در روزگاری که تلویزیون و مخاطبانش در حصار انواع رسانههای فضای مجازی قرار دارند، تکلیف رسانه ملی ایران با اینچنین تنوع و تعدد رسانهای در دنیای مجازی چیست؟ واضح است که در شرایط فعلی، تلویزیون در تعامل با مخاطبانش دچار اشکال شده است. اگرچه در تمام این سالها انتقادهایی به محتوای عرضهشده آثار تلویزیون صورتگرفته است ولی بخش مهم و البته مغفول ماجرای ارتباط مخدوش مخاطبان امروز با تلویزیون، ضعف زیرساختهای فنی رسانه ملی است. به اذعان مدیران سازمان صداوسیما، این نهاد رسانهای با داشتن 66 شبکه تلویزیونی و 90 شبکه رادیویی از بزرگترین رسانههای برودکست دنیا محسوب میشود. با این وجود برخی به استناد افزایش میزان رجوع و اقبال عمومی به فضای مجازی، معتقدند رسانه ملی، مرجعیت خود را در ارائه محتوا از دست داده است و این شبکههای اجتماعی و اینترنتی هستند که در انواع مختلف گوی رقابت را از برنامهسازان تلویزیون ربودند. البته با نگاهی به محتوای آثار در بستر اینترنتی، نقض این فرض اثبات میشود. به نمونه سه سال اخیر رضا رشیدپور نگاه کنید. او که به لطف تلویزیون و برنامههایی همچون «شب شیشهای» در تلویزیون به شهرت رسیده بود، چند سالی از این فضا دور بود؛ اما در برنامهای با عنوان «دید در شب» در فضای مجازی، بار دیگر گفتوگوهای جنجالی با برخی سلبریتیها را شروع کرد. او در تلویزیون به شهرت رسیده بود، اما در سالهای کنار گذاشتنش از رسانه ملی، از شهرتش و البته فضای مجازی بهخوبی استفاده کرد و برنامه اینترنتی پرمخاطب «دید در شب» را شکل داد و در حال حاضر، دو سال است که به تلویزیون بازگشته و مجری برنامه «حالا خورشید» است. نمونه دیگر فریدون جیرانی است؛ مجری و کارشناس برنامه سینمایی «هفت». او که سالها در فضای مطبوعات و سینمای کشور فعالیت داشت، اولینبار در سال 89 شکل خاصی از برنامههای نقد و گفتوگو درمورد آثار سینمایی را به تلویزیون آورد. او که چند سالی است از تلویزیون کنار گذاشته شده، بهخاطر عمده شهرتش که از قِبَل برنامه سینمایی «هفت» به دست آورد، حالا توانسته است در بستر اینترنتی فیلمنت و برنامه «سیوپنج»، همان شکل گفتوگوهای جنجالیاش را با چهرههای سینمایی ادامه دهد. مهران مدیری هم نمونه دیگری از هنرمندان تلویزیون است که در سالهای اخیر، همین شکل رفت و برگشت از صداوسیما را داشته است. او چند سالی بود که در شبکه نمایش خانگی سریالهایی مثل «قهوه تلخ»، «ویلای من» و مجموعه طنز آیتمی «شوخی کردم» را تولید کرد که اتفاقا در بستر فضای مجازی ارائه و با استقبال مواجه شدند. مدیری هم دو سالی است که به تلویزیون بازگشته است و نمونه کاملتری از همان مدل استندآپی را که در «شوخی کردم» داشت در برنامهای تحت عنوان «دورهمی» شکل داد. «دورهمی» جزء برنامههای پربازدید تلویزیون شده است و بخشهای مختلف آن در شبکههای اجتماعی بازنشر میشود.
البته اینها نمونههایی از چهرهها و برنامههای تلویزیونی است که در بستر تلویزیون شکل گرفتند، رشد کردند ولی حیات رسانهایشان در رسانهای دیگر ادامه و تکمیل شد. با این احتساب میتوان گفت رسانه ملی همچنان مرجع مهمی در تولید محتوا و چهرهسازی در فضای فرهنگی کشور است و مرجعیت خود را از دست نداده است. هنوز در خیلی از رخدادها مردم به صداوسیما رجوع میکنند. نکته جالب ماجرا این است که اگر ارتباط مخاطبان هم برای تماشای برنامههای مختلف تلویزیونی بهطور مداوم نباشد، اما پیگیر آثار به نمایش درآمده تلویزیون هستند و محتوای تولیدی صداوسیما در بستر فضای مجازی یا شبکههای ماهوارهای در معرض دید آنها قرار میگیرد. بهعنوان نمونه به تعداد مراجعهکنندگان به شبکه آرشیوی صداوسیما تحت عنوان «تلوبیون» توجه کنید؛ این برنامه اینترنتی که سنگ بنایش از اواخر دهه 80 گذاشته شده است، امکان پخش زنده و نیز آرشیو برنامههای تلویزیون را فراهم میکند. علاوهبر این خیلی از محتواهای عرضهشده در تلویزیون در فضای مجازی و تحتعنوان صفحههای مختلف شبکههای اجتماعی بازنشر میشوند.
