سجاد عطازاده، مترجم: سونر کاگیپتای، از پژوهشگران اندیشکده دست راستی و نزدیک به جمهوریخواهان «انستیتو واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» در مقالهای با عنوان «چگونه ترکیه به شرق حرکت کرد؛ اردوغان و ظهور سیاست خارجی آناتولیایی» که در وبسایت فارن افرز منتشر شده، به بررسی تبارشناسی سیاست خارجی ترکیه پرداخته است. او در این مقاله تاکید میکند ترکیه آتاتورک که به دنبال پیوستن به غرب و تبدیل شدن به بخشی از آن بود و در این مسیر سیاست کامل غربیسازی را در پیش گرفت، اکنون در مسیری متفاوت قرار گرفته است. کاگیپتای دلیل این مسیر تفاوت را تبار متفاوت کارگزاران سیاسی جدید میداند. درحالی آتاتورک و مسئولان و کارگزاران دولتش عمدتا ریشه در بالکان و مناطق اروپایی امپراتوری عثمانی داشتند، نسل جدید سیاستمداران و نخبگان ترکیه که رجب طیب اردوغان و حزب عدالت و توسعه هم یکی از آنها به شمار میروند، از آناتولی و مناطق آسیایی ترکیه برخاستهاند و باورهای آنها برگرفته از اعتقادات مذهبی عمیق مردم آناتولی است. مولف همچنین به این نکته مهم هم اشاره دارد که اردوغان علت این چرخش سیاسی به شمار نمیرود، بلکه خود یکی از نشانهها و معلولهای آن است و درحقیقت آنچه رخداده فراتر از یک فرد و یک حزب میباشد. درعینحال باید به این نکته هم توجه کرد که ترکیه به دنبال انفصال از غرب و دنبال کردن سیاستی متضاد با اروپا نیست، بلکه با اتخاذ راهبرد «تعهد کثیر» قصد دارد با بازیگران و کنشگران دارای سوگیریهای مختلف، در مسیر دلخواه خود که لزوما هم مطلوب غربیها نیست، حرکت کند.
در اواخر ژانویه، پارلمان ترکیه پیوستن سوئد به ناتو را تصویب کرد و به نزدیک به دو سال سنگاندازی دولت ترکیه در این مسیر پایان داد. آنکارا ظاهرا به این دلیل که سوئد به اعضا و کمککنندگان مالی به حزب کارگران کردستان یا پکک - یک گروه تروریستی بینالمللی که دههها با دولت ترکیه جنگیده است- اجازه فعالیت در خاک خود را داده است، مانع ورود استکهلم به این نهاد شده بود، اما مخالفت ترکیه با عضویت سوئد زمانی از بین رفت که رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه آنچه را که واقعا میخواست به دست آورد: خرید 40 جنگنده اف- 16 از ایالاتمتحده، ارتقای تجهیزات ناوگان هواپیماهای موجود ترکیه و فرصتی بالقوه برای دیدار با جو بایدن، رئیسجمهور ایالاتمتحده.
موافقت واشنگتن با این قرارداد تسلیحاتی 23 میلیارد دلاری موضوع کوچکی نیست. از زمانی که ترکیه در سال 2017 دست به خرید سامانههای دفاع موشکی از روسیه زده است، تحت تحریمهای تسلیحاتی دوفاکتوی غرب بوده است. در آن زمان، کنگره خشمگین درخواست ترکیه برای خرید هواپیماهای اف-16 را متوقف کرد و مقامات و قانونگذاران آمریکایی نیز آنکارا را به دلیل خرید تسلیحات از یکی از دشمنان ناتو مورد سرزنش قراردادند. جو بایدن هم تنها رئیسجمهور ایالاتمتحده به شمار میرود که در طول دو دهه قدرت اردوغان، او را به کاخ سفید دعوت نکرده است. بااینحال، ایالاتمتحده آنقدر مشتاق تقویت صفوف ناتو و در نطفه خفه کردن هرگونه اصطکاک در آن است که به خواستههای ترکیه تن داده است. همه این موارد سبب شده تا اردوغان که تا همین بهار گذشته تا حد زیادی از سوی کاخ سفید طرد شده بود، نائل به یک پیروزی دیپلماتیک قاطع گردد. برخی از اظهارات مقامات آمریکایی همچنین حاکی از آن است که جو بایدن بهزودی ممکن است همتای خود را به کاخ سفید دعوت کند. برخی از تحلیلگران این توافق را بهمنزله یک تغییر اساسی در روابط آمریکا با ترکیه تفسیر کردهاند. اجازه عضویت سوئد در ناتو ممکن است آغازگر دورهای از گرم شدن روابط بین ترکیه و ناتو بوده و حاکی از همسویی نزدیکتر ترکیه با اعضای اصلی ناتو در همه مسائل باشد. اما این تحلیل خوانشی اشتباه از جهتگیری ژئوپلیتیک حقیقی ترکیه به شمار میرود. این توافق ماهیت اساسا معاملاتی سیاست خارجی ترکیه در دوران اردوغان را منعکس میکند. اردوغان مایل است در تعقیب جاهطلبیهای خود به شرق، غرب، شمال و جنوب نگاه کند. درواقع، تغییر عمیقتر و مهمتری در داخل ترکیه در حال انجام است. تغییری که حتی در بحبوحه آشتی کنونی بر سر گسترش ناتو، آن را از غرب دور میکند.
