امام حسینی که 2 ماه با او هستیم میتواند انسانهایی تربیت کند که سرمایهدار و فقیر را مثل اربعین یاشبهای تاسوعا و عاشورا در هیئات کنار هم بنشاند، اما بعد از این روزها، انسان بازار و جامعه بازار و افرادی که ریکاردو و اسمیت و هیرشمن برایمان ترسیم میکنند را در قالب یک جامعه اسلامی میبینیم. خیلی تند اگر بخواهم بپرسم با این جور چیزها که نمیشود! بههرحال باید چه باید کرد؟ این میراثی است که در اختیار ماست که شاید در دست خیلیها نباشد. چگونه باید این را تئوریزه کنیم که حداقل نه همه سال که صدروز از سال موثر باشد.
اگر از یک طرف امامحسین(ع) و گفتمان و ندایش در جامعه ما بلند باشد و هنر و هیات و منبر و... مدام این را در ما زنده نگهدارند اما امر اجتماعی ما برخاسته از تنظیمی باشد که انگیزه و روابط خودخواهانه را مداوما توسعه بدهد، این دوگانه انسان انقلاب و اسلام را خسته میکند و این خستگی یا او را یا علیه انقلاب یا علیه مدرنیته میکند. یک عدهای بعد از تلاش انقلاب اسلامی، تا مرحله طرح اجتماعی عاشورا پیش نرفتند. در نتیجه انسانهایی تولید خواهند شد که رادیکال خواهند بود حال این رادیکال یا ضددین یا طرفدار دین خواهد بود. یک فرض دیگر نیز دارد و آن هم انسانهایی هستند که شیزوفرنیک میشوند یا دنبال خلسهاند. خود رهبری نیز بعد از سال 88 اشاره کردند که بچههای ما که از جبهه برمیگشتند شهر را دوست نداشتند. سالهای دهه 60 زمانی بود که مردم داخل شهر نیز به یکدیگر برادر میگفتند ولی باز آنها شهر را دوست نداشتند و دلشان میخواست که خیلی زودتر به جبههها برگردند که روابط آن بر محور ایثار بود. اما نکته این بود که نمیتوانستند جبهه را بدون شهر سرپا نگهدارند و مستقلش کنند. همین اتفاق الآن برای اربعین افتاده است یعنی مردم عراق 340 روز درآمد کسب میکنند و میآیند در اربعین آن را خرج میکنند یعنی این ورودی و خروجیاش بههم نمیخورد. مشکل ما این است که نتوانستیم جامعه مستقل براساس عاشورا و فرهنگ عاشورا تولید کنیم. این نتوانستن خطرناک است. انگیزه انسانی که با امامحسین(ع) و بهخصوص با هنر پرانرژیای که پشت عاشورا در دنیا و ایران هست و انسانهای علاقهمند به عاشورا دارند تولید میکنند، اینقدر شدید است که حتی متمولینی که در طول سال به کارگران خود یک قران پول نمیدهند گاهی - نه برای ریا- از سر صفای دل میآیند و برای عاشورا هزینه میکنند. این را شما میتوانید در طبقه متوسط ببینید. ما در طبقه متوسط اخلاق سوداگرانه داریم هرچند به ثروتش دست پیدا نکرده است. همین طبقه متوسط در ایام عاشورا هزینه میکند، هرچند پولش کم است و به اندازه طبقه ثروتمند پول ندارد. این یعنی عاشورا خیلی پرتوان است. از آن طرف امر اجتماعی مدرن هم با نهادسازی و رسانه و مخدرهای احساسی و روانشناختیای که به مردم میدهد، آن هم خیلی زنده است. من نگران گسلی هستم که شکل گرفته است. اگر ما دیر روی ساخت علوم اجتماعی و کشف امر اجتماعیاش متمرکز شویم، حتما دچار بحرانهایی میشویم. احیای مجدد شریعتی، احیای عدالتخواهی تند انقلابی، دوباره احیای «بازخوانی فصلی» از روایات که حتی گاهی فقهی است. بعضی دارند فقه این را شکل میدهند.
یا عاشورای تمام سکولار.
و یا برعکس. آن برعکس برای این است که عاشورا انرژی دارد.
میخواهد عاشورا و دهه محرم و دهه آخر و اربعین را به مخدری برای ملالت مدرنیته بدل کند.
کاملا شدنی نیست چون وقتی چیزی تبدیل به کنش اجتماعی میشود دیگران بهراحتی نمیتوانند آن را بدزدند اما سعی میکنند مدام آن را بازخوانی کنند. یک کتابی را یک زمانی نشر کانون کویر منتشر کرد با عنوان «عاشورا در گذر از عصر سکولار» تلاشهای دهه 70 بود برای اینکه این کار را انجام دهند و عاشورا را از امری که در مقابل مدرنیته بود دربیاورند. الآن با پیشرفت آگاهیها از عاشورا آن کتاب ناکارآمد است و اگر بخواهند بنویسند باید تلاشهای جدیدی انجام دهند.
