نویسنده : میلاد جلیلزاده،روزنامهنگار
«پلتفرم» در اولین نگاه، مخاطب را یاد فیلمهایی مثل «مکعب» یا حتی «اره» و بهطور کل محیطهای پیچیدهای خواهد انداخت که مثل یک بازی هندسی تودرتو هستند و آدمهای قصه سعی دارند به هر ترتیبی از آن بیرون بیایند. اما اولین تفاوت پلتفرم با چنین فیلمهایی آن است که شخصیت اصلیاش داوطلبانه وارد این محیط شده و به جز یکی دو دقیقه که در آن «بهارات» همبند سیاهپوست گورنک در طبقه پنجم، تلاش میکند از زندان بیرون برود، در باقی فیلم حتی نمیبینیم کسی برای فرار از این محیط تلاش کند. اصولا بحث فیلم پلتفرم بازی و سرگرمی نیست که تلاش برای بیرون رفتن از زندان، دستمایه آن را فراهم کند. این زندان و محیط پیچیده آن کاملا کارکرد نمادین دارند و نمیتوان مثل مکعب یا اره برای پلتفرم هم سری دوم و سوم ساخت. بهتر است پلتفرم ما را یاد سایر فیلمهایی بیندازد که سال ۲۰۱۹ یا تا اینجای کار اوایل ۲۰۲۰ اکران شده و به نقد یا چالش با نظام سرمایهداری پرداختهاند. فیلمهایی مثل «جوکر»، «انگل»، «بینوایان»، «متاسفیم دلتنگیم» و چندین و چند مورد دیگر. نقد کلیشهای نظام سرمایهداری عموما از فقرا و ثروتمندان، دوگانه ظالم و مظلوم، یا همان قدیس و ابلیس میسازد. اما شیوه جدید چالش با چنین موضوعی از سادهسازی امور بهشدت پرهیز دارد. منطق سرمایهداری همان فردگرایی و سودانگاری است و اگر این را بپذیریم، دیگر فقط ثروتمندان را در ایجاد فاصله طبقاتی مقصر نخواهیم دانست. عدم درک صحیح از همین نکته است که خیلیها را درباره نوع موضعگیری سیاسی و فلسفی و اجتماعی بسیاری از فیلمهای سال گذشته به اشتباه میانداخت. میگفتند اگر فلان فیلم ضدسرمایهداری است، چرا تصویری خشن، خودخواه و دروغگو از فقرا نشان میدهد. چنین ایرادی را ذهنیتی خواهد گرفت که در قالب کلیشهای همان دوگانه قدیمی قرار دارد؛ یعنی فقیر و غنی برابر با قدیس و ابلیس؛ اما اگر قبول کنیم که مشکل اصلی دنیای امروز فردگرایی و منفعتطلبی شخصی است و چیزهایی مثل فاصله طبقاتی را هم محصول همین فردگرایی سودانگارانه بدانیم، بحث ما درباره فرمهای متاخر هنری که به چالش با منطق سرمایهداری رفتهاند هم روشنتر خواهد شد. خصوصیت منحصربهفرد فیلم پلتفرم این است که بهطور مشخص روی همین فردگرایی متمرکز شده و حداقل این یک نکته را کاملا جا میاندازد.