بنیانگذار ترکیه مدرن، مصطفی کمال معروف به آتاتورک، این کشور را بهعنوان یک جمهوری سکولار اروپایی شکل داده است. بسیاری از رهبران و نخبگان ترکیه نیز در تلاش برای شکل دادن به دولت و نهادهای ترکیه در راستای خطوط اروپایی از آتاتورک پیروی کردهاند. آنها در سال 1952 وارد ناتو شدند و در دهههای بعد برای پیوستن به اتحادیه اروپا نیز تلاش کردند اما دستکم از سالهای ابتدایی قرن حاضر، نخبگان ترکیهای که متمایل به غرب بودند، کنترل کشوری را که از زمان تاسیس در سال 1923 سعی در هدایت آن داشتهاند، ازدست دادهاند. اردوغان نماد کامل این تغییر است؛ هرچند مسئول تام و تمام آن به شمار نمیرود. برخلاف آتاتورک که ریشه در استانهای اروپایی امپراتوری عثمانی داشت، اردوغان اهل آناتولی است. پایگاه سیاسی او متشکل از آناتولیهای متدین است که بسیاری از آنها هرگز پروژه کاملا سکولاریستی آتاتورک را بهطور کامل قبول نکردهاند. بر این اساس، ترکیه اردوغان وابستگی عاطفی و سیاسی کمتری به غرب دارد. ترکیه جدیدی که او ساخته، نه در اروپا بلکه در مناطق داخلی ترکیه لنگر انداخته است. سیاست خارجی آن هم نشاندهنده حساسیتهای سیاسی و فرهنگی مردم آناتولی است که بهدور از اخلاق سکولاریستی نخبگانی میباشد که پایهگذار کشور بودهاند. البته این امر بدان معنا نیست که ترکیه دست از جایگاه خود در غرب خواهد کشید. تلاش ترکیه برای پیوستن به غرب که مبدأ آن به اولین تلاشهای اروپاییسازی نخبگان عثمانی در اوایل قرن هجدهم برمیگردد، عمری به درازای خود اروپای مدرن دارد. در عوض، ترکیهای که اکنون آناتولی در مرکز ثقل آن قرار دارد، خود را بهعنوان یک قدرت ترکیبی بین غرب و بقیه جهان مطرح کرده است. نگرش متأثر از اروپا برای دههها بر سیاست خارجی ترکیه حاکم بوده است اما ترکیه جدید بدون در نظر گرفتن اهداف یا اولویتهای غربی آزادانه با سایر کشورها تعامل خواهد کرد، زیرا اکنون جهان را از چشم آناتولی میبیند.
جایابی مجدد ترکیه
کشورها میتوانند خود را «جابهجا» کنند. اغلب گفته میشود که لهستان در اوایل قرن بیستم «حرکت» کرد. پس از جنگ جهانی اول، لهستان بخشهایی از اوکراین، لیتوانی و بلاروس کنونی را شامل میشد اما پس از جنگ جهانی دوم، به سمت غرب - به مکان فعلی خود - نقلمکان کرد و قلمروهای شرقی خود را از دست داد و بخشهایی از آلمان آن زمان را به دست آورد. پس درحقیقت ازنظر فیزیکی از شرق به غرب حرکت کرد. مسیر حرکت ترکیه برعکس بود. در اواخر قرن نوزدهم، بسیاری از مراکز شهری اصلی امپراتوری عثمانی در استانهای اروپایی آن در بالکان، ازجمله شکدر (در آلبانی امروزی)، پریشتینا (در کوزوو امروزی)، پلوودیو (در بلغارستان امروزی)، اسکوپیه (در مقدونیه شمالی امروزی) و تسالونیکی (در یونان امروزی) قرار داشتند. بهویژه تسالونیکی، زادگاه آتاتورک و دومین شهر بزرگ این امپراتوری (پس از استانبول) و پایتخت فرهنگی و تجاری آن، معادل شهر نیویورک امروزی در ایالاتمتحده بود و میدرخشید.
