محمد سعید عبداللهی، دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق: سالها پیش، ریچارد رورتی در سخنرانیای در باب معنویت و سکولاریسم به نکتهای جالب توجه میدهد. او با نقلقولی از پاپ بندیکت شانزدهم بحثی را به میان میآورد که امروزه بیش از هر زمان دیگری اهمیت خود را آشکار ساخته است. پاپ بندیکت شانزدهم گلهمند بود که چرا روز به روز بیان باورها و اعتقادات دینی برای کلیسا سختتر میشود و دیری نمیپاید روزی بیاید که دیگر کسی نتواند بر پایه آموزههای کلیسای کاتولیک همجنسگرایی را اختلالی واقعی در بافت زندگی بشر قلمداد کند. باری، نزدیک به 15 سال پیش، رورتی احتمال میدهد که پیشبینی پاپ بندیکت شانزدهم جامه واقعیت به خود گیرد و دیگر نتوان باورهای بنیادین کلیسا را با صدایی رسا بیان کرد. حال گویی آن روز فرا رسیده است. امروز نهتنها نمیتوان لب به انتقاد از همجنسگرایی گشود که کلیساهایی وجود دارند که با برچمهای رنگینکمانی تزئین شده و اهالیاش را همجنسگرایان تشکیل دادهاند. آن زمان ریچارد رورتی در سخنرانی خود در سالن تئاتر سلطنتی تورینو میگوید من از جایی میآیم که در فضای آکادميک آن آشکارا نقد و تقبیح همجنسگرایی و غیراخلاقی بودن چنین امیالی را تاب نمیآورند و کسی که چنین سخنانی به زبان آورد روادار نبودن و سبعیت خود را عیان ساخته و نشان میدهد که تا چه اندازه از انسانیت به دور است. به هر رو، فیلسوف نامآشنای آمریکایی در آن سخنرانی امیدوار است که چنین زمانی هرچه زودتر برسد و بیان میدارد که نقد و قبح همجنسگرایی، مصیبتی غیرضروری و بدون معنا را برای انسان پدید آورده و به طور کلی نهاد کلیسا نیکبختی انسان را نشانه گرفته است.
اما اکنون پرسش اصلی میان دینداران سنتی در تمامی دنیا این است که نهاد دین و البته خود دینداران در برابر چنین هجمهها و فشارهای بیاندازهای که در دوره مدرن به سوی باورهای دینی نشانه رفته است، چه موضعی بگیرند؟ آیا بناست پارهای از باورهای دینی سنتی و جدید خود در باب موضوعات جدید را مسکوت باقی گذاشته و هراسناک از واکنش جامعه هیچ نگوید؟ و یا اینکه با بیانی صریح و آشکار و بیواهمه از عاقبت امر و بازخود جامعه مدرنشده، باورهای عمیق خود که قرنهاست در میان دینداران مرور شده و خیس خورده را با صدای رسا گفته و به رخ کشند؟ و یا راهی میانه برگزینند و دست به بازنگری باورهای سنتی خویش بزنند و آنها را با توجه به شرایط روز و جامعه سامان دهند؟ نهاد دین و دینداران در جوامع گوناگون و بسته به جامعه مورد نظر با شدت و ضعف متفاوت به این مساله دچار شدهاند. آنها از سویی باید هوای هواخواهان دوآتشه خود را داشته باشد، همانهایی که سدههاست دل در گرو باورهای دینی و تاریخی خود داشتهاند؛ و از طرفی باید نگران باورمندان نوسفر و تازهیاب و مدرن خود باشند که در این آشفتهبازار جهان هوشمند با تلنگری راه به سوی آیین و مرام دیگر کج کرده و دل به دلداری دیگر میدهد.
باری، نگارنده واقف است که میان نهاد دین و نهاد اجراکننده آن تفاوت وجود دارد. سخن بر سر کوتاه آمدن از دین و ضروریات آن نیست. میان باورهای دینی و نحوه اجرا و چند و چون آن توسط یک حکومت دینی تفاوت است. مساله این یادداشت واهمه از بازگویی باورهای دینی توسط باورمندان است، حال گاهی این شخص دیندار پاپ بندیکت شانزدهم است و گاه پدر خانواده دربرابر فرزندانش است. چه اتفاقی رخ میدهد که در جامعهای به مرور و اندکاندک سخن از باورهای دینی برای دینداران دشوار میشود؟ مدرنیته و عقل مدرن تا کجا قدرت یافته که نرمنرمک بروز باورهای سنتی مومنانه سخت میشود؟ حال اگر چنین شرایطی در یک جامعه پدیدار شد، دینداران و نهاد دین چه باید بکنند؟ بازهم باید توجه دهم که گزارههای دینی سر جای خود هستند و خدشهای به آنها وارد نیست اما مساله اصلی، دشواری سخن گفتن در باب آنهاست. دغدغه دینداران این است که اگر دیروز در برابر هجمهها و فشارهای نخست میایستادند، امروز نیاز نبود که بر سر ابراز باورهای خویش تأمل کنند و یا فردا دست به جرح و تعدیل آنها بزنند.
چالشی که بدان اشاره شد در دهههای گذشته از سوی دینداران و نهاد دین قابل مدیریت بود اما امروزه و با توجه به سرعت شگرف پدیدههای نوظهور گویی باید چارهای دیگر اندیشید و این شکاف را با طرحی نو پر کرد. در دهههای اخیر مواجهه فلسفی و علمی با نهاد دین به اوج خود رسیده است و ضرورت پاسخهای علمی با رویکردی عقلگرایانه بیشتر از هر زمان دیده میشود. برای نمونه آنچه را کاردینال راتسینگر در موعظه پیش از منصب پاپی خود، در باب نسبیگرایی و دیکتاتورگونه بودن آن و اینکه هدفی جز پیروی از امیال و نفس آدمی ندارد، به زبان میآورد، کسی مانند ریچارد رورتی، گشودگی رو به امکانهای تازه برشمرده و تنها راه دوری از مشکلات قرون گذشته قلمداد میکند. رورتی همداستان با فیلسوفی چون جان استوارت میل، تنها وظیفه امروز ما را کمک به ارضای امیال یکدیگر و در پی آن دستیابی به بیشترین شادکامی میداند.
با توجه به نکات طرحشده، پارهای از دینداران روشناندیش بر این باورند که دربرابر چنین هجمههایی و الگوهای برساخته دوره مدرن، مومنان باید بیش از پیش خود را به سلاح عقل، تدبیر، بردباری و البته مقاومت راهبردی مجهز ساخته و در عین ایستادگی بر سر مواضع و باورهای مومنانه خویش، تا جایی که امکان دارد و به ضروریات لطمه نمیخورد، سعی در بازبینی برخی از برخوردها و مواجهههای پیشین خود در نحوه دینورزی و حدود و صغور آن کنند که اگر چنین نکنند دیر یا زود باید از بیان ضروریات باورهای دینی خویش هراسناک باشند.