با نگاهی گذرا به تاریخ موسیقی پاپ در ایران، شروع و سپس اوج این نوع موسیقی را میتوان از دهه 50 دانست. در واقع از همان دهه که موسیقی پاپ، شکل جدیتر و پررنگتری به خود گرفت، هنرمندانی به این حیطه گرایش پیدا کردند و هریک به فراخور سبک و سیاق خود توانستند ضمن فعالیت در این سبک به نوآوری هم بپردازند.
همدوش حرکت کردن موسیقی سنتی و پاپ در دهه 70
مهمترین نکتهای که درباره جایگاه موسیقی پاپ در دهههای 50 وجود داشت اینکه اگرچه موسیقی پاپ در آن سالها به جایگاه مهمی رسید، ولی در کنار آن، موسیقی اصیل ایرانی همچنان از جایگاه ویژهای برخوردار بود. شاید بهتر آن باشد که بگوییم در دهههای گذشته، هر دو عرصه یعنی موسیقی پاپ و موسیقی اصیل ایرانی همپای یکدیگر پیش رفتند، هر یک مسیر خود را طی کردند و اهداف خود را جستند. این شرایط در حوزه موسیقی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی تا اوایل دهه 80 هم به این شکل بود. به این معنی که مرزها برای فعالیت هنرمندان در وادی موسیقی سنتی و موسیقی پاپ مشخص بود، هنوز تفکیکبندی وجود داشت و هر هنرمندی با علم به اینکه دارای چه میزان سواد موسیقایی، استعداد و توانایی است وارد این حیطه میشد.
ترانههای موسیقی پاپ در دهههای گذشته کیفی بود
در سالهای اخیر اما با افزایش هنرمندان موسیقی پاپ، مشکلات یکی یکی پدیدار شدند و شرایط را برای فعالیت هنرمندان موسیقی سنتی دشوار ساختند. اگر در دهه 70 که بسیاری آن را دورانی برای ظهور و بروز مجدد موسیقی پاپ بعد از انقلاب قلمداد میکنند، موسیقی پاپ به لحاظ فرمی و محتوایی هنوز برای برخی قابل قبول بود. هنرمندانی که در این وادی فعالیت میکردند تلاش داشتند از اشعار و ترانههایی بهره بگیرند که از محتوا و پیام برخوردار باشند، بازار آهنگسازان تا حدود زیادی داغ بود و آهنگهایی که در آن دهه ساخته شد، صرفنظر از آنکه توانست نظر طیف گستردهای از مخاطبان را به خود جلب کند، دارای استحکام و انسجام نیز بود. ولی هرچه زمان گذشت، بر سرعت تولید آثار در عرصه موسیقی افزوده شد و به جای آن کیفیت افت کرد.
کاوش برای یافتن چرایی گرایش افراد جامعه به موسیقی پاپ
«دیگر همه دارند به سمت موسیقی پاپ میروند» این جمله را یکی از نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران میگوید، دلیلش برای ابراز چنین عقیدهای این است که روبهروز از تعداد مخاطبان کنسرتهای ارکسترال کاسته و بر تعداد کسانی که میخواهند به تماشای کنسرتهای پاپ بروند، افزوده میشود. در جمله این هنرمند شاید ولی، هزاران «چرا» وجود داشته باشد، درواقع این گفتار ساده او حتی اگر از ظاهربینی نسبت به شرایط موسیقی باشد سوالات زیادی را در ذهن ایجاد میکند. اینکه چرا سیاستگذاران فرهنگی نتوانستهاند در این سالها عرصه را برای فعالیت هنرمندان موسیقی جدی فراهم کنند، اگرچه در طول این سالها، گروهها و هنرمندان زیادی در حیطه موسیقی سنتی شکل گرفتهاند که توانستند در شناسایی و معرفی سازهای اصیل ایرانی چون کمانچه، دف، تار، سه تار و... نقش داشته باشند.
موسیقی سنتی در شرایط فعلی بدون حامی مانده است
با این حال آنچه از شواهد امر برمیآید، بهخصوص از کارنامه موسیقی اصیل ایرانی و همینطور گفتوگو با هنرمندان این عرصه، این است که موسیقی جدی، اگر هم در این سالها توانسته به جهشهای مطلوبی دست یابد و بهرغم محدودیتها و مشکلات پیش رو حتی به مرزهای جهانی شدن راه یابد، فقط متکی به تلاشهای فردی خود هنرمندان بوده است. در حالی که اغلب هنرمندان این حیطه در این سالها، بارها در گفتوگو با اهالی رسانه اعلام کردهاند که نبود اسپانسر برای برگزاری کنسرتهای موسیقی اصیل ایرانی، فراهم نبودن شرایط برای تبلیغات و اطلاعرسانی و از همه مهمتر، توجه و حمایت بیشتر دولت به موسیقی مصرفی باعث شده موسیقی جدی بهرغم پتانسیل گستردهای که دارد در انزوا قرار بگیرد.
