فاطمه طاریبخش، خبرنگار گروه دانشگاه: رهبر انقلاب هرساله، شعار یا نامی را برای سال نوی شمسی انتخاب میکنند که این شعارها در دو دهه اخیر عموما رنگ و بوی اقتصادی به خود گرفتهاند. نام شعار امسال «جهش تولید با مشارکت مردم» گذاشته شد که در راستای شعارهای شش سال گذشته و تاکید دوباره بر تولید ملی بود. به دو دلیل اصلی دانشگاهها و شرکتهای دانشبنیان یکی از مهمترین ارکان اثرگذار بر شعار سال هستند. اولین دلیل، وجود خیل عظیمی از جوانان 18 تا 30 ساله در دانشگاهها است که به دنبال کارآفرینی و ایدههای نو میروند. از سمت دیگر نیز، شرکتهای دانشبنیان عموما از دل جامعه تحصیلکرده بیرون آمدهاند که بخشی از مردم را شامل میشوند. به سراغ هادی نیلفروشان، فارغالتحصیل دکتری سیاستگذاری و علم و فناوری و عضو هیاتعلمی پژوهشکده مطالعات بنیادین علم و فناوری دانشگاه شهید بهشتی رفتهایم تا درباره نقش شرکتهای دانشبنیان و دانشگاهها در تحقق این شعار و راهکارها و موانع این مسیر گفتوگویی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
شرکتهای دانشبنیان میتوانند نقش پررنگی در تحقق شعار سال و افزایش مشارکت مردمی در رشد تولید داشته باشند. شما سهم شرکتها را چگونه ارزیابی میکنید؟
فهمی که من از مساله مشارکت مردم در تولید دارم این است که ما سهم بنگاههای اقتصادی کوچک مقیاس را در تولید اقتصادی بالا ببریم. به این دلیل که بنگاههایی که بزرگ هستند نیاز به امکانات و سرمایه بسیار و زیرساختهای سنگین اقتصادی دارند که معمولا در اینطور موارد نمیتوان چندان به کمک منابع مردم به شکل متداول تکیه کرد. اما برای شکلگیری بنگاهها و موسسات اقتصادی کوچک مقیاس میتوان از کمک مردم استفاده کرد. میتوان دانشبنیانها را از این جهت که نمونهای از بنگاههای کوچک مقیاس هستند و از دل مردم و بطن فعالیتهای اقتصادی مردمی بیرون آمدهاند، در تحقق شعار سال سهیم دانست.
میزان اثرگذاری شرکتهای دانشبنیان در تحقق شعار سال را چقدر پیشبینی میکنید؟
واقعیت این است که تا به این جای کار، نظام سیاستگذاری ما به سمت توسعه کمی شرکتهای دانشبنیان پیش رفته و برای آنها نیز امتیازات و حقوق و منافعی را قائل شده، شخصا معتقد به این نیستم که بیش از این بخواهیم تسهیلات یا امکانات دیگری به آنها اختصاص دهیم که بیهدف عدد شرکتهای دانشبنیان را افزایش دهیم. همچنین فضای کسبوکاری ما فضای سختی است، یعنی راهاندازی کسبوکارها و شکلگیری کسبوکار، همچنان با سختی و دشواری همراه است. این سختی چه به لحاظ قوانین و مقررات و جوازها و مجوزها و چه به لحاظ منابع مالی که وجود ندارد و بانکها موظف هستند که این منابع را در اختیارشان بگذارند؛ گریبان بسیاری از شرکتها را میگیرد.
من فکر میکنم امتیاز بیشتر دادن به شرکتهای دانشبنیان لزوما در راستای تحقق هدف سال نخواهد بود. اتفاقا، داستان بر سر این است که اینبار باید به این سمت رویم تا موانع را از پیش پای شکلگیری واحدهای اقتصادی( بهطور مطلق) برداریم. بعد از آن طبیعتا و با توجه به اینکه عمده بدنه جوانان کاری ما تحصیلکرده هستند؛ به صورت خودکار بخش قابلتوجهای از این کسبوکارها به سمت کسبوکارهای دانشی و علمی میرود. البته ممکن است برخی از آنها به این سمت نروند، اما بهصورت کلی منظور شعار سال این است که با برداشتن موانع و حذف بروکراسیهای سخت و پیچیده و همچنین قوی کردن بانکها برای توسعه و اعتبار مخصوص کسبوکارهای کوچک، به این سمت رویم که این نوع کسبوکارها را شکل و افزایش دهیم.
