضوع استقبال کرده و بر لزوم کاهش وابستگی هستهای خود به آمریکا تاکید کردند. با این حال، بسیاری از شهروندان و سیاستمداران اروپایی نسبت به مواضع اخیر پاریس به دیده تردید مینگرند! این مساله، مورد توجه یورونیوز نیز قرار گرفته است. براساس آنچه این رسانه اروپایی میگوید، حتی با وجود داشتن یک برنامه روشن، مکرون مطمئنا با یک دسته از کشورهای عضو اتحادیه اروپا روبهرو خواهد شد که مخالف سلاحهای هستهای هستند و مردم آن کشورها نسبت به اعتبار حرف فرانسه که زرادخانه هستهای خود را برای دفاع از آنها ارائه خواهد داد، شک دارند.
رمزگشایی از عدم اطمینان دیگر کشورهای اروپایی از جمله آلمان، اتریش، مالت و ایرلند به نقشآفرینی پررنگتر فرانسویها در حوزه امنیت جمعی اروپا، ریشه در آماتور بودن سیاستمدارانی مانند مکرون و سیاست کلان فرانسویها مبنیبر معامله با واشنگتن در بزنگاههای حساس زمانی و جغرافیایی است. در دوران ریاستجمهوری ترامپ، مکرون چندین بار ایده تشکیل ارتش واحد اروپایی را به دلیل اصرار رئیسجمهور آمریکا بر دفرمهسازی ساختار و مناسبات درون ناتو مطرح ساخت اما اولین کشوری که با این ایده مخالفت کرد، ژرمنها بودند! آنگلا مرکل، صدراعظم وقت آلمان معتقد بود مکرون نسبت به بسیاری از مناسبات امنیتی در دو سوی آتلانتیک نگاه عمیقی ندارد، اما واقعیت ماجرا این بود که مرکل و اولاف شولتس، بیش از آنچه ذکر شد نسبت به تزلزلپذیری فرانسویها در مناسبات بینالمللی نگران هستند. بخشی از این نگرانی، ریشه در تزلزل جایگاه بینالمللی پاریس طی سالهای سپریشده از قرن بیستویکم دارد. نهتنها برلین، بلکه اکثر بازیگران اروپایی عضو پیمان آتلانتیک شمالی، معتقدند در عین نامطلوب بودن پیوستگی امنیتی آمریکا -اروپا و تاثیر ظهور سیاستمدارانی مانند ترامپ بر امنیت جمعی اروپاییان، نمیتوان فرانسه را بهمثابه یک محور امنیتی قابل اتکا برای دیگر اعضای این مجموعه مورد پذیرش قرار داد. اکثر تحلیلگران مسائل امنیتی اروپا معتقدند مکرون در ماورای ادعاهایی که درخصوص ایجاد ارتش واحد اروپایی یا گسترش چتر هستهای فرانسه بر کل اروپا مطرح میکند، به دنبال ارتقای قدرت چانهزنی و معاملهگریهای پاریس با دولت کنونی و دولت آتی آمریکاست. همانگونه که اشاره شد، فرانسویها بهصورتی آشکار در طول دو دهه اخیر قدرت راهبردپردازی مستقل در حوزه روابط بینالملل را از دست داده و جایی برای اعتماد دیگر اعضای قاره سبز نسبت به خود باقی نگذاشتهاند. البته در اینجا باید مناسبات سنتی بازیگران اروپایی را نیز مدنظر قرار دهیم؛ قطعا رقابت غیراعلامی اما آشکار برلین و پاریس بر سر رهبری اروپا، مانع از افزایش بیش از حد وزن امنیتی هر یک از این دو بازیگر نسبت به یکدیگر میشود. چنین دیالکتیک پیچیدهای بهسادگی قابل حل نخواهد بود.
نگرانیها
متئو سالوینی، سیاستمدار راست افراطی مشهور ایتالیا و معاون نخستوزیر این کشور از موضعگیریهای اخیر رئیسجمهور فرانسه در زمینه کمکهای نظامی به اوکراین انتقاد کرده و او را یک «جنگطلب» نامیده است. سالوینی تاکید کرده که «اگر به حرف مکرون گوش کنیم، عاقبت ایتالیا بد خواهد شد.»
معاون نخستوزیر ایتالیا به رئیسجمهور فرانسه توصیه کرده «به مکرون میگویم، خودت برای جنگ به اوکراین برو، یک کلاه آهنی سرت بگذار و کاری به کار ایتالیاییها نداشته باش.»
با خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، فرانسه و آلمان قدرتهای درجه اول اتحادیه اروپا و پس از آنها، ایتالیا و اسپانیا بهنوعی قدرتهای درجه دوم این اتحادیه هستند. عدم موافقت آلمان و رویگردانی ایتالیا با پیشنهادات فرانسه، انتظار طیفی از کشورها و همراهی نیمبند تعدادی از دولتهای کوچک اروپای شرقی با پاریس باعث شده در تعیین وزن مکرون، عدد کمی به دست آید. رئیسجمهور فرانسه قصد داشت با مطرح کردن تشکیل ارتش اروپایی و چتر هستهای قاره سبز بتواند محور قرار دادن خود بتواند وزن خود و پاریس را ارتقا دهد اما ناکامیهایش نشان داد اروپا تا چه میزان با کاهش قدرت مواجه شده است. تثبیت شدن وزن اندک اروپا و رو شدن دست مکرون، باعث رشد بیش از پیش آمریکا و روسیه در مناسبات قاره سبز و انحصار تعیینکنندگی آنها در معادلات اروپا میشود.
آینده
با آشکار شدن ضعفهای اروپا، این قاره بیش از پیش به محل کشمکش مسکو و واشنگتن تبدیل شده و با پیوستن کشورهای اروپایی به یکی از این دو صفبندی، قاره سبز دچار انشقاق بیشتری خواهد شد. هماکنون نیز نوع بازیگری دولتهای مجارستان و اسلواکی به نفع روسیه در دو ساختار غربی اتحادیه اروپا و ناتو این صفبندی را نشان میدهد.
بر همین مبناست که بسیاری میگویند قاره سبز دیگر فرصتی نداشته و تقریبا «مرده است»؛ جملهای که جوزف بورل، مسئول سیاست خارجی اروپا نیز آن را چندی قبل در دانشگاه آکسفورد تکرار کرد.