اما عثمانیها تمام این سرزمینهای اروپایی را - بهاستثنای استانبول، ادرنه در مرز بلغارستان و نواری از سرزمینهای میانی- در پایان جنگهای بالکان 13-1912 از دست دادند. دولت مدرن ترکیه درنهایت به آناتولی در شرق نقلمکان کرد و در وسعت فلات آسیای صغیر، ازجمله در مناطق سنتی کردنشین و مناطقی که اخیرا از ارامنه در آناتولی شرقی خالی شده بودند، تشکیل یافت. آتاتورک برای لنگر انداختن کشور جدید در آناتولی، آنکارا را بهعنوان پایتخت خود انتخاب کرد که در قلب استپ این شبهجزیره قرار داشت و مقر سابق او در طول جنگ استقلال ترکیه به شمار میرفت. آنکارا که در ابتدا بهعنوان یک باغشهر با ویلاها، یادآور شهرهای گمشده اروپای شرقی در دهههای قبل بود، بهگونهای طراحی شد تا نماد تولد یک کشور اروپایی از خاکستر امپراتوری عثمانی در میان آناتولی باشد.
در بدو تاسیس جمهوری ترکیه، نخبگان این کشور - که بسیاری از آنها در اروپا متولد شده و در طول فروپاشی امپراتوری عثمانی به آناتولی آمده بودند - بر ایدههای متأثر از اروپا در مورد حکومتداری و زندگی اجتماعی پایبند بودند. آتاتورک که در رأس این گروه قرار داشت، اسلام را به حوزه خصوصی تبعید کرد، برادریهای مذهبی را ممنوع نمود، اسلام را از قوانین ترکیه پاک کرد و تا آستانه غیرقانونی اعلام کردن آموزش مذهبی نیز پیش رفت. علاوهبر این، او الفبای این کشور را از خط عربی به خط رومی تغییر داد و کلمات عربی و فارسی را نیز از ترکی حذف کرد و درعینحال وامواژههای فرانسوی و ایتالیایی را حفظ نمود. ترکیه همچنین تقویم هجری اسلامی را کنار گذاشت و تقویم گریگوری غربی را به جای آن رواج داد. او همچنین فینه [توضیح مترجم: کلاهی به شکل استوانه پیشتر در عثمانی رواج داشت] و عمامه را برای مردان ممنوع اعلام کرد. بهاینترتیب، بنیانگذار ترکیه مدرن، این کشور را به شکلی دگرگون کرد که چسبندگی مستحکمی به غرب داشته باشد. آتاتورک و پیروانش که به کمالیستها معروف بودند - از وزرای کابینه مسئول در دولت تکحزبی مخوف و قدرتمند او گرفته تا معلمان ایدهآلیستی که برای گسترش اخلاق جدید و سکولار مدرن آناتولی را زیر پا میگذاشتند- اغلب در بالکان متولد و بزرگ شده بودند. این نخبگان بنیانگذار گهگاه هنگام بازدید از فلات وسیع و استپ مانند آناتولی و ملاقات با ساکنان محافظهکار و متدین آن، مضطرب میشدند. یکی از نویسندگان این دوره، سوکت سوریا آیدمیر، روشنفکر برجسته کمالیست که ریشه در بلغارستان عثمانی داشت، در کتاب خاطرات خود در سال 1959 آناتولی را بهعنوان «هیچچیزی جز یک قطعه مرده از پوسته زمین» توصیف کرده بود. در مقابل هم سالها پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و از دست رفتن استانهای اروپایی آن، در جشنهای روز جمهوری که در شهرهای کوچک آناتولی برگزار میشد، بروکراتهای کمالیست با آهنگهای اروپایی نواختهشده توسط گروههای موسیقی جاز میرقصیدند و باعث حیرت دهقانان آناتولی میشدند.
