مصطفی قاسمیان، خبرنگار: چه با تماشای سریال تلویزیونی «هفت سر اژدها» و چه به گواهی نظرات ثبتشده در شبکههای اجتماعی، بعید است بتوان مخاطبان پرشماری را یافت که این مجموعه را اثری باکیفیت، جذاب و تماشایی بدانند؛ آن هم در شرایطی که حالا بیش از یک چهارم این اثر پخش شده است.
بیشترین نظرات منفی درباره این اثر به نقشآفرینیهای تصنعی، دیالوگهای پر از شعار و موقعیتهای قابل پیشبینی آن برمیگردد؛ اگرچه با نگاهی دقیقتر میتوان درام کمرمق، شخصیتهای سطحی و گافهای پرشمار را به عنوان دیگر نقاط ضعف این سریال برشمرد که سوژه پراهمیت آن را هدر داده است.
همه اینها در حالی است که گفته میشود این سریال حدود ۵۰ قسمت دارد و حتی به گفته کارگردان، در تدوین اولیه ۷۵ قسمت داشته است!
در شرایطی که هر محصول ممکن است شکست بخورد یا هر فیلمساز ممکن است اثری کمبیننده و ضعیف بسازد و البته باید آن را نقد کرد، به نظر میرسد نقد ساختاری که اجازه میدهد یک محصول ضعیف ۵۰ یا ۸۰ قسمت داشته باشد، از اهمیت و اولویت بالایی برخوردار است.
برای تولید «هفت سر اژدها» بین ۴ تا ۵ سال زحمت کشیده شده، میلیاردها تومان هزینه صرف شده و در نهایت زمان طلایی پخش در نوروز و پربینندهترین شبکه تلویزیون به آن اختصاص یافته تا به خوبی دیده شود، ولی اغلب کارشناسان از همان ۵ قسمت اول، متوجه شدند که نتیجه، غیرقابل دفاع از آب درآمده و احتمالا بهتر بود در شرایط کمبود منابع، این میزان از بودجه و امکانات صرف آثاری موفقتر میشد.
شبکههای تلویزیونی در اغلب کشورها به همین دلیل مفهوم «فصل» را به کار گرفتهاند. آنها به جای صرف هزینه به اندازه ۵۰ یا ۸۰ قسمت، به اندازه ۸ تا ۱۰ قسمت هزینه میکنند و اگر نتیجه قابل قبولی حاصل شد، آن را برای فصلهای آینده نیز ادامه میدهند.
این در حالی است که گاه با ساخت تنها یک قسمت به عنوان «پایلوت» (آزمایشی) و دریافت بازخورد از تماشاگران، تصمیم میگیرند محصول را بسازند یا نه.
اگر فصل اول «هفت سر اژدها» در ۸ قسمت به تولید میرسید، با شکست این سریال، دهها میلیارد تومان هزینه صرفشده برای باقی قسمتها در کیسه بیتالمال باقی میماند و البته باکس سریال شبانگاهی پربینندهترین شبکه تلویزیون نیز اسیر مجموعه کمکیفیت و طولانی نمیشود.