سجاد عطازاده، مترجم: مری بریجز، پژوهشگر مدرسه مطالعات بینالملل پیشرفته جانز هاپکینز ایالاتمتحده آمریکا در مقاله «زیرساختها ژئوپلیتیک را متحول میکنند» که در وبسایت فارن افرز منتشر شده، به طرح این ایده پرداخته که گسترش رقابت آمریکا و چین به عرصه زیرساختی نیز کشیده و نیازمند اتخاذ تدابیر جدیدی است که متفاوت از تدابیر فعلی است.
کاهش سطح آب در دریاچه گاتون پاناما، حمله سایبری به یک پلتفرم پرداخت، زلزلهای که تولید تراشههای سیلیکونی را در تایوان مختل کرد، این ایلان ماسک است که تصمیم میگیرد کدام کشورها به اینترنت دسترسی داشته باشند. در نگاه اول این موارد بهجز برجستگی اخیرشان در عناوین خبری هیچ وجه اشتراکی ندارند اما یک خط نامرئی آنها را به هم متصل میکند؛ هرکدام از آنها وابستگی عملکرد در جامعه مدرن به زیرساختهای پیچیده را برجسته میکنند. اختلال در کانال پاناما میتواند تحویل محمولههای مهم را در سراسر جهان را بهتاخیر بیندازد. خرابی رایانهها میتواند مراقبتهای پزشکی معمول ارائهشده توسط کلینیکها در سراسر ایالاتمتحده را مختل کند. توقف کوتاه در تولید نیمههادیها باعث وحشت میشود. هویوهوس یک میلیاردر نیز میتواند جریان جنگها را تغییر دهد.
ساختاربندی پیچیده و وابستگی فناورانه زندگی مدرن، انسانها را متکی به طیف گستردهای از سامانههای زیرساختی کرده است و دولتها اکنون برای ایجاد و حفظ شبکههای ارائهدهنده خدمات ضروری (مانند برق، آب سالم و مخابرات) با یکدیگر رقابت میکنند. قدرت کشورها به توانایی آنها در نفوذ و مدیریت این مجموعه وسیع از سیستمها بستگی دارد. در این دنیای تحتسلطه زیرساختها، دولتها و مقامات آنها دیگر کنترل یکجانبه بر روابط بینالملل ندارند، بلکه شرکتها، فناوریها و شرایط محیطی برای شکل دادن به نظم جهانی با دولتها شریک شده و در تعامل هستند. اگرچه چشمانداز امور جهانی تغییر کرده اما رویکردهای ایالاتمتحده در سیاستگذاری در این حوزه اغلب در غلوزنجیر مفاهیم منسوخ مربوط به رقابت دوقطبی و رقابت قدرت های بزرگ است.
اولویتبندی زیرساختها بهعنوان اصل سازماندهنده زندگی مدرن باید پیشتر انجام میشد. چرخش زیرساختی انجامشده در ژئوپلیتیک نشان داده جهان دارای مجموعه جدیدی از کارگزاران قدرت، از بانکهای چندملیتی گرفته تا اپراتورهای ماهوارهای است؛ حل مشکلات جهانی نیازمند مجامع و راهبردهای جدیدی برای هماهنگ کردن فعالیتهای این بازیگران است. نقش محوری زیرساختها در دنیای امروز همچنین این نکته را روشن میسازد که چرا تنگناهای بهظاهر کوچک، مانند حمله حوثیها به کشتیهای باری دریای سرخ یا تاخیر در تولید محصولات یک کارخانه الکترونیکی میتواند اثرات موجی ایجاد کند که زنجیرههای تامین بینالمللی را بهخطر بیندازد و ژئوپلیتیک را متزلزل سازد. انطباق با واقعیت جدید تحتتسلط زیرساختها به سیاستگذارانی نیاز دارد که اولا در تفکرات خود بهگونهای تجدیدنظر کنند که ارتباطات پیچیده مادی و فناورانهای را در نظر بگیرند که زمینهساز درگیریهای ژئوپلیتیکی است و ثانیا بهجای تکیهبر کانالهای سنتی گفتوگوی دولت با دولت، با بازیگران جدید عرصه قدرت همکاری کنند.
