ابوالقاسم رحمانی، دبیرگروه جامعه: بعد از افتضاح مدیریتی وزیر سابق آموزشوپرورش و استاندار فعلی مازندران در پرداخت عیدی و معوقات معلمان و آن حواشی شب عید 1402 و استعفای نوری از وزارت، رضامراد صحرایی بر صندلی ساختمان شهید رجایی خیابان قرنی تکیه زد تا شاید دولت سیزدهم بتواند کمی در مسیر شعارهایی که در حوزه نظام آموزشی میداد پیشروی کند. منتها از همان ابتدا و با یک نگاه اجمالی به رزومه صحرایی میشد فهمید که این امید، واقعی نیست یا حداقل این وزارتخانه عریض و طویل، کت گشادی به تن این وزیر خواهد بود اما خب به هر شکل صحرایی رای اعتماد مجلس را گرفت و جایگزین نوری شد. برای روایت دوران وزارت صحرایی در آموزشوپرورش کار سختی پیش رویمان نیست. چند اظهارنظر و چند اتفاق خاص را همینطور پشت سر هم، بدون هیچ دخل و تصرفی اگر قطار کنیم، مخاطب دوزاریاش میافتد و به فحوای کلام پی میبرد. پس با هم مرور میکنیم.
اگر بخواهید ماشین مدل بالا هم بخرید باید پول بیشتری بدهید!
«اگر بخواهید ماشین مدل بالا هم بخرید باید پول بیشتری بدهید!» این پاسخ رضا مرادصحرایی، وزیر آموزشوپرورش کشور به سوالی در ارتباط با مدارس غیردولتی خاص منسوب به چهرههای سیاسی و متمول کشور است که شرایط خاصی را برای دانشآموزان فراهم میکنند و سبب بیعدالتی آموزشی هستند. صحرایی به جای اینکه مدافع مدارس دولتی باشد و پاسخگوی کیفیت نامطلوب آموزش و سطح پایین ارائه خدمات در این مدارس و در تلاش برای بهبود کیفیت مدارس دولتی، مدارس غیردولتی را همتراز و حتی بهتر از دانشگاههای دولتی میداند و خدماتشان را هم تحسین میکند، با این استدلال: «اگر بخواهید ماشین مدل بالا هم بخرید باید پول بیشتری بدهید!» خب پس از لحاظ رویکردی تکلیف روشن است. مشخص است که صحرایی وزیر کدام نوع از آموزشوپرورش است.
صدور کارت امتحان نهایی هم کار سختی بود؟
از پله رویکرد به اجرا برسیم هم صحرایی حرف خاصی برای گفتن ندارد. سطحی از معوقات معلمان که همچنان پابرجاست و اعتراضات به مدل رتبهبندی هم که سرجای خودش است. سوای آن در موضوعات دیگری هم که پیچیدگی خاصی نداشتند و در اجرای آنها بیتجربه نبودیم، این دوره وزارتخانه دچار چالش شد. شاهد مثالش همین چند وقت اخیر در ماجرای برگزاری امتحانات نهایی چه چالشهایی که ایجاد نشد و چه اعتراضاتی که از سمت دانشآموزان و خانوادهها نشنیدیم. یکی از اینها ماجرای اختلال در سامانه دریافت کارت امتحانات نهایی بود. طبق مصوبه کنکوری شورای عالی انقلاب فرهنگی، امتحانات نهایی از امسال در سه پایه دوره متوسطه دوم برگزار میشود که طبعا این اتفاقات نگرانی و اضطراب از این امتحانات را برای دانشآموزان و خانوادههای آنها تا حد زیادی بالا میبرد. در چنین شرایطی یکدفعه قبل از آزمون اختلالی در سامانه دریافت کارت امتحانات نهایی ایجاد میشود و بعضی از دانشآموزان نمیتوانند کمی مانده به آزمون، کارت دریافت کنند. آموزشوپرورش هم بهتزده ابتدا سکوت میکند و سر آخر هم کار خاصی نمیکند. دو اطلاعیه صادر میکند و به جای حل سریع مشکل، همه برنامهریزیها را بههم میزند و بالکل زمان آزمون را تغییر میدهد. به همین سادگی با روح و روان و برنامهریزی دانشآموزان بازی میکند. آن هم در امتحاناتی که تاثیر قطعی در کنکور دارند. به چه دلیلی؟ ضعف زیرساختی!
