میلاد جلیلزاده، خبرنگار گروه فرهنگ: احمد مجدزاده که سه، چهار دهه پیش در وزن ۵۷ کیلوگرم کشتی میگرفت و همان دوران عنوانهایی در سطح استان تهران هم بهدست آورده بود، حالا ۳۰ سال پس از اتمام دوره ورزش حرفهایاش و مدتها پس از آنکه مسئولیت امور فرهنگی فدراسیون کشتی را هم دیگر ندارد، ناگهان به اوج شهرت میرسد. این اتفاق که نظیر آن را در چند سال اخیر بارها و بارها در مورد افراد دیگر هم دیدهایم، کمکم ذهن ما را به چرایی اصل موضوع جلب میکند؛ مجدزاده چرا معروف شد و مجدزادهها چرا معروف میشوند؟ میدانیم که خود او برای رسیدن به این جایگاه نه تلاشی کرده و نه برنامهای داشته است و این عروج یکشبه و بیمقدمه، میتواند بخشی از وضعیت رسانهای و نظریه ارتباطات را در عصر ما توضیح بدهد. همچنین چنین پدیدههایی توضیح جدیدی در مورد شهرت در عصر نو و نسبت آن با شهرت در دوره پیشامجازی را دوباره محل سوال و بحث قرار میدهند.
صعود اجتنابناپذیر سوتیدهندگان در عصر مجازی
قدیمترها اگر مردم کسی را در اطرافیان یا دوستانشان میدیدند که خوب تقلید صدا میکند یا زیاد جوک میگوید، میگفتند او میتواند بازیگر معروفی شود و درخشیدنش در حد کمدینهای محبوب را تخیل میکردند؛ تنها به این شرط که یک کارگردان معروف او را پیدا کند و جلوی دوربین ببرد. همینطور اگر کسی خوشقیافه یا رشاقد و رعنا بود، فکر میکردند به درد نقش جواناولهای سینمای دختر- پسری یا فیلمهای اکشن میخورد. گاهی میشد یک نفر زیاد آواز میخواند و ممکن بود خوب هم چهچهه بزند. آنوقت همه فکر میکردند که این آدم میتواند خواننده معروفی شود و فقط باید یکی از راه برسد و کشفش کند. در تخیل و باور عمومی مردم همیشه باید یکی از راه میرسید که آن کمدین گمنام اما با استعداد، آن جوان خوشتیپی که میتواند ستاره سینما شود، آن بلندقامت با جذبهای که میتواند در ژانر اکشن یا پلیسی چهره شود یا آن کسی را که خوب چهچهه میزند و چیزی کم از اکثر خوانندههای معروف زمانه ندارد کشف کند و به اوج شهرت برساند. همیشه حرفهایهای هرکدام از این حوزهها چه سینما و چه موسیقی اصرار داشتند بگویند که ورود به این وادیها ممارست فنی میخواهد، آموزش میخواهد و اینطور نیست که هرکس از راه برسد، بتواند در مرتبه مشاهیر این حوزهها جای بگیرد. به عبارتی آنها میگفتند اینطور نبوده که ما صرفا خوششانستر از شما باشیم، بلکه با استعدادتر و پرتلاشتر بودهایم که حالا در جایگاه حرفهایهای هنر قرار گرفتهایم. همیشه هم موارد نقضی برای این ادعا وجود داشت، مثلا خانم سنوسالداری به نام حلیمه سعیدی که سال ۸۴ برای اولینبار جلوی دوربین رضا عطاران در سریال «متهم گریخت» به شهرت رسید و بعدها تکیهکلام او که میگفت «شما جیب ما رو نزن» به یکی از مثلهای زبان فارسی تبدیل شد یا احمد پورمخبر که او هم در همین سریال حضور داشت و دوسال بعد در نوروز ۸۶ با سریال دیگری از عطاران به نام «ترش و شیرین» به اوج شهرت رسید، هیچکدام هیچ زمینه حرفهای خاصی نداشتند. سعیدی مدتی قبل در سریال «روزگار غریب» جلوی دوربین کیانوش عیاری رفته بود و پورمخبر چند سال قبل در فیلم «بچههای آسمان» مجید مجیدی نقشی بازی کرده بود، یعنی بازی برای مهمترین کارگردانهای سینمای ایران در شاخصترین آثارشان هم این دو نفر را به جایگاهی نرساند که طنزهای شبانه توانست بهآسانی برساند. در چنین شرایطی چطور میشود به عموم مردم ایران باوراند که شهرت در عرصه هنری و رسانهای نیاز به فنآموزی و مهارت و ممارست دارد. مردم محمدرضا گلزار را میدیدند که گیتاریست گروه آرین بود و بدون ذرهای مهارت در بازیگری به گرانترین ستاره سینمای ایران در یک دوره تبدیل شد.