زیرساختهای گذشته
مفهوم زیرساخت متعلق به قرن بیستویکم و جدید نیست. این اصطلاح برای اولینبار در میان مهندسان فرانسوی قرن نوزدهم برای توصیف عملیات خاکی [عملیات خاکی مجموعه فعالیتهای موردنیاز برای آمادهسازی، خاکبرداری، جابهجایی، خاکریزی و تسطیح زمین در پروژههای عمرانی است] که ترانزیت مطلوب قطارها را امکانپذیر میکرد.
واژه زیرساخت در اوایل جنگ سرد وارد جریان اصلی زبان انگلیسی شدند، یعنی هنگامیکه مذاکرهکنندگان ناتو در اواخر دهه 1940 و دهه 1950 از زیرساخت برای توصیف سیستمهای پشتیبانی موردنیاز برای اطمینان از آمادگی نظامی در اروپا استفاده کردند، مثلا پایگاههای هوایی، شبکههای ارتباطی و سامانههای راداری. در سال 1950، وینستون چرچیل استفاده سیاستمداران دیگر از این اصطلاح را مورد تمسخر قرار داد. در یکی از گزارشها آمده است: «آقای چرچیل با اشاره به اینکه چنین کلمهای [بهعنوان زیرساخت] وجود ندارد... اظهار داشت که باید نظرات خود را تا زمانی که به یک فرهنگ لغت مراجعه نکرده باشد، برای خود نگه دارد.» نیویورکتایمز نیز در سال 1952 گزارش داد که دین آچسون، وزیر امور خارجه ایالاتمتحده گفت این واژه را گیجکننده میداند. اما صرفنظر از این مخالفتها، واژه «زیرساخت» رواج یافت. از اواخر دهه 1950، سیاستمداران ایالاتمتحده از این اصطلاح برای توصیف چیزهای مختلف از بزرگراههای بینایالتی گرفته تا شبکههای جنایت سازمان یافته و سامانههای مراقبتهای بهداشتی استفاده کردهاند.
اتکای دولتها به زیرساختها نیز داستانی چند صدساله است. درطول قرن نوزدهم، امپراتوری بریتانیا از تفوق در زمینه زیرساختهای بانکداری، شبکههای تلگراف و حملونقل دریایی برای کنترل مستعمرات دوردست و مجازات رقبا استفاده میکرد. ایالاتمتحده هم ادعاهای خود درباره اراضی دوردست را با استفاده از نیروی زیرساختی و مشخصا احداث راهآهن بین قارهای و کانال پاناما به تحقق رساند.
نیل به تفوق زیرساختی نیز داستانی قدیمی است اما آنچه درباره زیرساختهای امروزی جدید است، هم اتکای ما به آنها و هم ارتباط و وابستگی متقابل بین خود شبکههاست. تقریبا سهچهارم کالاهای جهانی- 80 درصد حجم تجارت بینالمللی کالا - از طریق شبکههای دریایی بههمپیوسته حرکت میکنند. این شبکهها بهطور طبیعی وجود ندارند، بلکه از طریق صدها واسطه، سامانههای فناورانه و فرآیندهای مختلف ساخته و نگهداری میشوند. ارسال یک محموله مرزی برای مثال محموله گل از کنیا به هلند، بهطور متوسط به 36 سند و 240 کپی نیاز دارد و این تازه شروع ماجراست. امیدوارکنندهترین پیشرفتهای جهان در زمینه دانش و فناوری، از ژنومیک گرفته تا انرژیهای تجدیدپذیر، نیازمند زیرساختهای بشری پیچیده هستند، مثلا محاسبات هوش مصنوعی بر میلیاردها پارامتر متکی هستند که از سوی دههاهزار واحد پردازشی دارای فناوری پیشرفته تمین میشوند. این پردازندهها هم محصول زنجیرههای تامین پیچیدهای هستند که مشتمل بر هزاران دارنده مدرک دکتری، مواد معدنی کمیاب و ماشینآلات پیچیده تولیدی- مانند ماشینهای فوتولیتوگرافی خود که به ۸۰۰ تامینکننده نیاز دارند و قیمت هرکدام میتوانند بهاندازه یک بوئینگ ۷۴۷ باشد- میشوند.
