مهران زارعیان، خبرنگار: تصور کنید یک فرد نظامی قسیالقلب با خونسردی تمام از ملیت یا قومیت یک غیرنظامی تسلیمشده سوال میپرسد و زمانی که او پاسخ نامطلوب میدهد، ناگهان گلوله سربی سینه فرد غیرنظامی مفلوک را میشکافد و جانش را میستاند. این چنین خشونت عریانی که بار اصلی دلخراش بودنش بهخاطر خونسردی و بیاعتنایی فرد نظامی است، قرار است دال مرکزی هندسه مضمونی فیلم «جنگ داخلی» باشد اما فیلم در پرداختن به این مساله بسیار ناتوان از آب درآمده، به یک دلیل ساده: هیچ عمق میدانی از پیشینه نزاع و هویت سیاسی و ایدئولوژیک دوطرف دعوا نداریم و حتی تشخیص اینکه کدام فرد مسلح متعلق به کدام سمت ماجراست بهخاطر شباهت ظاهر و یونیفرم، مبهم است! به عبارت دیگر جنگ داخلی فیلمی درباره یک منازعه ژئوپلیتیک است، بیآنکه کوچکترین اطلاعاتی درباره مناسبات سیاسی، علت منازعه و هویت و مرام دو گروه متخاصم به ما ارائه دهد. صرفا در طول فیلم کلیگوییهایی میشنویم از ایالتهایی که جداییطلب شدهاند و رئیسجمهوری که خشونت به خرج میدهد و این وسط تمام نظامیان از هر دوطرف، کاملا خونریز و بیملاحظه و ظالمند. مشخص نیست چه عاملی باعث این سطح از خشونت و سازشناپذیری شده و مشخص نیست که پشت پرده ماجرا دقیقا چیست.
ما با یک تیم خبرنگاری همراه میشویم تا طبق الگوی مورد علاقه الکس گارلند (فیلمساز) در قالب یک سفر جادهای دراماتیک به سمت واشنگتن برویم و خطرات و ماجراجوییها را از نزدیک ببینیم. تیمی متشکل از یک مرد خبرنگار جدی، یک زن عکاس دردکشیده، یک مرد مسن عافیتطلب و یک دخترک جوان احساساتی. فیلم در پرورش شخصیت افراد این تیم و شیمی روابط میان آنها کاملا موفق است که این امر مرهون بازیهای سطح بالای هر چهار بازیگر، بهخصوص کریستین دانست است. مرد خبرنگار به چیزی جز هدف جاهطلبانهاش در مصاحبه گرفتن از رئیسجمهور بدنام مستقر فکر نمیکند. زن خبرنگار زندگیاش را در راه پرخطر عکاسی جنگ وقف کرده و آلام روحی فراوانی چشیده و دخترک عکاس در اندیشه تجربه هیجانانگیز این راه خطیر است و البته در طول راه بارها دچار شوک جدی میشود. جنگ داخلی به ما نشان میدهد که آن تصاویری که از جنگها در رسانهها میبینیم با چه مشقت و سختیهای مفرطی تهیه شده و چقدر ارزشمند است. اصولا اگر جنگ داخلی را ادای دینی به خبرنگاران و بهخصوص عکاسان و نیروهای رسانهای جنگ بدانیم، شاید بتوان گفت که فیلم در نزدیک شدن به دنیای پردردسر، خطرناک و ستایشبرانگیز آنها موفق است و عمده بار حسی و سرگرمکنندگی فیلم نیز به همین پیگیری سرنوشت خبرنگاران اتکا دارد.
با این حال جنگ داخلی بهعنوان فیلمی که زیرمتن سیاسی دارد و حتی در پوسترش آشکارا به مولفههای ملی آمریکا ارجاع میدهد، نمیتواند حرف جدی و قابل تأملی بزند و اگر هدفی در تقبیح فلان سیاستمدار یا بهمان حزب سیاسی آمریکایی دارد، آنقدر بیانش الکن است که به هیچ عنوان دلالتهایش را نمیتوان جدی گرفت و در یادها نخواهد ماند. جنگ داخلی شاید به درد علاقهمندان به سینمای پاپکورنی اکشن و جنگی بخورد و سکانسهای مهیج و سرگرمکننده قابل توجهی داشته باشد، اما قطعا فیلم عمیق و تأملبرانگیزی نیست و یک اثر یکبارمصرف دارای تاریخ انقضا میباشد.