سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: در عصر پساحقیقت که مخاطب با تکثر و تعدد منابع رسانهای مواجه است و حقیقت، تنها از سوی یک منبع یا جریان کلان رسانهای ارائه نمیشود، بهویژه در جامعهای که به دلیل کمرنگ شدن جایگاه رسانههای کلان و رسمی ارتباط با حقیقت و مهم بودن آن به محاق رفته است و آن حقایق عینی برای مخاطب در مقایسه با اهمیت یافتن روزافزون عاطفه و احساسات فاقد اعتبار شده یا اعتبار اندکی دارد، این تفسیرهایی از حقیقت است که برای مخاطب مهم و جایگزین میشود و البته فرد این تفاسیر متعدد را از منابع متکثر به روایتهای مختلف و در قالبهای گوناگون دریافت میکند که دیگر پساحقیقت نامیده میشود. فهم این مساله که جایگاه و کارکرد رسانه در رابطه با نیاز اصلی مخاطب و جامعه و میزان انعکاس مسائل واقعی که برای مخاطب دارای اهمیت و اعتبار است دچار افت و خیز میشود و انتخاب فرم و محتوا را تحت تاثیر قرار میدهد و در چنین شرایطی، رسانههای کلان و رسمی در جامعه متکثری مانند ایران بهمراتب با پیچیدگی و مشکلات بیشتری برای بازتعریف جایگاه خود و ارتقای کارکردی مواجهاند، همان گونه که تاکنون در مواجهه با مساله تکثر در جامعه ایران بهشدت منفعل عمل کردهاند و ضمن نادیده گرفتن آن مساله نتوانستهاند به نمایندگی از این تعدد و تکثرهای موجود هویتی درون کشور اعم از سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، ذیل واژه ایرانی و چتر فراگیر گفتمان انقلاب اسلامی و بنا بر وظیفه ملی در رویارویی با مسائل مخاطب از بعد حقیقت و انعکاس آن عمل کنند. این ضعف کارکردی بارها در مواقع حساس و بحرانهای گوناگون خود را نشان داده است و اخیرا نیز به شکل ملموستری در مساله غزه و طوفانالاقصی بروز پیدا کرد. برخی واکنشهای داخلی به مساله فلسطین و موضعگیری نسبت به شرایط غزه و جنگ، محصول کارکرد همین رسانههای رسمی و کلان کشور بود که در شرایط واقعی جامعه نتوانستند در تعامل با مخاطب زبان خود را برگزینند و افکار و اندیشههای گوناگون و خردههویتهای متکثر را با عنوان ملت ایران نمایندگی کنند تا به اینگونه محور وحدتبخش داخلی گفتمان جمهوری اسلامی را _ با وجود تمام کاستیها و اختلافها میان جریانهای سیاسی درون کشور، شرایط دشوار اقتصادی که هیچکس منکر آن نیست_ تقویت کرده و حمایت افکار عمومی جامعه را در همراهی با سیاست خارجی کشور پشتوانه خود سازند.