شبکههای انرژی، مسیرهای حملونقل، شبکههای هوش مصنوعی و پلتفرمهای پرداخت دیجیتال بهتنهایی سیستمهای بسیار پیچیدهای بوده و علاوه بر آن به یکدیگر نیز وابسته هستند. پزشکان بدون نرمافزارهای صورتحساب و ارتباطات دیجیتال نمیتوانند پروندههای خود را حفظ کنند. تولیدکنندگان لوازم الکترونیکی هم بدون برخورداری از زنجیره تامین بینالمللی تراشههای سیلیکونی و مواد معدنی راهبردی دست به تولید گوشیهای هوشمند بزنند. لایهبندی متراکم سیستمهای زیرساخت مدرن چنان درهم و پیوسته شده که اکنون بهعنوان مبنای وجود مدرن عمل میکند.
شبکهها و سیستمهای بههمپیوسته زندگی مدرن، پیچیدگیهای شگفتانگیزی را ممکن میسازند (مواردی مانند کسب اجازه برای عبور از مرزهای بینالمللی از طریق اسکن شبکیه) همچنین آسیبپذیریهای بسیار عمیقی را هم بهوجود میآورند، مثلا یک حمله سایبری به اپراتور بندر استرالیا، 40 درصد از جریان کالاهای این کشور را بهخطر انداخت. این شبکههای عظیم متشکل از سیستمهای درهمتنیده بهقدری برای عملکرد جامعه ایالاتمتحده اهمیت یافتهاند که دولت فدرال ۱۶ حوزه را بهعنوان زیرساخت حیاتی تعیین کرده، به این معنی که تخریب آنها تاثیر تضعیفکنندهای بر امنیت ملی خواهد داشت. این حوزهها شامل همهچیز از راکتورهای هستهای گرفته تا خدمات مالی هستند.
کارگزاران قدرت جدید
چه کسی قدرت بیشتری دارد، ایلان ماسک یا یونان؟ براساس رتبهبندیهای مالی سنتی، دارایی خالص ماسک بیش از 200 میلیارد دلار است که فاصله قابلتوجهی از تولید ناخالص داخلی یونان با حدود 220 میلیارد دلار قرار دارد اما بررسی رتبهبندیهای مالی بهتنهایی وابستگی متقابل بازیگران جهانی امروزی و اهمیت زیرساختها برای شکل دادن به نظم جهانی را نشان نمیدهد.
از نظر وزن ژئوپلیتیکی، قدرت زیرساختی ماسک گیجکننده است. تصمیمات او بر اقداماتی مانند (عدم) حمله نیروهای اوکراینی به روسیه یا (عدم) دسترسی آژانسهای بشردوستانه فعال در نوار غزه به شبکههای بیسیم تاثیر میگذارند یا انجام و عدم انجام آنها را مشخص میسازند. او به این دلیل از این قدرت برخوردار است که کنترل اسپیسایکس را در اختیار دارد که اتصال اینترنت ماهوارهای را از طریق سرویس استارلینک خود فراهم میکند. او تصمیم میگیرد شبکه ماهوارههای مدار پایین استارلینک چه زمانی و کجا دسترسی به شبکههای ارتباطی را در زمان بحرانها فراهم کنند. قدرت زیرساختی ماسک بسیار بیشتر از ثروت اوست.
