احمد دهقان در گفتگو با رادیو مضمون مطرح کرد:زمانی کسی با من مصاحبه کرد و پرسید:« اگر جنگ بشود، به پسرتان اجازه میدهید رزمنده شود»؟ من گفتم نه؛ مگر به اجازهٔ پدر است؟ پسرها خودشان تصمیم میگیرند. پاسخ من به این سؤال جاهای مختلفی چرخید و داستانهایی پیش آمد.
پدر من اجازه نداد من به جبهه بروم. اما شش ماه آخر جنگ خودش هم به جبهه آمد. او مسئول تدارکات گردان شد. همیشه بیل و قابلمهای با خودش داشت. هر بیل برنج برای غذای پنج نفر بود!
اینطور تصمیمات در لحظه اتفاق میافتند. رفتن یا نرفتن به میدان نبرد عشق خاص خود را میطلبد...