با تمام این جوانب همچنان این فرض باقی است که صداوسیما در تعامل با مخاطبان، نه بهخاطر عدم محتوا و نبود چهرههای مطرح فرهنگی که بهخاطر ضعف در زیرساختهای تعاملی با مخاطبان دچار نقص است. هنوز سازوکار مشخص و دقیقی در سازمان وجود ندارد که میزان بازدید برنامههای تلویزیونی مشخص شود. یا اینکه اگر مخاطبی نسبت به برنامه یا سریالی انتقاد دارد باید براساس همان سیستم کلاسیک تلفن و نظرسنجی، نظرش را به گوش مسئولان برساند. در حالی که در بستر اینترنت امکان شناخت و رصد دقیق نسبت به تعداد بازدیدکنندگان وجود دارد و نظرات مخاطبان بهصورت آنی در اختیار سازنده اثر قرار میگیرد و نظرات و تعداد بازدیدها، بهترین معیار برای ادامه ساخت یا اصلاح محصول رسانهای است.
وقتی رسانه ملی با این حد از فربگی سازمانی نتواند با مخاطبانش تعامل مناسبی برقرار کند، مخاطبان هم طبیعتا سراغ رسانههای موازی خواهند رفت که حرف و نظرشان را بشنوند. در سالهای اخیر تلویزیون برای جبران عقبماندگی از فضای ارتباطی مخاطبان رسانههای اینترنتی، گویا به ناچار سراغ شبکههای اجتماعی رفته و گاهی با رعایت همه خطقرمزهای خودش از سازندگان محصولات تلگرامی و اینستاگرامی دعوت کرده است. نقطه اوج این مساله در برنامه «خندوانه» بود که برای جذاب شدن برنامهاش، در شکلهای مختلف از چهرههای مطرح در شبکه اجتماعی اینستاگرام در مسابقه استندآپ کمدیاش استفاده کرد. حتی پس از پایان «خندوانه»، رامبد جوان که با این برنامه به اوج شهرت خود رسیده بود، پروژهای تجاری را خارج از سازمان کلید زد و سراغ سلبریتیهای اینستاگرامی رفت؛ سلبریتیهایی که در اینستاگرام به محتوای طنز، تبلیغ رستورانها و فروشگاهها، تولید دابسمش و از این قبیل موضوعات میپرداختند. موضوعی که ممکن است رامبد جوان در مقیاسی کوچکتر در فصل بعدی «خندوانه» ادامه دهد. اینها نمونههای کوچکی از بلاتکلیفی رسانه ملی در مواجهه با فضای مجازی است. البته این تهدید وجود دارد که بهکارگیری مبتذل و دمدستی از افرادی که صرفا زندگی خود را با رنگ و لعاب زندگی لاکچری در اینستاگرام به اشتراک میگذارند، باعث سطحی شدن برنامههای تلویزیونی شود.
نمونههای دیگر اینچنینی مثلا دعوت برنامههای تلویزیونی از بدلها و مشهورشدههای کلیپهای اینترنتی است. مواجهه سیاستگذاران فرهنگی تلویزیون با فضای مجازی خواسته یا ناخواسته منفعلانه است. بیربط نیست اگر بگوییم که افزایش میزان حضور چهرههای مشهور سینمایی و تلویزیونی در برنامههای مختلف تلویزیونی از «دورهمی» گرفته تا «من و شما» و «حالا خورشید» و... متاثر از انواع برنامههای «تاکشو» در اینترنت است. در شرایط فعلی، تنها راه باقیمانده برای پویا شدن تلویزیون، توجه جدی به زیرساختهای جدید عرضه محتوای اینترنتی است و اینکه برنامهسازان با ورود به بستری چون اینترنت، بتوانند از فضای یکطرفه برودکست تلویزیون رها شوند.