علاوه بر این، استارلینک فقط سامانهای زیرساختی نیست که بهصورت مجزا کار کند. این سامانه به سیستمهای دیگر وابسته است و از آنها سود میبرد؛ از دانشگاههایی که مهندسان آن را آموزش میدهند تا دولت ایالاتمتحده که برای بیش از دو دهه با اسپیسایکس برای پروژههای دفاعی طبقهبندیشده قرارداد بسته است، ازجمله قرارداد اخیر 1.8 میلیارد دلاری. تمرکز بر دولت-ملتها بهعنوان بازیگران کلیدی امور جهانی، لایه بندی و پیوندهای این پویاییهای جدید قدرت را نادیده میگیرد. روابط بینالملل سنتی معمولا بین بازیگران دولتی و غیردولتی از جهت فعالیت در حوزههای متفاوت تمایز قائل شود، اما امروزه کارآفرینان، سرمایهگذاران یا مشاوران اغلب بهاندازه مقامات سیاسی مرتبط و مربوط بهشمار میروند. سرمایهداران از نقش مهمی در شکلدهی به سیاستهای زیرساختی برخوردارند، کمااینکه سرمایهگذاری زیرساختی نقشی مرکزی در امور مالی بینالمللی و سیاست جهانی یافته است. در سال 2018، گروه 20 از «نقشهراه زیرساختی بهعنوان یک دارایی طبقهای» برای تشویق سرمایهگذاران در جهت تامین مالی پروژههای مختلف مانند بنادر، مدارس و شبکههای مخابراتی، بهویژه در بازارهای نوظهور رونمایی کرد. گلدمن ساکس و مککینزی بخشهای تخصصی را برای تمرکز بر سرمایهگذاری و توسعه زیرساختی ایجاد کردهاند. در ژانویه 2024، بزرگترین شرکت مدیریت دارایی جهان، بلک راک، بزرگترین خرید خود از زمان بحران مالی جهانی را اعلام کرد؛ شرکت سرمایهگذاری گلوبال اینفروستراکچر پارتنرز که سومین شرکت بزرگ سرمایهگذاری زیرساختی در جهان بهشمار میرود.
اگرچه زیرساخت ستون فقرات زندگی روزمره را فراهم میکند، اما تلاشهای اخیر برای تبدیل آن به یک «طبقه دارایی» آن را به یک محصول مالی تبدیل میکند که قابلیت معامله در بازارهای ثانویه را نیز دارد. این نقش دوگانه - زیرساخت هم بهعنوان یک واقعیت ملموس و هم بهعنوان یک ساختار مالی - نحوه تعامل مردم با پروژههای بزرگ مقیاس و مشتمل بر حمل مقادیر زیادی از خاک در اطراف خود را مشخص میکند. مثلا اخذ تصمیم درباره تخصیص منابع و مدیریت بدهی یک پروژه برق آبی، به سطوح بالاتر تصمیمگیری منتقل میشود؛ جایی که مدیران و مشاوران داراییها میتوانند میزان ریسک و «بانکپذیری» پروژهها را ارزیابی کنند. فشار سرمایهگذاران زیرساختی برای «ریسکزدایی» میتواند تصمیمهای اخذشده توسط جوامع درباره آنچه احداث میشود و نحوه عملکرد آنها را محدود کند. این مدل، دولتها را تشویق میکند تا به جای تمرکز بر برآورده کردن نیازهای جوامع با پروژههای کمتر «سودآور» مانند بیمارستانها و مدارس، با استانداردهای تعیینشده از سوی بانک جهانی یا بانک توسعه آسیایی، منطبق شوند.
امروزه، بازیگران عرصه قدرت جهانی علاوهبر کشورها و شرکتهای تولیدکننده شبکههای پیچیده، مشتمل بر نهادهای تنظیمکننده استانداردها، مانند سازمان بینالمللی دریانوردی و گروه ویژه مهندسی اینترنت نیز میشوند که پروتکلهای جهانی ساخت و کاربست زیرساختها را شکل میدهند. یک پژوهشگر حقوقی به نام ناهوئل میزلی اظهار داشته است که این تغییر، قدرت جوامع محلی را کاهش داده و جایگاه گروهی از بازیگران میانی - شرکتهای مشاوره مانند EY و KPMG و شرکتهای حقوقی چند ملیتی مانند Clifford Chance و White & Case- را ارتقا میبخشد. مثلا فشار برای استانداردسازی و سرعت بخشیدن به «زیرساختهای سبز»، میتواند شیوه رسیدگی شهرها به مشکلات مربوط به حوزه مسکن را محدود کرده و در این فرآیند «اعیاننشینی» را تقویت کند.