بنابراین شما افزایش امتیازات به دانشبنیانها را موثر نمیدانید؟
خیر. من چنین حرکتی را انحرافی در مسیر تحقق شعار سال میدانم. سالهای پیشین نیز به شرکتهای دانشبنیان امتیازات بسیاری دادهایم و این موضوع باعث شد که جو کاذبی برای دانشبنیان شدن شرکتهای مختلف ایجاد شود. این جو کاذب و اینگونه دانشبنیان شدن برخی شرکتها اهمیت و مفهوم اصلی دانشبنیانی را زیر سوال میبرد، یعنی اگر قرار باشد هر بنگاهی خود را دانشبنیان معرفی کند به مفهوم اصلی ضربهای مهلک وارد میشود. لذا من شخصا معتقد هستم که مضمون بیانات رهبری این است که نباید لزوما به شرکتهای دانشبنیان امتیاز خاصی دهیم اما به نظر میرسد برخی از موانع را باید مرتفع کرد تا دانشبنیانها و تولیدی و بنگاههای اقتصادی راه آسانتری برای تولید در پیش داشته باشند.
بهعنوان یک شخصیت دانشگاهی که در حوزه فناوری و نوآوری مطالعه داشته و تجربیات سایر کشورها را مرور کردهاید، موانع مهم پیشروی تحقق شعار امسال را در چه مواردی میبینید؟
معتقدم که مهمترین مانعی که پیش روی اقتصاد ما وجود دارد، ناپایدار بودن و متزلزل بودن محیط اقتصادی کشور است. این ناپایداری دو بعد دارد. یک بعد آن به تلاطمهای سیاسی و عدم اطمینانی که عموم آحاد اقتصادی نسبت به آینده دارند، بازمیگردد. اینکه چه خواهد شد و روابط بینالملل و تحریمها وضعیت ارز در آینده به کجا میرسد؛ این عدم اطمینان و قطعیت هر فرد و بنگاه اقتصادی را دچار شک میکند که وارد فضای اقتصادی شود یا خیر!
رکن و مانع بعدی عدم اطمینانهای نهادی است. این موضوع مربوط به تغییر مستمر قوانین و مقررات است که متاسفانه سویه اصلی آن به ضرر واحدهای اقتصادی است. مثلا در ابتدای سال گفتند که مالیات بر ارزش افزوده باید یک درصد اضافه شود. اینکه هرروز و هر ساعت قوانین و مقررات را تغییر دهند و نرخ مالیات و مالیات بر ارزش افزوده را بالا ببرند، درنهایت باعث میشود که امکان پیشبینی آینده را از مردم بگیرند و در نتیجه همه ترجیح میدهند تا ریسک نکنند. آنچه من از مشارکت مردم در اقتصاد میفهمم این است که دولت در قدم اول باید بتواند به مردم این پیام را بدهد که شما حرکت کنید و من برای شما محیط پایدار اقتصادی را برای شما ایجاد میکنم. این موضوع از نظر من مهمترین کسری است و تا چنین شرایط و محیط پایدار اقتصادی در کشور ایجاد نشود مردم وارد فرآیندهای اقتصادی نمیشوند.
به نظر شما بخش دولتی چگونه میتواند فضایی برای مشارکت مردم ایجاد کند؟
ما در طراحیهای کلان اقتصادی مسیرهایی را برای مشارکت مردم ایجاد کردهایم و چنین مکانیسمهایی در دل اقتصاد کشورها و حاکمیتها وجود دارد. مثلا بورس یک امکان و ابزار اقتصادی برای مشارکت آحاد مردم در فرآیند تولید است. داستان بورس این بود که من اگر سرمایه مالی و ذهنی چندانی ندارم که بتوانم شرکتی تاسیس کنم، به اندازه سرمایه مالی خود در شرکتی سهامدار شوم و با منابع محدودم به تقویت بنگاه کمک کنم. باید نگاه کرد که چرا بورس از این اثر افتاده است؟چرا کسی دیگر به بازار و سازمان بورس، اقبال گذشته را ندارد. ما نباید برای مشارکت مردم به دنبال تاسیس نهادهای خارقالعاده یا روشهای پیچیدهای باشیم که تا به امروز وجود نداشته است. مکانیسمهای آن وجود دارد و حتی در قانون اساسی ما به شکل خاصتر بخش تعاونی دیده شد تا مشارکت مردم را در حرکتهای اقتصادی افزایش دهد. ما باید به این سوال پاسخ دهیم که چرا بخش تعاونی ما در 40 سال گذشته نتوانسته بالندگی مورد نظر را داشته باشد.
به نظر میرسد دستگاههای حکمرانی نباید به دنبال کارهای تاسیسی که نهادی را به وجود میآورد و جهتگیریهای اینچنینی دارد، بروند. ما در طراحیهای اقتصادی و اقتصاد کلاسیکی مانند اقتصاد ایران، سازو کارهایی برای جلب مشارکت مردم دیدهایم و ایجاد کردهایم. باید بررسی کرد که چه عواملی، باعث میشود تا مردم به این سمت اقبال نداشته باشند. نمونه آن نیز بازار بورس است که اگر رونق داشت، تمام آحاد مردم میتوانستند در تولید مشارکت کنند. بنابراین من از فرمایش رهبری اینگونه برداشت کردم که نهادهای حکمرانی به این سمت روند که بازنگری و عارضهیابی بر عدم اثرگذاری مکانیسمهای مختلف در مشارکت مردم داشته باشند. مساله دومی که همیشه و همه جا تکرار شده، این است که اقتصاد و کشوری که نتواند در حوزه صادرات محصولاتی را عرضه کند که در دنیا به فروش برسد، صرفا با تکیه بر بازار محدود خود نمیتواند آنچنان توسعه یابد.