کمدینهایی را میدیدند که تیتراژ سریالهای طنز شبانه را میخواندند و بهنظر نمیرسد صدایشان ضعف چندانی نسبت به خوانندههای پاپ همان دوره داشته باشد، حتی فوتبالیستها بازیگر و خواننده میشدند و بازیگرها فوتبالیست و خواننده و گاهی خوانندهها هم فوتبالیست میشدند یا فیلم بازی میکردند. مردم میگفتند اگر یک فوتبالیست میتواند بازیگر یا خواننده شود چرا یک آهنگر، یک معلم، یک آشپز، یک کاسب، راننده، تاجر یا کشاورز نتواند؟
مرور این مسائل همان سوال قدیمی را به یاد ما میآورد که منشأ شهرت مشروع از کجاست؟ آیا اهالی فن باید تعیین کنند که چه کسی مجوز حضور در جمعشان را پیدا کند یا مخاطبان تودهای و عام این را تعیین میکنند؟ اگر اهل فن قرار باشد این را تعیین کنند، چه تضمینی هست که منافع طبقاتی و فرقهایشان در موضوع دخیل نشود و اگر توده مردم بخواهند تعیین کنند، پس تکلیف معیارهای حرفهای چه میشود؟ اینها اما همه برای قبل از دورانی بود که فضای مجازی در جامعه فراگیر شود و غیر از پدیده شهرت هنری و ورزشی که از قبل وجود داشت، پدیده جدیدی به نام سلبریتیسم رخ بنماید. حدود ۲۵ سال پیش وقتی واژه پستمدرنیسم تازه زبانگرد اهالی علوم انسانی شده بود یکی از نظریهپردازان آمریکایی گفت در آینده وضعی پیش خواهد آمد که هرکس نهایتا ۱۰ دقیقه معروف خواهد ماند. این البته قولی است که بهوضوح در آن مبالغه را میتوان دید اما مبنایی را برای صورتبندی وضعیت مورد استفاده قرار داده که درست است. دیجی فسنقری را یادتان هست؟ همان کسی که با شور و حالی عجیب در یک عروسی ارگ مینواخت و بهخاطر انتشار ویدئویش در فضای مجازی معروف شد.
آن کسی که موقع پاسور بازی کردن با نهایت حرص و جوش به حریفش میگفت «کریم به خدا تو مسلمون نیستی» چطور؟ او هم در دورهای بسیار معروف شده بود. همینطور اگر نخ این نوع میمهای فضای مجازی را بگیریم و جلو بیاییم، به موارد جدیدتری برمیخوریم که روزی بهشکل انفجاری سر برآوردند و روز دیگر فراموش شدند. تا چندوقت پیش کسی که در مصاحبهاش گفته بود معتادها کرونا نمیگیرند سر زبانها بود، حتی خود آن شخص بلاگر شد و ظاهرا این کار پول بدی هم نصیبش نکرد اما مدتی بعد وقتی فوت کرد، هیچ واکنش احساسی خاصی از سمت جامعه دیده نشد. چند تا از این جملات یا کنشهای نمکین را سراغ داریم که با فضای مجازی یکشبه بالا آمدهاند و تا مدتی تکیهکلام مردم و بعد فراموش شدهاند؟ یک روز همه میگفتند «نائنگی میقولی؟» و حالا میگویند «بشه منه»، یک روز به آواز میخواندند «داره میریزه» و امروز میخوانند «گل منو اذیت نکنید.» نکته قابلتوجه اینجاست که تقریبا تمام این تکیهکلامهای رواجیافته و تمام این میمهای اینترنتی، چیزهایی بوده که سوتی گویندهشان بهحساب میآمده نه اینکه عمدا آن را برای مشهور شدن منتشر کرده باشند، یا جملهای را به دلیل بینمک بودن سر دست میگیرند یا بهدلیل غیرعقلانی بودن و البته تکرار آن هم بهنوعی سربهسر گذاشتن با همان پوچی و بیعقلی است. البته شاید اینها ایرادی نداشته باشند و یک نوع متلسازی امروزین در زبان محاوره بهحساب بیایند. اما مساله از جایی جدی میشود که ببینیم بعضی از خالقان چنین متلهایی خودشان بهعنوان