فراتر از ایدئولوژی
کنترل زیرساختها در قلب رقابت چین و ایالاتمتحده قرار دارد. به نظر میرسد پکن بر این نکته واقف است؛ اما تلاشهای ایالاتمتحده برای مقابله با ساختوسازهای بزرگ چین از طریق پروژههای خود نشان میدهد که واشنگتن هنوز بر ظرافتهای مربوط به بحث زیرساختها مسلط نشده است. سیاستگذاران ایالاتمتحده دائما چین را بهعنوان یک چالش وجودی برای نظم جهانی کنونی نشان میدهند. به گفته جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده، این «نبرد بین دموکراسیها و حکومتهای اقتدارگرا است.» در این توصیف، دو نظام به تصویر کشیده میشوند که برای برتری بر منابع محدود رقابت میکنند. کسب یک پیروزی برای چین، مانند تسلط این کشور بر نرمافزار مدیریت عملیات لجستیک، تهدیدی برای امنیت ایالاتمتحده به شمار میرود.
در مقابل، تمرکز تفکر براساس زیرساختها چیزی فراتر از دوگانههای ایدئولوژیک و روی مسائلی مانند نحوه شکل دادن به شرایط تعامل و نظامهای انتقالدهنده اطلاعات، پول و کالاست. در این رویکرد به شبکههای مادی ارتباطاتی، مالی، تدارکات نظامی، کشتیرانی و تولید توجه میشود؛ نه اینکه بر تقابل جهانبینیها تاکید شود.
قدرت حاصله در شبکههای زیرساختی بیشتر از اینکه ناشی از طرحهای کلان برنامهریزان ارشد باشد، تابعی از «روابط سطح دوم»، پیوندهای طولانیمدت و تکامل تدریجی یک پروژه میباشد. به هر حال، زیرساختها فقط سرمایهگذاری یکباره برای ریختن بتن یا حفر خندق با استفاده از بولدوزر نیستند بلکه باید در طول دههها نگهداری، خدمترسانی و تامین مالی شوند. اغلب این روابط سطح دوم - فعالیت پایدار شرکتهای تعمیر و نگهداری، نمایندگان مالی و خدمات جانبی - هستند که قراردادهای تدارکاتی منفرد را به ارتباطات بادوام تبدیل میکنند.
براساس دیدگاه ژئوپلیتیک سنتی، زیرساختها صحنه دیگری از هماوردی بین رقبا هستند. اما این رویکرد توصیف اشتباهی از قدرت زیرساختهاا ارائه میدهد. کنترل موثر تنها تابعی از ملیت مثلا مالک یک پلتفرم نرمافزاری نیست، بلکه به عملکرد آن سکو، منتفعان از قدرت آن و فعالیتهای تسهیلشده یا مانعشده از سوی آن بستگی دارد.
اما در یک چهارچوب سازنده کاری بیشتر از محکوم کردن نرمافزارهای چینی یا تلاش برای «احیای تولید» محصولاتی که از دهه 1980 در ایالاتمتحده اتفاق تولید نشدهاند (مثلا، جرثقیلهای کانتینری که اکنون چین بر بازار آن تسلط دارد)، انجام میشود. در عوض در یک رویکرد زیرساختمحور مجموعهای از راهبردها متصور میشود تا اطمینان حاصل شود که شبکههای حیاتی مانند سیستمهای حملونقل یا پرداخت به روابط و هنجارهای بازار و سامانههای نظارتی مشتمل بر شفافیت و مسئولیتپذیری پایبند هستند.