برای همه سخت بود یا فقط برای بعضیها؟
بعد از ناتوانی در صدور کارت امتحان نهایی دانشآموزان نوبت به خود آزمونها رسید و کارزاری که دیروز به چشمم خورد. دانشآموزان، خانوادهها و حتی بعضی معلمها، بهشدت نسبت به سختی و نوع سوالات آزمون درس علوم پایه نهم اعتراض داشتند و به همین خاطر کارزار اعتراضی به راه انداختند که تا لحظه نگارش این متن، حدود 90 هزار نفر آن را امضا کردهاند. ماجرا از چه قرار است؟ گویا روز یکشنبه 6 خرداد ماه بعد از برگزاری آزمون علوم پایه، نهمیها که امسال در کنار دهم، یازدهم و دوازدهمیها در سه درس علوم، ریاضی و ادبیات امتحان نهایی دارند، نسبت به سختی امتحان اعتراض داشتند. به اذعان آنها سوالات طرحشده هم سخت بود، هم ایراد داشت، هم متفاوت از قبل بود و چیزهای دیگر. این فقط ایراد دانشآموزان هم نبود، معلمان هم ایرادات جدی به آزمون داشتند و اعتراضاتی کردند. خیلی از معلمان میگویند کاش از قبل اطلاعی از مدل آزمون داشتند تا متناسب با این مدل پرسش، متد تدریسشان را تنظیم میکردند که شوکه نشوند. رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت وزارت آموزشوپرورش در واکنش به این اعتراضات گفته: «تشخیص میزان دشواری سوالات فعلا امکانپذیر نیست و نمیتوان براساس نظرات افراد مدعی شد سوالات دشوار است. پس از اعلام نتایج امتحانات هماهنگ کشوری پایه نهم میتوانیم درباره دشواری سوالات اظهارنظر کنیم.» به هر شکل انگار حاشیههای آزمونهای نهایی پایان ندارد و ما باید هر روز منتظر یک شگفتانه از سمت آموزشوپرورش باشیم.
چرا دست و پایتان را گم کردید؟
راستش را بخواهید همینهایی که نوشتم، برای پیچیدن نسخه کارآمدی آموزشوپرورش تحت هدایت صحرایی کفایت میکند. اما خب از این بدترش این میشود که همینها گمان میکنند ما سرآمد سیستمهای آموزشی در دنیاییم و بقیه باید به ما اقتدا کنند. همین آقای صحرایی اردیبهشت ماه امسال در مراسم نمازجمعه تهران گفت: «ما در آستانه الگو شدن برای جهان هستیم، ما به قله نزدیک شدهایم.» برای رد این توهم و نزدیکتر شدن به واقعیت، بد نیست به رتبه ایران در آزمونهای تیمز و پرلز نگاه کنیم یا مثلا بیشتر در حوزه زیرساختی عمیق شویم و بپذیریم در حال حاضر حدود 19 درصد مدارس کشور نیازمند مقاومسازی و تخریب و بازسازی هستند و هماکنون حدود 3 میلیون دانشآموز در مدارس تخریبی در حال تحصیل هستند و...
حالا باید خطاب به تصمیمگیران و مسببان وضع موجود گفت که فرار از ناکارآمدی یا نزدیک شدن به عدالت آموزشی و... یکشبه رخ نمیدهد، همانطور که وضع موجود یکشبه ایجاد نشده است. اینکه بیتوجه به زیرساختها تصمیمگیری کنیم یا دانشآموزان و معلمان را سر آزمون غافلگیر کنیم و فکر کنیم الان موسسات آموزشی را اینطور آچمز کردهایم و اینطور اتفاقات، نهتنها کار خاصی نکردهایم که اتفاقا اعتماد نسبت به نظام آموزشی را بیش از پیش زیر سوال میبریم.