کلامی که از «دوستت دارم» فراتر نمیرود
موسیقی پاپ بهزعم کارشناسان، هنرمندان و منتقدان این وادی در این سالها جز در مواردی معدود عملا نتوانسته در ارتقای سطح شنیداری افراد جامعه موثر باشد. از سویی دیگر، نازل شدن کلام موسیقی پاپ و محدود ماندن اغلب آثار این حیطه به «دوستت دارم«ها باعث شده هنرمندان این عرصه از انتخاب ترانههای کیفی بازبمانند. مساله دیگری که در سالهای اخیر در عرصه موسیقی پاپ به وجود آمده، شکلگیری «بند»های موسیقی است، به این شکل که اگر تا چند سال پیش، هنرمندان به شکل انفرادی در حیطه موسیقی پاپ فعالیت میکردند، اما به تدریج روحیه کار جمعی در آنها قوت گرفت و به تشکیل گروههای سه یا چهار نفره پرداختند.
موسیقی پاپ در خدمت بندهای نوظهور
حالا در دهه 90، شاهد رشد چشمگیر بندهای پاپ هستیم؛ بندهایی که بهفراخور ظاهر هنرمندانهشان و نوع موسیقی که ارائه میکنند، خیلی زود نزد نسل جوان به شهرت میرسند و کنسرتهایشان در طول یک سال تمدید و گاه سولدآت هم میشود. «پالت»، «دال»، «کامنت»، کاکو بند»، «چارتار»، «ماکان»، «هوروش»، «پازل»، «امو»، «ایوان»، «آوان»، «پایکوب»، «دات»و... برخی بندهایی هستند که بهعنوان گروههای نوظهور موسیقی پاپ در دهه 90 فعالند. اگرچه برخی پژوهشگران و آسیبشناسان موسیقی معاصر به این مساله اشاره میکنند که هر جامعهای باید ژانرهای مختلف هنر را تجربه کند، یعنی همانطور که در عرصه تئاتر، آثار سنگین و فاخر روی صحنه میروند به همان میزان آثار کمدی هم میتوانند مخاطبان خود را داشته باشند و طبعا موسیقی هم از این قاعده مستثنی نخواهد بود.
آنچه مخاطبان موسیقی پاپ میخواهند
بیتردید نمیتوان انکار کرد که نیمی از جمعیت امروز ایران را نسل جوان تشکیل دادهاند؛ نسلی که شاید علایق و سلایق آنها در قیاس با مخاطبان دورههای گذشته موسیقی، گوش دادن به آثاری در حیطه موسیقی سنتی نباشد، بلکه این نسل به دلایل اجتماعی و فرهنگی، طالب شادی و هیجان بیشتری از یک اثر موسیقایی هستند. از این رو کنسرتهای موسیقی پاپ از جمعیت بیشتری برخوردارند و آنهایی که به سمت موسیقی سنتی یا ارکسترال و کلاسیک میروند، قطعا نسبت به این حیطهها پیشزمینه و آگاهی بیشتری دارند و میخواهند موسیقی گوش دهند که آنها را به تامل وادارد. نکتهای که نمیتوان بهسادگی در این مقال از کنار آن گذشت، عملکرد رسانه ملی و در پیش گرفتن سیاست این رسانه نسبت موسیقی بوده است.
نقش رسانه ملی در افت سلیقه شنیداری جامعه
اینطور به نظر میرسد که رسانه ملی در عین نادیده گرفتن نقش کاربردی موسیقی در جامعه و پخش آن از تلویزیون، به موسیقی نازل بیشتر بها میدهد. کمااینکه دعوت از هنرمندان جوان و اجرای برنامه آنها حتی در قالب یک آهنگ در برنامههایی چون «دورهمی»، «خندوانه» و... نشان میدهد صداوسیما عامدانه یا ناآگاهانه با میدان دادن به چنین آثاری در نازل کردن سطح سلیقه شنیداری مردم تاثیرگذار بوده است.
هزار مشکل و یک راهکار
واقعیتی که نمیتوان انکارش کرد، گرایش نسل جوان به موسیقی پاپ است، اگرچه کم نیستند مخاطبان جوانی که در این سالها جذب آثار موسیقی اصیل ایرانی نیز شدهاند، ولی اگر قرار باشد نگرش و علاقهمندی غالب نسل جوان امروز را نسبت به موسیقی معاصر ارزیابی کرد، کفه موسیقی پاپ به سایر ژانرهای موسیقی سنگینی میکند. اما مسالهای که در این میان وجود دارد، ذائقه مخاطبانی است که با شنیدن آثار هنرمندان موسیقی پاپ، خاصه، بندهای نوظهور، روزبهروز در حال تحلیل رفتن است. به نظر میرسد حالا که رسانه ملی نتوانسته در ادای رسالت خود یعنی ارتقای سطح سلیقه شنیداری و بصری مردم جامعه موثر عمل کند، نهادهای دیگری چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دانشکدههای موسیقی و اساسا سیاستگذاران فرهنگی میتوانند با برنامهریزی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت در پرکردن خلأ شنیداری جامعه امروز تاثیرگذار باشند و بتوانند نظر طیف گستردهتری از آحاد جامعه را به سمتوسوی موسیقی جدی و کیفی جلب کنند.