رسانه ملی که با ریزش چشمگیر مخاطب طی سالهای اخیر به اعتراف آمار و ارقام و نظرسنجیهای انجامشده، مواجه بوده نشان داده که در صورت حمایت و تقویت ایدههای خلاق میتواند تولیدات درخشانی داشته باشد که در مواقع بحرانی افکار عمومی جامعه را با تاثیرگذاری مثبت بر حافظه جمعی شکل داده و متاثر کند تا ضمن تقویت کلانروایت انقلاب اسلامی، در مواجهه با مسائل دنیای مدرن و جهان اسلام در پیرامون، حول آنچه محور وفاق و وحدت ملی است، نقشآفرینی پویایی داشته باشد. ایده هوشمندانه ساخت و اجرای برنامه به افق فلسطین که بنا بر اخبار و شنیدهها با تغییر تیم محتوایی برنامه مواجه شد، درحالیکه با وجود تبلیغات گسترده جریان غالب بر فضای رسانهای دنیا و نیز کارکرد رسانههای خرد موجود و وجود بحران کارکردی شکل گرفته برای رسانههای عمده کشور همراهی مخاطبان را برانگیخته بود، چند پیام عمده دارد:
1- عدم نمایندگی واقعی افکار عمومی با دیدن تکثرها از سوی رسانه ملی منجر به بلاموضوع شدن کارکرد آن نزد مخاطب شده است و درصد بالایی از افراد ترجیح میدهند آنچه به زعم آنها حقیقت نامیده میشود را از منابع دیگری دریافت کرده و به روایت آنها گوش و چشم بسپارند. این ضعف کارکردی و نمایندگی منجر به تفسیرهایی شده از جنس اینکه رسانه کلانی مثل تلویزیون ملی به نمایندگی از اقلیتی خاص همواره عمل کرده یا در نمایش حقیقت بلااثر است. لذا پاسخ به مساله تکثر در جامعه ایران که چگونه باید با آن برخورد کرد و اینکه نادیده گرفتن آن چه تبعاتی برای جامعه و کشور داشته است، از بحثهای بنیادین است که اندیشمندان عرصه فرهنگ، سیاست و اجتماع باید به آن بپردازند. شکلگیری این ذهنیت که رسانه، رسانهای واقعا ملی بوده و رسانه من مخاطب ایرانی است، از پراکندگی و تشتت در جامعه میکاهد و به حذف تکصدایی و انحصارگری در عرصه رسانه منجر میشود.
2- حقیقت برای مخاطبان بنا بر دغدغههای شخصی و عمومی هنگامی که از جنس هستهایی مانند معیشت و وضعیت کنونی آن باشد، دیگر ارائه صرف آن از سوی رسانه دردی را دوا نمیکند و مخاطب به دنبال چه باید کرد و راهحل است. در چنین شرایطی موضوع اظهرمنالشمسی مانند فلسطین که محور همدلی ملت با حاکمیت و پشتوانه موضعگیری جمهوری اسلامی در سطح بینالمللی فارغ از سلیقه شخصی، تفاوت دیدگاهها و تفاسیر گوناگون از شرایط داخلی کشور بوده، محل شک و تردید برای مخاطب بنا بر روایتهای شخصی افراد از وضعیتشان میشود، ولو اینکه ساعتها به تبیین چرایی موضع حمایت و همراهی با فلسطین از سوی رسانه پرداخته شود.
3- در عصر پساحقیقت که ادراک مخاطبان با وجود تعدد رسانههای خرد و ارائه حجم زیادی از محتوا بهشدت متاثر میشود، سابقه رسانه ملی در انعکاس مسائل و بحران کنونی ارتباط با مخاطب و نیازهای واقعی او بحران اعتماد عمومی را مدتهاست پدید آورده است. رسانه ملی ناگزیر درون رقابت رسانهای با انبوهی از رسانههاست که بسیار سهلالوصول هستند و افکار را به صورت آنی متاثر میکنند. این ضرورت رقابت، جنسی از برنامهسازی را میطلبد که با توجه به جایگاه کنونی رسانه کلان نزد مخاطب، اهمیت فرم و محتوا را توامان درک کند تا قادر به تبیین باشد.
4- ذهنیت مدیریت حاکم بر رسانه ملی باید قادر به تحلیل اقتضائات در تعامل با مخاطب و نیز تشخیص منافع ملی کشور باشد که اگر نباشد همین جایگاه کج دار و مریز اکنون را از دست خواهد داد، چه برسد به رقابت با رسانههای خرد یا جریان رسانهای حاکم در پیرامون خود. تعطیل شدن به افق فلسطین نشان از فاصله بسیار زیاد مدیران و ذهنیت تصمیمساز موثر اصلی در رسانه ملی دارد که با نادیده گرفتن بازخوردهای این برنامه از سوی مخاطبان نشان داد از تحلیل بحران رسانه در جامعه و شکافهای موجود فرهنگی و اجتماعی بهویژه در رابطه با حاکمیت و ملت ناتوان است یا اینکه خود را به ندیدن زده و مدیریت حزبی در رسانه ملی ارجح بر همهچیز است. همین میزان مخاطب کنونی نیز با این عقلانیت حاکم بر رسانه ملی حاکی از تابآوری بالای مخاطبان بیننده است که به نظر میرسد مدیریت رسانه ملی و نگاه حاکم بر عرصه رسانه همچنان از درک آن عاجز است.