محمدحسین بنکدار، کارگردان رادیو مضمون: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ۱۹ خرداد ۱۴۰۱ در آیین اختتامیه پنجمین دوسالانه کتاب برتر استان سمنان در شاهرود گفته بود برابر واپسین پیمایش در فروردین، 43.5 درصد مردم کتاب میخوانند [و اهل مطالعهاند] و میزان سرانه مطالعه روزانه ۳۰ دقیقه است. تازه تاکید کرده بود این عدد، بدون لحاظ کردن کتابهای آموزشی و ادعیه است. روزنامه «فرهیختگان» در شماره ۲۴ خرداد ۱۴۰۱ به نقد این آمار پرداخت و آن را بزرگنمایی قلمداد کرد. همواره میان آمارهایی که هرساله نهادهای فرهنگی حاکمیتی ارائه میکنند این پرسش مجادلهآمیز به میان میآید که آیا اهل مطالعه بودن فرد و یا خانواده فرد، به معنی میزان «سرانه مطالعه» است؟ اگر نخواهیم آمارسازی کنیم، میبایست بگوییم این سنخ دادهها صرفا درباره افرادی که در جامعه اهل مطالعه هستند صادق است، نه همه آحاد جامعه. هر بار که هنگامهای به پا میشود که آیا چنین است و چنان نیست، این پرسش کمتر مطرح میشود که به فرض درستی بررسیها، چرا آمارها بیشتر نیست و چه کنیم سرانه مطالعه ملی بیشتر بشود. اگر بخواهیم ته حرف را یککاسه کنیم ما گمان میکنیم که سوای از همه مشکلاتی که پیش روی جامعه ایرانی است (و نه فقط گروه کتابخوانان)؛ یک مساله این است که مردم ما کتابندان هستند! وگرنه کتابنخوان نیستند. یعنی نمیدانند چجور کتابهایی را دوست دارند و چگونه کتاب دلخواهشان دستیابشان میشود. همه حرف ما در این متن پیشنهادهایی برای حل این مشکل است.
بیمارستانها یا بهقول افغانستانیها، شفاخانهها، همان دمدر جایی دارند به نام تریاژ triage، که کار آن اتاق اولویتبندی بیماران برای بهرهمندی از درمان است و این فرآیند براساس شدت وخامت حال بیمار انجام میشود. کمی که سبکسنگین کردم دیدم در فارسی زیبای ما، برابر واژه تریاژ از فعل فرانسوی «تریه» (trier) بهمعنی جدا کردن و سوا کردن پَرویزَنی و غربالگری است. شاید ما چنین چیزی در عرصه فرهنگ کشور نداریم و اگر هست دستکم من از آن بیخبرم. پرویزن ابزاری است که «بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن بیزند!» شکی نیست که میبایست نرمافزاری در فرهنگمان داشته باشیم تا برابر ذائقه و سلیقه هر فرد پرویزنی کند و هرآنچه را مثلا از کتابها دلبخواه اوست به او برساند و برایش کتاب بیزد! چنان که سعدی گفته «به پرویزن معرفت بیخته/ به شهد عبارت برآمیخته»
دمدر شفاخانهها، پزشکی کارآزموده میایستد و وارده و کسی که آمده را معاینهای سر پایی میکند و میگوید خط سبز، زرد، قرمز یا آبی را بگیر و برو. کسی هم که ناچار باشد خط سیاه را بگیرد، دیگر پای رفتن ندارد و میبایست او را ببرند؛ چراکه فوت شده یا قابلاحیا نیست و متاسفانه میبایست به سردخانه فرستاده شود.
سبز کسانیاند با وضع قابل تحمل که نیاز به درمان فوری ندارند ولی میبایست بیدرنگ در اورژانس تحت درمان قرار بگیرند. شاید گروه سبز در فرهنگ، شبیه نوآموزان و دانشآموزان سالهای اول و دوم دبستانند. هرچند که پیشتر آشنایی کودک با کتاب ضرورتا از نوزادی از سوی خانواده باید آغاز شده باشد.
زرد نیازمندانی با وضع نسبتا وخیمند که بنا به شرایط اتاق اورژانس میتوانند در حالت انتظار بمانند. اهمیت این گروه در شکلگیری ذائقه و عادتهای فرهنگی دانشآموزان سالهای سوم تا پنجم ابتدایی است که میتوان با تقویت کتابخانه مدارس و گنجاندن ساعت کتابخوانی در برنامه درسی و تشویق بچهها به خواندن کتابهای غیردرسی، شیرینی خواندن را در کام ذهنشان نشاند. بیشک فرآیند کلاس قصهخوانی و کتابخوانی در پایه اول و دوم دبستان هم بیاندازه ضروری است.
قرمزیها حال وخیمشان توان انتظار ندارد یا طول کشیدن دخالتهای پزشکی برایشان خطرآفرین است و مرگ بهدنبال دارد. در آموزش عمومی، سال ششم ابتدایی و سال اول و دوم متوسطه بهترین فرصت برای آشنایی دانشآموزان با سبکها و قالبهای گوناگون نوشتنیها و کتابها است.
آبی وضعیتش آنقدر وخیم است و رو به مرگ است که بدون یاری اورژانسی کمتر از ۳۰ دقیقه زنده میماند. این بازه سنی، واپسین فرصت حاکمیت برای پیوند زدن فرزندان ایران با کتاب و خواندن است. هرچند که دیگر دیر شده و کمتر احتمال میرود در آینده دوستی و انسی با کتاب برای این دست افراد پیشامد کند.
همین که در شفاخانهها پیشامد میکند موبهمو در زمینه کتاب و موسیقی و فیلم و تئاتر و دیگر فرآوردههای فرهنگی هم خواستنی است و هر گروهی که بتواند در این زمینه گامی بردارد خدمتی شایسته و بسزا به مردم کشورش و فرهنگ میهنش انجام داده است. چرا به جای واژه بیمارستان از شفاخانه استفاده میکنم؛ چون در مدرسه با بیمار روبهرو نیستیم. صرفا پرویزنی دلسوز و کارآزموده میبایست تا فرزندان ایران را به مسیر درستی که «خود» باید برگزینند و به سلیقه «خود» باید انتخاب کنند برساند.
تا فراهم آمدن چنین پدیدهای نمیتوان منتظر نشست و دستدست کرد. گروه پادکستهای «همیشهدرمیان» و روزنامه «فرهیختگان» گفتوگوهایی با معاریفی که شناخته شده و دلپسند مردمند انجام داده و به زیبایی آراسته؛ که اهل کتاب خواندن و کتاب نوشتن و چاپ کتابند؛ کسانی که خوب خواندهاند و میتوانند پیشنهادهای کتابی خوبی برای خواهندگان داشته باشند. مضمون نوروزی نوعی پرویزن فرهنگی است؛ کتاببیزی کردن است برای کسانی که در هر زمینه ممکن است دوست داشته باشند بدانند چه کتابهایی بخوانند.