عملکرد زیرساختها به نحوه استفاده افراد از آن و نهفقط اینکه چه کسی آنها را میسازد، بستگی دارد. تاریخ اولیه اینترنت یک مثال گویا در این مورد را ارائه میدهد: معماری اولیه اینترنت نوید یک طراحی برابریطلبانه و سرتاسری را میداد که دسترسی به اطلاعات را دموکراتیک میکرد؛ اما این طرح بهزودی دستخوش تغییر شد زیرا بنگاههای الیگارشیک از پتانسیل آن برای کسب سودهای خیرهکننده برای خود و سهامدارانشان استفاده کردند. صرف ساختن زیرساختها، چگونگی پذیرش آن توسط جوامع را از پیش تعیین نمیکند.
در همین راستا، خاستگاه چینی یک برنامه یا سکو به این معنا نیست که باید آن را در فهرست اجزای رقابت قدرتهای بزرگ ثبت یا کاملا ضددموکراتیک طبقهبندی کرد؛ بلکه پذیرش بینالمللی این محصول نشان میدهد که رقابت زیرساختی نقشی حیاتی در رقابتهای ژئوپلیتیک یافته است. برای اینکه ایالاتمتحده بتواند براساس این شرایط رقابت بهتری داشته باشد، سیاستگذاران این کشور باید با اجرایی کردن مدیریت بلندمدت و نظارت بر ساختار جوامع مدرن خو بگیرند.
فراخوانی برای اقدام
در ایالاتمتحده، در قالب قانون کاهش تورم مصوبه سال 2022 و قانون سرمایهگذاری و مشاغل زیرساختی مصوبه سال 2021 بیش از یک تریلیون دلار برای بازسازی زیرساختهای آمریکا کنار گذاشته شده است. در مقابل، اتحادیه اروپا نیز با سرمایهگذاری در تولید نیمههادیها، انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش آلودگی آب و هوایی با آمریکا مقابله کرده است. اما علیرغم تغییر ساختار جهان، رهبران جهان امروز همچنان به مفاهیم منسوخ ژئوپلیتیک تحت سلطه دولت پایبند هستند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که سیاستگذاران مسیر تفکر خود را درباره محل نهفتگی قدرت در جهان امروزی و نحوه استفاده از آن قدرت برای حل مسائل جهان تغییر دهند.
اولا آنها باید بیشتر از حکومتها بر حکمرانی تمرکز کنند. مثلا تصمیمات ماسک یا بلکراک ممکن است وزن بیشتری نسبت به تصمیمات امارات متحده عربی یا دانمارک داشته باشد. هنگامی که دولت ایالاتمتحده بتواند «دروازهبانها»، طراحان، تامینکنندگان مالی و مجریانی را که لایههای مختلف ارائه خدمات را کنترل میکنند شناسایی کند، ادراک بهتری از نحوه مدیریت شبکه و آسیبپذیریهای ناشی از آن خواهد داشت. در دنیایی که در آن گروه کوچکی از «شورشیان مسلح» میتوانند شریانهایی را که تقریبا 15 درصد تجارت جهان به آن وابسته است به خطر بیندازند، قدرتافکنی سخت برای مبارزه با تهدیدات شورشیان علیه کشتیرانی بینالمللی کافی نیست. به هر حال، منطقه دریای سرخ همچنین یک گلوگاه ارتباطی است که 90 درصد ظرفیت کابلی زیر بستر دریا بین اروپا و آسیا از آن عبور میکند. کشتیهای مغروق برای این اتصالات ارتباطی خطر به شمار میروند؛ اتفاقی که در ماه مارس رخ داد و با قطع چندین خط ارتباطی یکچهارم ترافیک داده بین اروپا و آسیا را مختل کرد. بهبود تابآوری تنها به معنای پرداختن به تهدیدات نزدیک نیست؛ بلکه به معنای همکاری با بیمهگران، شرکتهای حملونقل، اپراتورهای کابلی و دیگران برای حفاظت از زیرساختهای حیاتی است. در همین حال، پیچیدگی مشکلات فراگیر جهانی نیز افزایش یافته است. مدیریت آینده زیستپزشکی- بهرهمندی