میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: شامگاه روز شنبه ۲۵ فروردینماه ۱۴۰۳ اعلام شد حمله موشکی و پهپادی ایران به سمت اراضی فلسطین اشغالی آغاز شده است. پس از دو هفته التهاب، بالاخره انتظارها به پایان رسید و پاسخ نظامی ایران به سمت اسرائیل گسیل شد. خیلیها حدس میزدند که ایران پاسخ ندهد یا به طعنه و تمسخر و تخفیف و تحقیر میگفتند که چند بیابان خالی را میزنند و تعدادی سوسمار و مارمولک بینوا را تلف میکنند. این اما بزرگترین حمله پهپادی در تاریخ جهان بود و یکی از بزرگترین حملات موشکی در تاریخ نبردهای مدرن. ایران از متعارفترین سلاحهایش استفاده کرد نه از بالاترین و ناشناختهترین سطوح آن و سطح بالاتر و کوبندهتر حمله را موکول کرد به وقتی که اسرائیل بخواهد مجددا همین حرکت تنبیهی را پاسخ بدهد. بلافاصله پوشش خبری این رویداد به مهمترین دستور کار رسانهای در سراسر جهان تبدیل شد و آنچه اهمیت اصلی را داشت، فراتر از روایت چیزی که به واقع در میدان رخ میداد، نوع دروازهبانی خبر و سوگیریها در پوشش آن بود. رسانههای فارسیزبان خارجی ازجمله بیبیسی فارسی، صدای آمریکا و ایراناینترنشنال هم نمایش بیسابقهای از سوگیری و جانبداری از اسرائیل را ارائه دادند؛ تا آنجا که مثلا در جهان بیبیسی فارسی، اگرچه ایران حمله بزرگی را به اسرائیل انجام داده و تمام زورش را زده بود، اما حتی یک موشک هم با موفقیت به اهدافش اصابت نکرد. مجری بیبیسی درحالیکه یک تصویر موهوم و مخدوش را بر صفحه تلویزیون نمایش میداد، گفت که این تصویری از انهدام موشکی ایرانی بر فراز آسمان اردن به دست پدافند آمریکایی است. بلافاصله پس از آن یک کارشناس به وسیله اسکایپ روی آنتن زنده آمد تا نظرش را بگوید و عنوان کرد که ویدئوهایی دیده از اصابت برخی موشکها به اهدافی در خاک اسرائیل. مجری وسط حرفش پرید و گفت البته هیچکدام از این تصاویر منتشرشده در فضای مجازی که ادعا میکنند پهپادها یا موشکهای ایران به هدفشان خوردهاند قابل تایید نیستند. بیبیسی به شکل شگفتانگیزی آن تصویر موهوم که مربوط به پدافند حامی اسرائیل و انهدام موشک ایرانی بود را تایید کرد و این همه تصویر واضح درباره اصابت ادوات ایرانی به مواضعی در اسرائیل که ساکنان خود اراضی اشغالی منتشر کردهاند را یکسره غیرقابل تایید خواند. انگار بیبیسی فارسی فقط برای تشفی خاطر آنهایی که دست بالا شدن ایران نسبت به اسرائیل حالشان را گرفته، محتوا تولید میکند و اساسا کاری به واقعیت ماجرا ندارد.
رویکرد عمومی این رسانهها بهخصوص پس از تاسیس منوتو و ایراناینترنشنال، یارگیری از لمپنهای جامعه فارسیزبان بود. کسانی که در حالت عادی و نرمال مطلقا هیچ عاملیتی در سیاست عمومی کشور ندارند اما این رسانهها آنها را احضار کردند و بهشان اعتمادبهنفس و انگیزه دادند تا خود را در قامت کارشناس سیاسی ببینند.
وقتی صحنه سیاست در کشوری مثل خزینه حمام شود و هر کس از هر گوشهای خودش را کارشناس بداند و داخل آن بپرد، نهایتا با یک فضای استادیومی طرف میشویم که هواداران تیم بازنده حتی اگر هیچ توجیهی برای انکار بهتر بودن تیم رقیب نداشته باشند، باز هم با هزار جور جدل و کلکل زیر بار اعتراف به واقعیت نمیروند. غیر از بیبیسی فارسی، رسانههای دیگر فارسیزبان خارج از کشور از قبیل ایراناینترنشنال یا صدای آمریکا هم همین خط را با دز بسیار بالاتری پی گرفتند و رسما با تعطیل کردن عقلانیت، تمام تلاششان روی حفظ روحیه اپوزیسیون و اینکه زیر بار شکست نروند متمرکز شد. اما حقیقتی که به واقع در میدان رخ داد چه بود؟
اهداف اسرائیل از آغاز جنگ غزه دو چیز تعریف شده بود؛ محو کامل حماس و آزادی گروگانها. حالا اما شش ماه از آغاز حمله زمینی به باریکه غزه میگذرد و هم حماس همچنان از داخل غزه راکت پرتاب میکند و فرماندهان اصلیاش زندهاند و هم هیچکدام از گروگانها توسط عملیات نظامی آزاد نشدهاند. ایران اما برای عملیات تنبیهیاش علیه اسرائیل یک سقف و هدف دیگر تعیین کرده بود. چیزی که راهبردی کلان را مدنظر قرار میداد و هدفش روکمکنیهای مقطعی یا منافع جناحی و داخلی نبود. این هدف و سقف جدید عبارت بود از حمله مستقیم و رسمی از داخل خاک ایران به داخل خاک اسرائیل و حتی شهر تلآویو و نمایش ضعف در سیستم دفاع موشکی این رژیم. این هدف محقق شد و مطابق نظر اکثر کارشناسان جدی مسائل بینالملل، موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا تغییر اساسی کرد. اسرائیل با گنبد آهنینش و حتی با مدد آمریکا و انگلیس و فرانسه نتوانست پدافند کاملی را در برابر این حمله اجرا کند اما با سانسور شدیدی جلوی درز هر خبر و تصویری راجعبه اصابت موشکها و پهپادهای ایرانی را گرفت و ادعا کرد که ۹۹ درصد حملات را دفع کرده است.