عبدالکریم سروش 2 سال پیش مصاحبهای کرد با عنوان «نئولیبرالیسم مسلح» و آنجا به نئولیبرالیسم حمله کرد. اما همین آدم وقتی به عاشورا میرسد لیبرالی و جان لاکی تفسیرش میکند. یعنی از یکطرف سرمایهداری را نقد میکند ولی از سوی دیگر انسان را به روانشناسی و روششناسی سوق میدهد که: در همین انزوا بایست. این پارادوکس است که سروش سرمایهداری را در بالاترین وجهش که نئولیبرالیسم است نقد میکند و از سوی دیگر وقتی میخواهد عاشورا را به جامعه عرضه کند، سکولار عرضه میکند.
کتاب «دانش و ارزش» سروش را که نگاه کنید متوجه میشوید که از یک طرف اخلاقی که انبیا میگویند را دوست دارد ولی در عینحال پروژه علمیای که به آن تعلق دارد نمیتواند این را توضیح بدهد. سروش خیلی سال است بین علمی که از آن استفاده میکند و چیزی که به آن علاقه دارد گیر کرده است. سروش خودش بین این گسل است. میخواهم بگویم که این گسل خیلی پرتوان است و همه را دارد در خودش اسیر میکند و خیلی سال است که شروع شده است. من میگویم که انقلاب اسلامی بیش از بقیه از این گسل ضربه میخورد. بقیه تکیهشان به عاشورا کمتر است. انقلاب بهشدت دارد ظرفیت عاشورا را احیا میکند و این احیای شدید اگر به احیا در حوزه امر اجتماعی نرسد جامعه بر سر این انگیزه دوگانه -از لحاظ روانی- اتفاق خطرناکی برایش خواهد افتاد. بهتعبیر روانشناسی جامعه دچار دوقطبی میشود که این بیماری دیگر بهسادگی قابل درمان نیست. ما باید بهشدت برای تبدیل شدن عاشورا به امر اجتماعی کار کنیم، اگرنه این بیماری اگر ماندگارتر شود دیگر بیماریای نیست که با یکی دو قرص درست شود. جامعهای که بیمار شود تا چند نسل باید کار کنند تا درست شود.
اگر فرض کنیم که کنش اخوت شما شکست خورد و کنش حکیمی و شریعتی -که به مدل اخوت شما نزدیکتر است ولی تمایزاتی دارد- نیز شکست بخورد و کنش فردی و اخلاقی پیروز شد، با این تفسیر چه بر سر انقلاب و جامعه اسلامی خواهد آمد. خیلیها میگویند که اگر برگردیم به کنش احمد قابل(همان کنش فردی و اخلاقی) تبدیل به ترکیه و سنگاپور و مالزی میشویم که هم دین داریم و هم توسعه. آنها معتقدند که پروژه ائمه، اخلاق در ساحت فردی است. یعنی امامحسین(ع) به کربلا که میرود میخواهد اخلاق را حیا کند.
چرا به این اخلاق فردی که اشاره میکنیم تا به این اندازه رادیکال و شیزوفرنیک میشویم. چرا در اجتماع این بلا بر سر ما میآید. آخر امر فردی محض که نداریم. اگر امامحسین(ع) امام امر فردی بود چرا میگوید «انی لن اخرج امرا و لابطرا و... » میروم برای امربه معرف و نهی از منکر. امر بهمعروف و نهی از منکر امر فردی نیست بلکه روی فکر و عادات جامعه راه میرود. مگر کسی میتواند از کلمه مصلح اجتماعی ساده عبور کند. کدام مصلح اجتماعی است که اثر اجتماعی ندارد. شدنی نیست. تفکیک بین امر فردی و اجتماعی غیرممکن است. از یک غیرممکن حرف میزنند. در این غیرممکن فقط فیلسوفان بهشدت انتزاعی دمیدهاند. متاسفانه در حوزه ما زمینه این نگاه انتزاعی وجود دارد. به همینخاطر در ادبیات دینی ما گاهی این حرفها هم رشد میکند. اصلا مگر میشود برای مثال امر جنسی را از عاطفه زناشویی جدا کرد؟ اینهم همینطور است. از هم جدا شدنی نیستند. به همینخاطر اگر از این طرف که زیاد به امر فردی بها بدهی ولی از آن طرف وابدهی، یک پا میلنگد و تبدیل به بیماری میشود. بهنظرم این بهشدت باید پروژه مطالعاتی انقلاب اسلامی شود. من نگران پروژه حق نیستم. خدا رب این عالم است اما میگویم ما ممکن است لطمه بخوریم.