بااینحال، پروژه اروپایی آتاتورک بههیچوجه محدود به نخبگان این کشور نبود. در خلال فروپاشی امپراتوری عثمانی که در قرن نوزدهم آغاز شده بود، میلیونها نفر از ترکها و مسلمانان غیرترک - ازجمله آلبانیاییها، بوسنیاییها، بلغاریها، یونانیها و مقدونیها- به آناتولی نقلمکان کردند. این گروهها که در کشورهای تازهتاسیس بالکان با آزار و شکنجه مواجه شده بودند، در آناتولی با جمعیتی از ترکها و سایر مسلمانان اروپا که در طول جنگ بالکان کشورهای خود را ترک کرده بودند، همراه شدند. مسلمانان اروپایی به همراه مسلمانانی که توسط روسیه از سرزمینهای عثمانی سابق در شمال دریای سیاه (مانند چرکس و کریمه) بیرون رانده شدند، تقریبا 40 درصد از جمعیت ترکیه را تا زمان تاسیس جمهوری آتاتورک در سال 1923 تشکیل میدادند. آنها حامی پروژه سکولاریزاسیون شدید آتاتورک بودند. ترکیه مدرن در دهه 1950، کمتر از دو دهه پس از مرگ آتاتورک در سال 1938، به یک دموکراسی چندحزبی تبدیل شد و پیروان کمالیست او در چپ و راست که بسیاری از آنها متولد بالکان یا فرزندان مهاجران اروپایی بودند، ایده «ترکیه بهعنوان یک کشور اروپایی» را تداوم بخشیدند. تکامل دموکراتیک ترکیه پس از جنگ جهانی دوم و ورود این کشور به جبهه غرب در طول جنگ سرد، ادعاهای این کشور درباره هویت اروپایی و غربی را بیشتر تقویت کرد. آنکارا به بسیاری از سازمانهای پاناروپایی مانند سازمان همکاری و توسعه اقتصادی و شورای اروپا بهعنوان یکی از اعضای موسس ملحق شد و بلافاصله پس از ایجاد ناتو نیز به عضویت این ائتلاف درآمد.
اما با گذشت یک قرن، ارتباط بسیاری از ترکها با اروپا بهطور فزایندهای تضعیف شد. زمانی که اردوغان در سال 2003 به قدرت رسید، آناتولیهای بومی اکثریت قاطع جمعیت ترکیه را تشکیل میدادند. این جمعیت که از استپ داخلی شبهجزیره آناتولی، شرق کوهستانی و ساحل دریای سیاه میآمدند، گرایش به اسلام داشتند و در بیشتر موارد، هرگز با پروژه تاسیس جمهوری سکولاریستی راحت نبودند. با ورود این ترکهای محافظهکار به جمع طبقه متوسط و بالا رفتن آنها از نردبان قدرت سیاسی، هویت اروپایی که آتاتورک به ملت ترکیه پیوند زده بود، هر دهه ضعیفتر و نازکتر شد و درنهایت از بین رفت. برخلاف کمالیستها، نخبگان جدید دارای مبدأ آناتولی اساسا خود را اروپایی نمیدانند و دیدگاه آنها قلب هویت ژئوپلیتیک ترکیه را تشکیل میدهد.
صعود اهالی آناتولی
من در آناتولی بهدنیا آمده و در اواخر قرن بیستم در ترکیه بزرگ شدهام. تحصیلات من بهشدت رنگ و بوی کمالیستی داشت؛ اما حتی با وجود این نوع تربیت، نحوه چسبندگی ترکیه به هویت اروپایی در سالهای نوجوانی مرا گیج کرده بود. در مدرسه، ما روزهای متعددی را صرف مطالعه کشورهای اروپایی، ازجمله برخی از کشورهای دور میکردیم؛ درحالیکه در برنامه درسی ما به همسایگان خاورمیانهای نزدیک ترکیه صرفا نگاهی سطحی میشد. نگاه بسیاری از ترکها به خاورمیانه مشابه دیدگاه بسیاری از آرژانتینیها به آمریکای لاتین بود. همانطور که آرژانتینیها میگویند که آنها واقعا اهل آمریکای لاتین نیستند، بلکه اروپاییهایی هستند که از سر اتفاق در آمریکای لاتین زندگی میکنند، کمالیسم شهروندان خود، ازجمله من را تشویق میکرد تا فکر کنیم ترکها درواقع اروپاییهایی هستند که دست بر قضا در حوالی خاورمیانه زندگی میکنند. برنامههای هواشناسی بینالمللی در شبکههای تلویزیونی محلی ترکیه، نقشهای از اروپا را نشان میداد که مرکز آن نه ترکیه، بلکه اغلب سوئیس بود و ترکیه در گوشه پایینی نقشه قرار داشت؛ گویی که ترکها باید کشورشان را بهعنوان ضمیمهای به کل اروپای بزرگتر تصور کنند.