سوژه برسازنده این نابهنجاری و نابهنگامی، تبدیل به چهرهای مشهور میشوند. دیگر دلیل شهرت صرفا این نیست که شما در کاری هنری یا در فعالیتی ورزشی خبره شدهاید یا حداقل ادعای خبره بودن دارید، بلکه یک سوتی دادنتان و فراگیر شدن آن، شهرتی یکشبه برایتان ایجاد میکند. موردی که در یکی از برنامههای شبکه خبر رخ داد و کارشناس مدعو آن را به اوج شهرت رساند، از همین قبیل است. احمد مجدزاده درست میگفت که به بعضی ورزشگاههای خارج از کشور برای انتقال مشروبات الکلی لولهکشی شده است، اما طرز بیان او و ظاهرش باعث شد همه فکر کنند یکی از آن شذوذات سراسر توهمآلودی را که این روزها وایرال میشود شنیدهاند و همین مجدزاده را به اوج شهرت رساند. شهرتی که عمدتا همراه با تنفر بود و حتی وقتی یکی از رسانههای اپوزیسیون اعلام کرد داستان لولهکشی مشروبات الکلی صحت دارد، خیلی از کامنتها در فضای مجازی پر بوده از تاسف بابت درست از آب درآمدن حرف چنین آدمی! اتفاق بعدی وقتی افتاد که مجدزاده به برنامه تلویزیونی برمودا دعوت شد تا مقابل کامران نجفزاده بنشیند و گفتوگو کند. اینجا اتفاقی که در این روزها بهکرات رخ میدهد، یعنی وایرال شدن بخشی از یک برنامه صداوسیما همراه با نفرت عمومی، مسیر معکوسی را طی کرد صداوسیما که یک رسانه رسمی است کسی را که در فضای غیررسمی همراه با برچسبهایی بهخصوص مشهور شده بود درون قاب خودش جا داد و از آن پیشفرضهای موجود در افکار عمومی آشناییزدایی کرد. وقتی مجدزاده به برنامه برمودا آمد، از او تصویری دیده شد که بهشدت ساده و معصومانه بود و آن دیوار نفرت کلیشهای فروریخت. میشود همین مورد را بهعنوان یک نمونه قابلبررسی درنظر گرفت تا رویکرد صداوسیما در مواجهه با فضای مجازی را که رقیبش شده کنکاش کرد. مدتی است گفته میشود میزان مشاهده تلویزیون بهشدت کاهش پیدا کرده اما همچنان بریدههایی از برنامههای تلویزیون را میبینیم که در فضای مجازی اصطلاحا وایرال میشوند. عمدتا یا یکسوتی را دست گرفتهاند یا حرف شجاعانهای از میهمان یا مجری یک برنامه را که به نظر مغایر با گفتمان رسمی صداوسیماست یا حرفهای شاد یک میهمان یا مجری را همراه با چاشنی خشم یا نفرت از صداوسیما، یعنی رسانهای که منبع آن ویدئو بوده، منتشر و تکثیر میکنند. بهعبارت دیگر فضای مجازی با صداوسیما همان برخوردی را میکند که با فضای غیررسمی میکند، یعنی سوتیها را بیرون میکشد و سر دست میگیرد. این به معنی دیده شدن صداوسیما که یک رسانه رسمی است نخواهد بود و شأنی که این رسانه با آن میتواند بر فضا تاثیر جدی بگذارد، همان شأن رسمی و ایجابی است. مجدزاده بعد از حضور در برنامه برمودا با این تکیهکلام سوالی مشهور شد و سر زبانها افتاد که میگفت «جدی میفرمایید؟» اتفاقا طریقه برخورد با این وضعیت رسانهای که ناگهان کسی مثل او را بدون مقدمه و برنامهریزی به این درجه از شهرت میرساند، جدی گرفتن موضوع و قرار دادن آن در چهارچوبهای رسمی است نه بازی در زمین هجو فضای مجازی. رسانههای رسمی به زور باید مراقبت کنند که در گردونه رقابت با فضای مجازی به دام کوک کردن مضامین هجو و پوچگرا شبیه موارد موجود در این فضا نیفتند تا هویتشان حفظ شود.