کامل از پتانسیل شبیهسازی و ویرایش ژن ضمن ایجاد موازنه در خطرات آنها - مستلزم مذاکرات سطح بالا و توافقهای پیچیده، البته نهفقط بین دولتهاست. سیاست فضایی و مقابله با بیماریهای همهگیر دو حوزهای هستند که قبلا ثابت شده فعالیت منفرد دولتها در آنها با فقدان قدرت و ابزارهای لازم برای تنظیمگری همراه است. دولتها نقشی پیشرو در نظم زیرساختی ایفا خواهند کرد، اما آنها باید بیاموزند که با شرکای جدید و مخالفان سنتی خود به روشهای جدیدی کار کنند. از آنجایی که پروژههای زیربنایی در حد وسط فضای شبهدولتی-شبهخصوصی قرار دارند، اغلب از رقابت سنتی بازار و پاسخگویی عمومی مصون هستند. ساخت شبکههای در مقیاس بزرگ گران، زمانبر و وابسته به تعهدات و مجوزهای عمومی هستند. تصمیمگیری متمرکز میتواند هزینههای تراکنشهای زیرساختی را کاهش دهد و اپراتورهای شبکه هم در این میان تمایل دارند از اثرات اصل «ثروتمندان ثروتمندتر میشوند» منتفع شوند. اما این ویژگیها مطابق با حکمرانی دموکراتیک یا مسئولیتپذیری عمومی نیستند و جهان به زیرساختهای بهتری نیاز دارد تا اطمینان حاصل شود که زیرساختهای زندگی مدرن میتوانند به درخواستهای جوامع برای لزوم عدالت، شفافیت و توزیع عادلانه منابع پاسخ دهند.
الکساندر گیسلر از انجمن کارگزاران کشتی آلمان معتقد است با شکلگیری بلوکهای زیرساختی حول ایالاتمتحده و چین، نقش کشورهایی مانند قطر، سنگاپور، ترکیه و امارات متحده عربی برجستهتر خواهند شد و واسطههای بیطرف اهمیت بیشتری پیدا خواهند کرد. سوءظن متقابلی که سیاستگذاران چینی و آمریکایی به زیرساختهای یکدیگر دارند، احتمال مواجه شدن با تنگناها را افزایش خواهد داد؛ کما اینکه مثلا ممکن است پلتفرم پرداخت یک بلوک حول دلار آمریکا سازماندهی شود درحالیکه یک طرح جایگزین امکان استفاده از رنمینبی چین و سایر ارزها را فراهم کند.
مثلا یک شبکه لجستیک و کشتیرانی میتواند تجارت بین ایالاتمتحده و متحدان آن را تسهیل کند؛ در مقابل فناوریها و سختافزارهای مورد پشتیبانی چین نیز قادر خواهند بود تا اتصال بین سایر مراکز دریایی [طرفدار چین] را فراهم کنند. رقابت زیرساختی به این معنی است که جنگ بر سر استانداردها احتمالا در سالهای آینده تشدید خواهد شد و مکانها و نهادهایی که بتوانند در این میان بهعنوان واسطههای مورد اعتماد کار کنند، اهمیت بیشتری خواهند یافت.
از آنجایی که چالشهای جهانی به یکدیگر متصل بوده و همدیگر را تقویت میکنند، رهبران جهان اگر کاملا متوجه نحوه فعالیت زیرساختها نباشند، فرصتها را از دست خواهند داد. قدرت جهانی دیگر با انباشت مهمات در پناهگاهها، تسلط بر یک زنجیره تامین یا تسلط بر یک فناوری تعریف نمیشود. البته شبکههای با فناوری پیشرفته در عملکرد اساسی جوامع مدرن نقشی اساسی دارند اما زیرساختهای امروزی آنقدر چندوجهی، لایهای و بههمپیوسته هستند که یک کشور بهتنهایی نمیتواند آنها را کنترل کند. در عصر زیرساختها، شکل دادن به نظم جهانی به رهبران سیاسی نیاز دارد که راههای جدیدی برای همکاری با کارآفرینان، سازندگان، بانکداران و اپراتورهایی بیابند که سامانههای وابسته به هم را مدیریت کنند؛ سامانههایی که زندگی در قرن بیستویکم را پابرجا نگه میدارند.