با این حال، اروپا درباره رابطه خود با ترکیه تردید بیشتری داشت. بین سالهای 1995 تا 2013 و در طول توسعه سریعی که پس از فروپاشی اتحادجماهیرشوروی و پایان جنگ سرد در اتحادیه اروپا رخ داد، 16 کشور جذب این نهاد شدند. در ابتدا بهنظر میرسید ترکیه هم ممکن است به این گروه بپیوندد؛ روند الحاق این کشور قبل از پایان جنگ سرد، در سال 1987 آغاز شده بود و با روی کار آمدن اردوغان در سال 2003 امیدها بیشتر نیز شد؛ زیرا اروپاییها بسیار از اردوغان استقبال کرده و کارشناسان اروپایی او را نماد سبک جدیدی از اسلامگرایان میانهرو میدانستند که عمیقا به نهادهای دموکراتیک متعهد بوده و مایل است با ارتش ریشهدار این کشور مقابله کرده و ترکیه را به یک دموکراسی تمامعیار تبدیل کند. در سال 2005، اتحادیه اروپا مذاکرات رسمی عضویت ترکیه را آغاز کرد.
اما ترکیه بیرون از این نهاد باقی ماند. بلافاصله پس از آغاز گفتوگوها، بروکسل به آنکارا اطلاع داد هیچ پیشنهادی برای عضویت ارائه نخواهد شد. ظاهرا این تصمیم به مناقشه پایدار بین ترکیه و قبرس درباره قبرسشمالی مربوط میشد، اما درواقع، فرانسه و آلمان تمایلی به استقبال از کشوری به بزرگی و سنگینی ترکیه در اتحادیه نداشتند. اتحادیه اروپا پیش از این هرگز مذاکرات الحاقی را که به پیشنهاد عضویت ختم نشود، آغاز نکرده بود. معنای این سیگنال منحصربهفرد اینبار واضح بود؛ ترکیه جایگاهی در اروپا نداشت. همراه با مذاکرات ناامیدکننده عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، حکمرانی تحولآفرین اردوغان به محکم شدن لنگر ترکیه در آناتولی کمک کرد. حزب عدالت و توسعه اردوغان در عالیترین وجه خود موید خیزش اهالی آناتولی در این کشور است. این حزب ماشینی است که از رأیدهندگان، کسبوکارها، نخبگان و روحیهای که ریشه در داخل آناتولی و سواحل دریای سیاه -جایی که والدین اردوغان از آنجا هستند- دارند، تشکیل شده است. کابینههای اردوغان مملو از سیاستمداران اهل این مناطق است. سیاستمداران دارای ریشه بالکانی که قبل از ظهور اردوغان بر کابینهها مسلط بودند، اکنون ناپدید شدهاند. همین امر را میتوان در مورد ردههای بروکراسی و همچنین دادگاههای عالی و رسانههای کلیدی گفت که بسیاری از آنها توسط آناتولی که نسبت به اردوغان سمپاتی دارند، تصاحب شدهاند.
در همین راستا «انجمن صنعت و تجارت ترکیه» که لابی تجاری قدرتمند و طرفدار اروپای این کشور بهشمار میرود، در سالهای اخیر دچار افت محبوبیت شده است. این انجمن تحت سلطه مشاغل واقع در استانبول و ازمیر که توسط افرادی که از استانهای اروپایی سابق امپراتوری عثمانی آمده بودند، تشکیل شده بود، اغلب دستورکار سیاسی در این کشور را هدایت میکرد؛ کما اینکه در دهه 1980 خواستار پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا شد و در دهه 1990، در اوج شورش پ.ک.ک، یک مطالعه جسورانه را تامین مالی کرد که راهحلی سیاسی برای جداییطلبی کردها پیشنهاد میکرد. با اینحال از زمانی که اردوغان به قدرت رسید، نخبگان تجاری متفاوتی بر ترکیه حاکمشده و دستورکار سیاسی جدیدی را شکل دادهاند. کسبوکارهای مستقر در آناتولی و میلیاردرهایی که اغلب ریشه در سواحل دریای سیاه دارند، از رئیسجمهور حمایت کرده، ترکیه را تشویق میکنند که تعهد خود را به سکولاریسم کمالیستی کنار بگذارد، روابط اقتصادی با روسیه را حفظ کند و ردپای سیاسی خود را در جنوب جهانی افزایش دهد.
