من همه نقدها و نظراتی که در مورد آثارم وجود دارد را مطالعه میکنم. وقتی تعداد دادهها از یک تعدادی بیشتر شود شما راحتتر میتوانید با آن آماری برخورد کنید وگرنه تیزی نگاه دیگران شما را آزار خواهد داد. بله من متاسفانه بهشکل وسواسگونهای اهل خواندن نقدها و نظرات هستم.
نقدهای خوبی وجود داشته که بر کارم تاثیر گذاشته است. گاهی دوستان و مخاطبان معمولی نظراتی میدهند که تکانم میدهد. یک بندهخدایی که کتابم را یکبار خوانده بود و کارش هم ربطی به نقد نداشت به من گفت تو باید نمایشنامهنویس شوی چون میخواهی همهچیز را با دیالوگ جلو ببری. این نظر برایم برخورنده نبود و این شخص درست هم میگفت.
در فضای شبکههای اجتماعی جدید نقد و نقادی خیلی متفاوت شده است و ما باید این را بپذیریم. من کتاب اولم سال ۷۴ منتشر شد و دیگران با نامه نظراتشان را برایم ارسال میکردند و همین پروسه هم ۲ الی ۳ ماه طول میکشید. زمان زیادی صرف این میشد تا مطبوعات کتاب را ببینند، به همین دلیل نقدهای منتشر شده در آن دوران حرفهایتر بود.
الان کتاب ساعت ۴ بعد از ظهر منتشر میشود و من مثلا ساعت ۸ اولین نقدهای مربوط به آن را میخوانم! در مواجهه با این مساله همیشه سوال من این بوده است که آن فرد چطور توانسته کتاب را در این مدت زمان کم بخواند و نقدش را هم با لحن تند و تیزی منتشر کند!
در حال حاضر نظر دادن راحت است و این نظرات شنیده هم میشود. میان نقد و نظر باید تفاوت گذاشت ولی من به همهشان احترام میگذارم و میخوانمشان.