هومن جعفری، خبرنگار: برای شروع این مطلب، با خیال راحت جار میزنم که اصولا بر این باورم که صداوسیمای ایران بنا به دلایلی کاملا مشخص و بینیاز از توضیح یا دستکم خارج از حوصله من نویسنده و شمای مخاطب، قادر به ساخت برنامه جذاب و مخاطبدار نیست یا دستکم، قادر به نگهداری و حفظ یک برنامه پرمخاطب نیست. شاهد من بر این مدعا صف طویل برنامههایی با قدمت ۱۰ سال و ۲۰سال است که بیدلیل، در اوج محبوبیت یا دستکم با محبوبیتی بیش از برنامههای امروزین، به ناگاه به محاق تعطیل رفتند و کسی هم نفهمید چرا! دنبال داوری اخلاقی صداوسیما نیستم که هم امری است بیهوده و هم اینجا جایش نیست و هم من قاضی مناسبی نیستم. آنچه من به دنبال آنم، هزار کلمه مطلب صریح و ساده و شفاف و بیشیله پیله است که همه مخاطبان این مطلب بتوانند بهراحتی و بدون نیاز به تفسیر یا تحلیل اضافهای درک و هضمش کنند. الزامی هم به موافقت یا پذیرش آن ندارند. بنابراین امیدوارم بتوانم تا انتهای این مطلب هم به خواسته خود برسم و هم شما را همراه نگه دارم. نخست اینکه برنامه «به افق فلسطین»، به این دلیل صدا کرد که شبیه یک برنامه همیشگی صداوسیمایی نبود. هم کاملا خارج از خط قابل پیشبینی و تکراری همیشگی عمل کرد، هم مساله فلسطین را به ملک پدری یک گروه و نحله فکری تبدیل نکرد و هم اینکه بر فراجناحی بودن آن تاکید داشت. از سوی دیگر برنامه به تمام ضروریات استاندارد و قابل انتظار از چنین برنامهای، وفادار ماند. احترام به مخاطب، تحویل دادن یک برنامه تمامعیار همراه با همه تمهیدات رسانهای مطلوب و تلاش برای ایجاد سرفصلهای جدید ذهنی و خبری برای اقناع مخاطب بخشی از دلایلی بود که این برنامه نهفقط مخاطبان معمول شبکه افق که مخاطبانی فراتر از حد همیشگی را به چنگ آورد. از این منظر قابل پیشبینی بود که برنامهای که قابل پیشبینی نباشد، توان ماندن روی شبکه را ندارد و همین هم شد. این بحث پیشبینیپذیر بودن بزرگترین برگ بازنده هر برنامه و هر رسانهای است. اگر قرار باشد مخاطب برنامه شما بتواند شما را بهراحتی پیشبینی کند یعنی اینکه شما نهتنها از عنصر خلاقیت بیبهرهاید بلکه توان شگفتزده کردن مخاطب خود را نیز از دست دادهاید که البته در ایران و در رسانههای ما خاصه در رسانههای دولتی، این امر نهتنها نقطه ضعف نیست بلکه یک نکته قوت هم هست. هرچه پیشبینیپذیرتر و از شگفتی دورتر، از تغییر و حذف مصونتر. دوم اینکه در شرایط یکماهه اخیر، یعنی از زمان جنگ غزه تنها رسانهای که توانسته در جبهه اسلام و در سمت فلسطین نقشآفرینی درست داشته باشد شبکه الجزیره است که بیرقیب عمل کرده است. پیش از این، در مطلب دیگری در همین روزنامه به قلم محمد زعیمزاده، فاکتورهایی برای موفقیت الجزیره بیان شد که در رسانههای امروز ایران خاصه در صداوسیما، نهتنها دستنیافتنی و کیمیاست بلکه بعضا ممنوع هم هست. مشکل اصلی اینجاست که رسانه نباید کنترلپذیر باشد. آزادی عمل و اجازه دادن به یک برنامه یا گفتوگو برای پیش رفتن حتی تا سرحد مرزهای جنون، بخشی از جادویی است که یک رسانه ریسک آن را میپذیرد. اینجا البته از این خبرها نیست. اینجا همهچیز باید در حد پوشش مجریان تلویزیونی باشد. تکراری، مثلا با وقار و صد البته ده سال عقبتر از مد روز اما مناسب سلیقه مدیرانی که احتمالا از جریان زندگی عقبند و صدالبته که خود نیز از این امر خبر ندارند. از این منظر هم کاملا قابل پیشبینی بود که این برنامه خیلی ماندگار نباشد. برنامهای که میهمان و مجری با هم به بحث و جدل بپردازند، انگار فقط در رسانههای خارج از ایران است که یک برنامه زنده و دارای روح به حساب میآید. اینجا دوستان خیلی به روح اعتقاد ندارند! اینکه یک برنامه بتواند فارغ از دستوراتی که از بالا و چپ و راست میرسند بر همه بخشنامههای خشک و تهی از معنا - خاصه در دنیای رسانه - غلبه کند و معجونی جذاب و مخاطبپسند تحویل مردم بدهد، خوبتر از آن است که بشود تحملش کرد. خوبتر از آن است که ماندگار شود. یادمان باشد اینجا برنامه ماندگاریاش را از مخاطب نمیگیرد. سوم اینکه شما از یک برنامه گفتوگومحور خبری چه انتظاری دارید؟ طبیعتا هر مخاطبی دوست دارد در برنامهای که میبیند صدای خودش را بشنود و تصویر خودش را ببیند. از این منظر به افق فلسطین کوشید تا طیفهایی از سلیقههای مختلف را به برنامه خود راه بدهد و فلسطین و بحران غزه را از منظر آنها بررسی کند. از این منظر باید به این برنامه احترام گذاشت که کوشید تا برای دعوت از میهمانان خود، فراجناحی عمل کند؛ واژهای که یادمان رفته بود واقعا معنایی دارد. یکی از همان واژگان تهیشده از معنا در سپهر سیاست امروز. اینکه چرا تیم تولید این برنامه باید تغییر کند مساله من نیست. من مسالهام رسانه است. سوال من این نیست که چرا تیم این برنامه تغییر کرده است. نه تیم این برنامه را میشناسم و نه نگران امنیت شغلی آنها هستم. میدانم کیفیت کاری که ارائه کردهاند تضمین امنیت شغلی آنهاست. آنچه من بهعنوان یک آدم رسانه، دلنگران آنم این سوال است که برای ساختن یک برنامه خبری دیگر باید چه کرد؟ یک برنامه خبری پرمخاطب و خبرساز پیرامون مساله اول دنیای اسلام و با دفاع کامل از گفتمان انقلاب اسلامی و بسیار موفق در جذب مخاطبان خاموش و حتی بیاعتماد و ازدسترفته، چرا باید تعطیل شود؟ به جنگ پنهان قدرت پشت این برنامه نه کار دارم و نه اهمیتی میدهم. سوالم اینجاست که یک برنامه دیگر باید چه کند که نهتنها بماند بلکه بیشتر ارج ببیند؟ وقتی برنامهای با این کیفیت و مختصات، درمورد فلسطین تحمل نمیشود، قرار است برنامههای بهتری درمورد سینمای هالیوود و ورزش و فرهنگ و تکنولوژی را شاهد باشیم؟ من باور نمیکنم.