تاریخ : Sun 18 Feb 2024 - 00:29
کد خبر : 95075
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

حکمرانی و اپوزیسیون هر دو مردم را نمی‌شناسند

احسان عبدی‌پور در «قاف»:

حکمرانی و اپوزیسیون هر دو مردم را نمی‌شناسند

احسان عبدی‌پور، کارگردان سینما، در این قسمت از قاف درباره فاصله ایجاد شده در جامعه سینمایی و جامعه، نگاه اقتصادی حاکم بر سینما، ممیزی‌های سینما و صدا و سیما و محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کنند، رویای احسان عبدی‌پور در بدو‌ ورود به سینما و اکنون و کارهایی که درپیش دارد صحبت می‌کند.

احسان عبدی‌پور، کارگردان سینما، در این قسمت از قاف درباره فاصله ایجاد شده در جامعه سینمایی و جامعه، نگاه اقتصادی حاکم بر سینما، ممیزی‌های سینما و صدا و سیما و محدودیت‌هایی که ایجاد می‌کنند، رویای احسان عبدی‌پور در بدو‌ ورود به سینما و اکنون و کارهایی که درپیش دارد صحبت می‌کند.

*اسفناک است، یعنی کلماتی که در تاریخ می‌خوانیم که خیلی لج ما را درمی‌آورد، مثل مستعمره، استثمار و همه اینها جاری و ساری هستند؛ حتی به رفیق‌های تعلق خاطردار به سیستم می‌گویم شما اینکه دغدغه‌تان این است که کردستان یا سیستان جدا یا تجزیه شود، از درون و از همین خیابان کریمخان تجزیه است. همین آدم‌ها در خانه‌هایشان در یک سرزمین کوچک 70 متری زندگی می‌کنند و بعد که به کوچه و خیابان می‌آیند، در یک سرزمین دیگر زندگی می‌کنند. تجزیه درونی فکری اعتقادی همه‌جوره رخ داده و چون نمود عینی ندارد، متوجه آن نیستیم و آن باهوش‌ها یا سوپرباهوش‌هایی هم که سیستم را به لحاظ امنیتی هدایت می‌کند، درصدشان کم است. آنها هم بلیت‌شان کار نمی‌کند، چون مثالی و عینی آدم‌هایی دیدم که از بیرون با لباس و لیبل تو به منتهی‌الیه راست نسبت می‌دهی، ولی آنقدری که او برای تعطیل‌شدن برنامه کتاب‌باز غصه خورد، من غصه نخوردم. خیلی غصه‌مند بود. آن‌قدر که او با همان لباسش برای حذف عادل فردوسی‌پور غصه می‌خورد، من نخوردم که غصه من در این سال‌ها عادل فردوسی‌پور بوده! یعنی این همه آدم حذف فیزیکی شدند اما من روزی که خطر حذف زنده او را دیدم، چون من همیشه می‌گویم موشینگ یک شهید زنده بود که در مسکو روزهای مرگ خودش را در لاله‌زار و ایران می‌دید.

*تشنه فیلمسازی‌ عمل‌گرای تاثیرگذار اجتماعی امروزی‌ام و برای این فیلم تقریبا بودجه‌ای نیست. برای متضادش بودجه‌های دولتی هست یا بنگاه‌های بسیاری که با پول من دارند تغذیه می‌شوند. این طرف نداریم و آدم‌هایی هستند که در مسابقه با پلتفرم‌ها یا هر چیزی دارند فیلمی را می‌سازند که جامعه هفته قبل گفته آن را می‌خواهم و خیلی هم به نظر من مخدر هستند و هیچ کنشی ندارند. به‌هرحال می‌دانم که در کنشگری تقریبا مسدود است اما یک زاویه‌ای بینش باز است، ولی کسی خودش را در خطر برای این زاویه باز نمی‌اندازد.

*کسانی که روی من تاثیر گذاشتند، خیلی دور از من هستند و شاید دلیل علاقه من همین است. اگر شبیه من بودند که می‌گفتم این در رنج رفتار خودم است و خودم به این نکات خواهم رسید. خیلی کوچک‌تر که بودم، امیر نادری بی‌شک و بعد در آغازین سال‌های جوانی شاید 16، 17 یا 18 سالگی سهراب شهیدثالث خیلی عجیب روی من اثر داشت. همچنین شما اگر ایرج صغیری را ببینید، بی‌شک و شبهه در گفتار و دست من که تکان می‌دهم و سرم که می‌گردانم و کلماتم می‌فهمید که من کپی دست سوم از چه کسی هستم!

*من قائل به این هستم که مبارزه سلبی نباید بکنیم، مبارزه ایجابی باید کرد. اگر تلویزیون با همه دغدغه‌ها و مسائل و تف و لعنت‌هایی که در کله‌ام بازی می‌کند، همین الان بگوید به سناریویت دست نمی‌زنم، بیا برو بسازش، می‌روم می‌سازم، کاری هم با irib که پایینش می‌چسبد، ندارم. من یک هدفی دارم، حالا از لاین تلویزیون هم رد شود، می‌روم می‌کنم، یعنی اگر هدفم مسیرش این باشد، اتفاقا این پولی که می‌خواهد بدهد یک چیزی ضد من بسازد، بدهد من اثرم را بسازم که دو تا برد است. من حتما می‌روم، ولی این همان شیر بی‌یال و دم و اشکم خواهد شد. با این وضع 18 قسمت 50 دقیقه‌ای بسازی، چه پدری از تو درمی‌آید و اصلا من مهم نیستم اما اثر ابتر می‌شود و هیچ بعید نیست آن پیام یا نوک پیکانی که دارد کمانه کند روز آخری که تیتراژ هجدهم پخش می‌شود، اصلا یک معنای دیگر از آن تولید شود؛ لذا نمی‌شود رفت.

برای خواندن متن کامل این گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.