بهعنوان مثال یکی از مهمترین موضوعات اقتصادی در کشور این است که بهخصوص در نواحی مرزی کشور باید روی مزیتهای صادراتی کار کنیم و به همان نسبت باید به بر طرف کردن موانع سیاسی و اقتصادی و امنیتی نیز فکر کرد. اما ما کشوری هستیم که با بیش از 10 کشور در دنیا مرز مشترک داریم، به آبهای آزاد وصل هستیم و صادرات میتواند آحاد اقتصادی جامعه را به جنبش وادار کند. باید به این سوال جواب دهیم که چرا کشور ما به لحاظ صادرات ضعیف عمل میکند؟ عوامل قوانین و عدم قطعیت سیاسی و امنیتی برای ما وجود دارد که محیط اقتصادی را ناپایدار و متزلزل میکند.
سیاستی که دانشگاهها باید درخصوص سوق دادن جوانان به سمت تولید و مشارکت در آن داشته باشند، چیست؟
ما مشکل بزرگی که در نظام آموزش عالی با آن مواجه هستیم این است که به اعتقاد من ما اصلا نقش کارآفرینی و کسبوکار را در دانشگاهها جدی نگرفتهایم، یعنی اگر دانشگاهی کمی به این سمت حرکت کند با نگاههای ضدی مواجه میشود که معتقدند دانشگاههاتبدیل به محل کاسبی شده و به سمت اقتصادی شدن میرود. در حالی که نیاز روز کشور این است که عموم دانشگاههای ما جوانان را تشویق و مجهز کنند که به سمت تاسیس واحدهای اقتصادی و کارآفرینی بروند. نه اینکه صرفا آنها را تعلیم دهیم تا جایی بروند و مشخصا استخدام شوند.
البته تمامی دانشجویان نمیتوانند به سمت کارآفرینی و راهاندازی کسبوکار بروند. اما به هر صورت ما در دانشگاهها مساله آموزش کارآفرینی و راهاندازی کسبوکارهای جدید را هنوز جدی نگرفتهایم و میتوان به مناسبت امسال، روی این موضوع کار کرد. دانشگاهها باید به این سمت حرکت کنند که برای دانشجویان دو الی سه واحد ترکیبی، از دانش و تجربه بگذارند و در آن راهاندازی یک واحد کسبوکار را بهصورت عملی یاد دهند که اگر جوهره و علاقهای به کارآفرینی دارد در دانشگاه یاد گرفته و بعد از آن بتواند در بیرون دانشگاه پیادهسازی کند. این موضوع میتواند نمونه عملی از نوع و جنس فعالیت دانشگاهها در این مسیر باشد.
بهصورت کلی تجربه کشور در زمینه اجرای شعارهای سال را چگونه میبینید؟
متاسفانه ما تجربه نهچندان خوبی در زمینه شعارهای سال داریم. معمولا در دل اجرای این شعارها آفتی وجود دارد و عموما به سمت شعارزدگی میروند و صرفا تکرار میشوند. به نظر میرسد تهدید خاصی در مورد شعار امسال وجود دارد و من نگران کجفهمی در این حوزه هستم. ممکن است برخی این برداشت را داشته باشند که حتما باید مکانیسم جدیدی را در راستای شعار سال ایجاد کنند. واقعا اینطور نیست و شعار سال و فرمایش رهبری نیازمند نهادها و ایجاد مکانیسمهای جدید یا روشهای جدید -که بعضا به اصطلاح مندرآوردی است- نیست. اگر به همان مکانیسمهای متداول در اقتصاد بازگردیم و همانها را تقویت کنیم، میتواند زمینه جلب مردم را در تولید بیشتر فراهم آورد. در این حوزه باید تاکید کنم که منظور از مکانیسم جدید، سطح اقتصادی کلان است و اینکه در سطح اقتصادی خرد جوانها را به سمت کارآفرینی سوق دهیم، عجیب نیست. اما اگر به این سمت رویم که مثلا در سطح اقتصاد کلان، سازمانی را با عنوان سازمان مشارکتهای مردمی یا بسیج مردمی در تولید ایجاد کنیم، صرفا کجفهمی است.
درواقع مکانیسمهای اقتصادی مشخص است و حتی کارآفرینی که به آن اشاره کردیم، حرف مندرآوردی یا ناآشنایی نیست و همه جای دنیا روی این موضوع کار میشود. بهصورت مختصر میگویم که به سمت تاسیس حرفهای جدید نرویم و موضوعات مشخصی در اقتصاد دنیا وجود دارد که کافی است همین موضوعات را بهصورت جدی دنبال کنیم.