این برآمدن اهالی آناتولی صرفا محصول تغییر جمعیتی ترکیه در دهههای گذشته و کاهش قدرت نخبگان قدیمی سکولار بر جامعه ترکیه است. اردوغان عامل این تغییر نیست، بلکه یکی از علایم اصلی آن بهشمار میرود. نخبگان جدید آناتولی ترکیه مسئولیتهای مختلف را در این کشور برعهدهگرفتهاند؛ نگاه آنها به هویت ترکیه مشابه مشی آتاتورک و جانشینان کمالیست او نیست. این نخبگان که اغلب از سویههای محافظهکارانهتر اسلام تغذیه میشوند، اسلام را ذات هویت ملی ترکیه میدانند. درواقع، این نخبگان جدید اسلام را به همان شدتی ارج مینهند که آتاتورک سعی در سرکوب آن داشت. جنبش حزب عدالت و توسعه مدتهاست بهدنبال به چالش کشیدن و سپس حذف وابستگی دوران کمالیستی ترکیه به اروپا و غرب و متعاقبا تعهد این کشور به سکولاریسم به سبک اروپایی است که تقلیدی از سیستم لائیسیته فرانسه بهشمار میرود (و شاید از نظر شدت از آن نیز فراتر رفت باشد). اردوغان از زمان به قدرت رسیدن، ممنوعیت حجاب را که از زمان کمالیستی برقرار بوده لغو کرده و درعینحال به اسلام مجال ورود به برنامه آموزشی و زندگی سیاسی این کشور را داده است.
در دوران اردوغان، روابط ترکیه با روسیه بهبود یافته است. این دو کشور رقبای تاریخی یکدیگر بوده و در جنگهای سوریه، لیبی، قفقازجنوبی و اوکراین در دوطرف مختلف طیف قرار داشتهاند. آنکارا از کییف حمایتهای سیاسی و نظامی حیاتی میکند. علیرغم این رقابت، اردوغان و ولادیمیر پوتین از سال 2016، زمانی که یک کودتای نافرجام در ترکیه به شکست انجامید، رابطه نزدیکی با هم داشتهاند. در آن زمان پس از این کودتای غمانگیز، متحدان غربی ترکیه، ازجمله ایالاتمتحده که در آن زمان اوباما ریاستجمهوری آن را برعهده داشت، فرصت بزرگی را با عدم باز کردن آغوش خود روی ترکیه و دموکراسی آن از دست دادند. این درحالی بود که پوتین، زیرکانه تنها دو هفته پس از این کودتای نافرجام، میزبان اردوغان بود و رابطهای را شکل داد که تا به امروز هم ادامه دارد. در مقابل این امر به آنکارا و مسکو این امکان را داده است که ترتیبات تقسیم قدرت را در سوریه و لیبی ایجاد کنند؛ کشورهایی که این دو از طرفهای مختلف درگیری حمایت میکنند. دو کشور همچنین شاهد شکوفایی روابط تجاری و گردشگری خود نیز بودهاند.
همچنان بر سریر قدرت
اکنون ترکیه 100 سال پس از تشکیل توسط آتاتورک درحال پایهگذاری ستونهای خود در آناتولی در تقاطع بین خاورمیانه، اروپا و اوراسیاست. البته ترکیه هنوز هم خود را بخشی از اروپا میبیند؛ اما نه به ضرر سایر وابستگیهایش. آنکارا اکنون آزادانه با ایران، روسیه، ایالاتمتحده، پادشاهیهای ثروتمند خلیجفارس، اروپا و دیگر بازیگران منطقهای و جهانی تعامل دارد؛ بدون اینکه مجبور به انتخاب بین شرکای موردعلاقه خود باشد. درحالیکه رهبران ترکیه در قرن بیستم وابستگی عاطفی به اروپا داشتند، اردوغان اینطور نیست. ترکیه او بیشتر «خودران» است و به فضایل خود باور دارد.