بازنمود رسانهای اتفاقاتی که از شامگاه ۲۵ فروردین تا صبحگاه بیستوششم رخ داد چنانکه اشاره شد در رسانههای اپوزیسیون شکلی بیمارگونه و دور از حقیقت پیدا کرد؛ هرچند لحن رسانههای غیرفارسیزبان خارجی مقداری متفاوت بود و لابهلای اخبار آنها میشد جملات یا تحلیلهایی دید که به موفقیت عملیات نظامی ایران و تغییر معادلات قدرت در منطقه اشاره کردهاند؛ هرچند سوگیریهای کلی طبق معمول به نفع اسرائیل بود.
درمورد رسانههای داخلی میبایست ابتدا وظایف و کارویژهشان در چنین شرایطی تعریف شود تا بعد مشخص بشود که چقدر به این وظایف عمل شده است و چقدر نشده. سوای از انبوه رسانههای مکتوب یا تصویری و صوتی داخل کشور، اصلیترین وظیفه در این میان به عهده صداوسیما بود که رسانه رسمی حاکمیت ایران به حساب میآید. وقتی در میانه جنگ هستیم و کشور به انسجام عمومی نیاز دارد زمان برای ایراد بعضی از انتقادات مناسب به نظر نمیرسد اما نمیتوان از بیان این نکته صرف نظر کرد که صداوسیما باز هم حتی در پوشش دادن اخبار بهشدت دیر عمل کرد و فرسودگی و ضعف حرفهای فاحش خود را در حد اعلا نشان داد. کار به جایی رسید که کانالهای تلگرامی لابهلای اخبار لحظهایشان که از این رویداد منتشر میکردند، گاهی خبرهایی هم میزدند راجعبه اینکه صداوسیما کاملا ساکت است و این واقعا عجیب بود. مدیران خبر صداوسیما پس از مدتی بالاخره به اتفاقات واکنش نشان دادند، حتی در قرائت بیانیه سپاه پاسداران هم وقتشناسی نکردند و یک خطای واضح در انتشار خبر رخ داد که مایه شرمندگی شد. وقتی این رسانه نتوانست حتی اخبار را بهموقع پوشش دهد، درمورد زیرساختسازی ذهنیاش برای مخاطبان راجعبه چنین رویداد امنیتی بزرگی نمیشود توقع خاصی داشت اما وضعیت ایدهآل این بود که رسانه ملی ابتدا اهداف و وعدههای اسرائیل در آغاز حمله زمینی به غزه را تعریف میکرد و جا میانداخت.
سپس اهداف و وعدههای ایران از پاسخ احتمالیاش درخصوص حمله به کنسولگری تهران در سوریه را تبیین میکرد و بعد در موقع مقتضی وضعیت هر کدام از طرفین ماجرا را در نیل به اهداف و وعدهها پیشروی مخاطب میگذاشت. البته باید گفت خوشبختانه افکار عمومی داخل ایران درخصوص اتفاقات ۲۵ و ۲۶ فروردینماه ۱۴۰۳ وضعیت مطلوبی دارد و جز اقلیتی از بازندگان سیاسی و اجتماعی در بالای هرم فکری و فرهنگی جامعه و آنهایی که نگاه رمانتیک به غرب کورشان کرده و موفقیت در این حمله را نمیپذیرند چون دوست ندارند بپذیرند که در بدنه عام میتوان دید، در باقی جامعه همدلی خوبی با رزمندگان و سیاستگذاران کشور لااقل در این مورد بهخصوص ملی وجود دارد. از آن سو جانبدارانه بودن اخبار رسانههای فارسیزبان خارج از کشور هم به قدری واضح و روشن است که در مخاطبان عام و معمولی دافعه ایجاد میکند اما این به معنی آن نیست که بتوانیم ضعفهایمان در کار رسانهای را نادیده بگیریم.