دولت برای سال آینده طرح پیشگام را جهت احیای بافتهای فرسوده در نظر گرفته است و امیدوار است این طرح باعث رونق در بازار ساخت و ساز مسکن و ایجاد اشتغال شود. اصل طرح کار درستی است ولی تا حدودی زمان از دست رفته و دولت دیر به فکر افتاده است. همچنین این طرح مشکلات اجرایی زیادی دارد. مساله اول این است که نقش شهرداریها به عنوان ذینفع در فرآیند احیای بافت فرسوده دیده نشده و ممکن است دردسرهایی را در فرآیند اجرا به وجود بیاورد.
در این طرح بخشی از تاسیسات بافتهای فرسوده به عهده دولت است. دولت با توانایی مالیای که دارد بعید است بتواند در بحث تسهیلات و زیرساختها تامین مالی را انجام دهد. دولت این خوشخیالی را دارد که بانکهای کشور احساس مسئولیت کرده و منابع خودشان را در راستای طرحهای دولت هزینه میکنند. اما تجربه نشان داده است طرحی میتواند موفق باشد که بانک واحدی برای آن تعریف شود تا امکان مدیریت مالی برای آن وجود داشته باشد. مانند پروژه مسکن مهر که دولت وقت تامین مالی آن را از کانال بانک مسکن انجام داد. نکته بعدی ناهماهنگی مدیریتی است که در بحث کلان وجود دارد. در موضوع بافتهای فرسوده با دو جریان موازی مواجهایم. اول جریان وزارت راه و شهرسازی است. این جریان با ایجاد تغییرات و انجام کارهای مُسکن قصد دارد زندگی در بافتهای فرسوده را بهبود بخشد. در این راه همایشهایی را برگزار میکند و رویکرد بهسازی بافتهای فرسوده را دنبال میکند. این رویکرد به معنای حفظ وضعیت موجود است.
دیگری رویکردی است که اکبر ترکان مشاور رئیسجمهور در امور بافتهای فرسوده دنبال میکند. در این رویکرد که موسوم به کلید به کلید است، کاملا بافت فرسوده تخریب و بازسازی مجدد انجام میگیرد. تجربه بسیاری از کشورها نیز به همینگونه است. این دو رویکرد کاملا متضاد یکدیگرند. باید استراتژی مشخصی انتخاب شود و سطح کار به شورای عالی مسکن ارتقا یابد؛ تا جلسات به ریاست رئیسجمهور تشکیل شود و وزارتخانههای مختلف سهم و وظایف خود را بدانند. با این تفاسیر بعید میدانم دولت این توانایی را داشته باشد که گام جدی در حوزه بافتهای فرسوده بردارد. اگر همه این مشکلات مرتفع شود این کار به عمر این دولت قد نمیدهد. دو تا سه سال زمان میبرد تا بدنه اجرایی به استراتژی دولت عادت کند. این دولت فقط میتواند ریل گذاری کند تا در دولتهای بعدی بافتهای فرسوده بهسامان برسد.