فیلم عامدانه از هر نوع درام رمانتیکی خالی است. تنها یک مادر و فرزند در فیلم وجود دارد که آنها هم هیچگاه همدیگر را نمیبینند و فیلم اساسا نه نمایشگر عشق است، نه رفاقت، نه خیانت، نه جدایی و نه هر چیز دیگری که بار رمانتیک داشته باشد. عوض تمام اینها قصه پر است از عناصر نمادین. سفرهای که از بالا میآید و اصل مساله فیلم است، مثل نعمتی میماند که خدا برای بندگان میفرستد و اگر به عدالت بین افراد تقسیم شود، نه کسی از سیری بالا خواهد آورد و نه کسی از گرسنگی تلف خواهد شد. این مائده آسمانی با اینکه نعمت است، خوی حیوانی افراد را هم تحریک میکند. مردی که توسط تبلیغات تلویزیونی مسخ شده و با خود یک چاقو به زندان آورده؛ نماد مصرفگرایی است و از همه اهالی زندان بیشتر خوی حیوانی دارد و از قانون بقا پیروی میکند. مرد دیگری که با خود کتاب به زندان آورده، نمادی از روشنفکران است. زنی که سگش را با خود به زندان آورده، نماد آدمهای تنهاست و بسیاری از افراد و اتفاقات دیگر هم هستند که هرکدام نماد یک چیزند. پلتفرم با چنین عناصری بهجای برانگیختن احساسات، از درگیر کردن ذهن مخاطب برای برقراری ارتباط استفاده میکند. بهعبارتی این فیلم بیشتر از اینکه اقناعی باشد، تعلیمی است. با این حال، از حق نباید گذشت که فیلم ریتم یکدستی دارد، بازیهای آن خوب هستند، موسیقی و بهطور کل حاشیه صوتی فیلم مناسب و بجاست و در کل پلتفرم برای سرگرمی، فیلم بدی نیست. فراموش نکنیم که این فیلم در جشنواره تورنتو برگزیده تماشاگران بود و کسب چنین عنوانی برای یک فیلم فلسفی سوالساز و چالشآفرین، قابلتوجه است. پلتفرم در ایامی نمایش داده شد که در آن پاندمی ویروس کرونا جهان را وارد شرایط خاص و جدیدی کرده بود. در چنین شرایطی یکی از اصلیترین چیزهایی که زیر سوال رفت، منطق فردگرایی بود. دیگر جان افراد هم تنها به خودشان مربوط نیست و این اهمیت دارد که با رعایت نکردن یکسری اصول ایمنی ممکن است ناقل ویروس به افراد دیگر باشند. بهعبارتی کسی نمیتواند بگوید من دلم میخواهد رعایت نکنم و بمیرم؛ چون پاسخ خواهد شنید که بقیه را آلوده میکنی. بهعلاوه، فضای فیلم پلتفرم بیشباهت با قرنطینه نیست، هرچند این قرنطینه بهطور قطع از تمام قرنطینههای خانگی دنیا سختتر است. همین مسائل پلتفرم را تبدیل به فیلمی کرده که تماشای آن در شرایط پاندمی کرونا مناسبت ویژه هم پیدا میکند. شاید بحرانهای اقتصادی پس از این، که احتمالا بر اثر کسادی کسبوکارها پدید خواهند آمد، به سفره سرگردان فیلم پلتفرم معنای نمادین عمیقتری هم بدهند و اگر افقهای دور را نگاه کنیم، شاید پلتفرم روزی تبدیل به یک فیلم کالت بشود.
چند نکته تکمیلی درباره نامگذاری نمادین شخصیتها
شاید مخاطب فارسیزبان همانطور که بازیگران پلتفرم را نمیشناسد و نمیداند که آنها پیش از این کمدین بودهاند، این را هم متوجه نشود که شخصیتهای این فیلم اسامی معمولی ندارند. شخصیت گورنگ که نقش اصلی قصه است، به زبان مالایی-اندونزیایی معنی سرخشده میدهد. او قرار بود غذای همسلولیاش باشد.
تیریماگاسی، پیرمرد همسلولی گورنگ که با روی خندان و جلوه مودبانه میخواست گوشت تن او را بخورد، به زبان مالایی-اندونزیایی مخفف عبارت (از شما متشکرم) است.
ایموگوری، زن مبتلا به سرطان که ایده توزیع عادلانه غذا را مطرح کرد و سرانجام مرد، همنام با یک قبرستان سلطنتی در اندونزی نامگذاری شده. گرچه معانی این نامها با شخصیتهایشان در فیلم بیربط نیست، نشانه خاصی داده نمیشود که چرا تمام اسامی از زبان اندونزیایی انتخاب شدهاند. حتی الكساندرا ماسانكای در نقش میهارو، مادری که سراسر فیلم در جستوجوی فرزندش است، ظاهری اندونزیایی دارد. اما یک نام ناهمگون هم در این میان وجود دارد؛ بهارات، شخصیت سیاهپوست فیلم، نام مخلوطی از ادویه را دارد که در غذاهای ترکی و یونانی مورد استفاده قرار میگیرد و این مورد هم توضیح مشخصی ندارد.