البته این ترکیه جدید همچنان عضو ناتو خواهد ماند؛ زیرا این عضویت سبب میشود تا مورد تمجید مسکو قرار بگیرد و درعینحال در برابر روسیه از آن محافظت شود (زیرا نخبگان ترکیه بیم این را دارند که در مقطعی در آینده روابط آنها خصمانهتر شود) اما بهطور همزمان با کشورهای خاورمیانه و اوراسیا روابط و مشارکت ایجاد خواهد کرد. مثلا نیروهای اوکراینی اغلب از هواپیماهای بدونسرنشین بیرقدار ساخت ترکیه استفاده میکنند؛ اما این در شرایطی است که میزان تجارت کلی ترکیه با روسیه از زمان آغاز حمله کرملین به اوکراین در فوریه 2022 افزایش یافته است. در خاورمیانه، اردوغان اخیرا روابط آنکارا با ریاض را از سر گرفته است. روابط بین عربستانسعودی و ترکیه پس از ترور روزنامهنگار سعودی، جمال خاشقچی، توسط عوامل سعودی در استانبول در سال 2018 رو به تیرگی نهاد، زیرا مقامات ترکیه این قتل را مرتبط با محمد بن سلمان اعلام کردند؛ اما در مارس 2023 دادگاههای ترکیه تعقیب ولیعهد را به دادگاههای عربستانسعودی تفویض کردند و در مقابل، صندوق توسعه عربستانسعودی نیز نزدیک به 5 میلیارد دلار در بانک مرکزی ترکیه برای کمک به اقتصاد درگیر این کشور سپردهگذاری کرد، آنهم درست در آستانه انتخابات ریاستجمهوری ماه می در ترکیه که اردوغان در آن به پیروزی دست یافت. ترکیه جدید هویتهای بسیاری دارد که هیچکدام از آنها منحصربهفرد نیست و نمیتوان آنها را بهآسانی طبقهبندی کرد؛ اگر ترکیه خاورمیانهای باشد، پس تنها دولت خاورمیانه است که یک قدرت دریای سیاه هم بهشمار میرود؛ و اگر یک کشور اروپایی باشد، پس تنها کشور اروپایی است که با ایران هممرز است و اگر یک قدرت اوراسیایی است، پس تنها قدرت اوراسیایی عضو ناتو بهشمار میرود.
بهترین راه آمریکا برای نزدیک شدن به ترکیه پذیرش این همسوییهای چندگانه است. اردوغان دوست دارد که بهعنوان مرکز امور دیده شده و جهان حول ترکیه بچرخد. او سعی کرده بهعنوان حکم طی جنگ در اوکراین نقشآفرینی کند، نقش فعالی در قفقازجنوبی داشته باشد و در ساحل شاخ آفریقا، قفقازجنوبی و بالکانغربی قدرتافکنی کند. او از واسطه بودن در درگیریهای منطقهای خوشش میآید؛ امری که سبب میشود جایگاه برجسته او در داخل ترکیه بیشتر از پیش تقویت شود. ایالاتمتحده باید با ترکیه مانند سایر قدرتهای میانی مانند هند و اندونزی برخورد کند و بپذیرد که این کشورها هیچ تناقضی در حفظ روابط قوی خود هم با واشنگتن و هم با دشمنان آن نمیبینند.
اردوغان با وجود همه سالهای غوغاآلود تصدی مسئولیت خود، اکنون علاقه چندانی به دشمنی با غرب ندارد. پس از پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری 2023، او دیگر با چالشهای داخلی مهمی هم روبهرو نیست و وارد مرحله میراثسازی برای خود شده است. او که موفق به تغییر شکل مسیر ژئوپلیتیک ترکیه شده است، اکنون میخواهد میراث مثبتی را از خود بهجای بگذارد. این امر به بایدن یا جانشین او فرصتی برای باز کردن آغوش خود روی ترکیه و استفاده از اهرم فشار آنکارا در عصر رقابت قدرتهای بزرگ میدهد. آنکارا، درعین حفظ روابط خود با مسکو و پادشاهیهای خلیجفارس، میتواند مشتاق همکاری با واشنگتن در مجموعهای از مسائل، ازجمله بازسازی اوکراین و غزه و مقابله با نفوذ روسیه و چین در آفریقا و بالکان باشد. ترکیه هرگونه تمایل به پیوستن به غرب را کنار گذاشته است و ایالاتمتحده باید بپذیرد که راهبرد «تعهد کثیر» همچنان در این کشور باقی خواهد ماند.