تاریخ : Thu 15 Feb 2024 - 01:31
کد خبر : 94932
سرویس خبری : جهان شهر

تاجران خون

آمریکا درحال لابی‌گری برای تشدید درگیری‌هاست؛

تاجران خون

روز گذشته (25 بهمن، 14 فوریه) رسانه‌های آمریکایی دو مطلب متفاوت با تجویزهایی در مقابل هم را منتشر کردند؛ یکی خواهان خروج نظامیان آمریکایی از منطقه شده و دیگری به اصرار خواهان باقی‌ماندن آنها شده بود. روز 12 فوریه نیز استفان والت، استاد برجسته روابط بین‌الملل به نقد اقدامات آمریکا به‌ویژه در حوزه حملات نظامی و تحریم‌ها پرداخته بود.

سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه جهان‌شهر: همزمان با بازگشت مساله فلسطین به راس مباحث جهان، وضعیت نیروهای آمریکا در غرب آسیا نیز بار دیگر به مبحث اصلی در این کشور تبدیل شده است. روز گذشته (25 بهمن، 14 فوریه) رسانه‌های آمریکایی دو مطلب متفاوت با تجویزهایی در مقابل هم را منتشر کردند؛ یکی خواهان خروج نظامیان آمریکایی از منطقه شده و دیگری به اصرار خواهان باقی‌ماندن آنها شده بود. روز 12 فوریه نیز استفان والت، استاد برجسته روابط بین‌الملل به نقد اقدامات آمریکا به‌ویژه در حوزه حملات نظامی و تحریم‌ها پرداخته بود.
بلومبرگ در مقاله‌ای با عنوان «ایالات‌متحده باید به‌زودی از خاورمیانه خارج شود» به قلم «آندریاس کلوت» تحلیلگر مسائل سیاسی به این موضوع تاکید کرده که موافق حضور جهانی آمریکاست اما همه «باید بپذیرند هژمونی نمی‌تواند به این معنا باشد که ایالات‌متحده باید همیشه در همه‌جا فعال باشد.» این متن تاکید می‌کند منطقه نیازی به حضور 46 هزار نظامی آمریکایی ندارد، آن هم با توجه به نیازهای شدید واشنگتن به این نیروها در دیگر جبهه‌ها. در مقابل کنت مک‌کنزی، فرمانده سابق فرماندهی مرکزی آمریکا (مسئول فرماندهی و هدایت نیروهای آمریکا در غرب آسیا، آسیای ‌میانه و مناطقی از شرق و شمال آفریقا) در مقاله‌ای در نیویورک‌تایمز خروج از عراق و سوریه در برهه کنونی را اشتباه خوانده و خواستار آن شده بود که برای حفظ بازدارندگی، حملات شدیدتری به پایگاه‌های محور مقاومت در منطقه انجام شود. استفان والت نیز در مقاله خود به ناکارآمدی بمباران‌های هوایی تاکید کرده و غزه را مصداق بارز آن می‌نامد. او همچنین از ناکارآمدی تحریم‌ها مانند بی‌حاصل بودن تحریم 65‌ساله کوبا گفته است.

اختلافات
در فضای رسانه‌ای یک تحلیلگر رسانه‌ای و یک استاد دانشگاه گسترش بی‌حساب نظامی آمریکا و مبادرت بیش از اندازه به استفاده از قوای نظامی را نقد کرده اما کنت مک‌کنزی به‌عنوان فرمانده نظامی این موضوعات را توصیه کرده است. این خود نشان‌دهنده وضعیتی پیچیده در آمریکاست. در فضای دو حزبی آمریکا، حزب دموکرات یکپارچه علی‌رغم تفاوت در نظرات، بیشتر پیرو نظر مدیریت بهینه حضور نظامی و احتیاط در فعالیت‌ها هستند. در حزب جمهوری‌خواه نیز تنها انزوا‌طلبان چنین نظری دارند و شاهین‌های جنگ‌طلب خواهان گسترش فعالیت‌های نظامی هستند. به‌لحاظ دسته‌بندی گروهی و نه بررسی کمی و ظرفیتی، سه‌چهارم از دسته‌بندی‌های موجود از استفاده بهینه قدرت نظامی و تنها یک‌چهارم از فعالیت گسترده دفاع می‌کنند. در دولت که دموکرات‌ها قدرت را در دست دارند و همچنین وزارت دفاع که تحت کنترل لوید آستین است، بیشتر بر مدیریت اوضاع تاکید دارند. با این حال سنتکام نظراتی مشابه با شاهین‌های جنگ‌طلب جمهوری‌خواه و رژیم‌صهیونیستی دارد. این موضوع را می‌توان از فعالیت‌های لابی‌گرانه شدید مک‌کنزی علی‌رغم پایان ماموریتش در غرب آسیا مشاهده کرد.

چرا حضور نظامی آمریکا بی‌دردسر ادامه نمی‌یابد؟
1.آمریکا 46 هزار نظامی خود را در 11 کشور منطقه مستقر کرده است که با شمارش نیروهای پشتیبان که عنوان غیرنظامی را یدک می‌کشند، مجموع قوای نظامی این کشور در غرب آسیا نزدیک به 300 هزار نفر می‌رسد.
آمریکا هیچ‌گاه با چنین حجم نیرویی در منطقه آن هم با چینش مناقشه برانگیز قادر به کسب آرامش نیست. اگر واشنگتن قصد زورگویی بیش از اندازه و کمین برای دست زدن به حمله ناگهانی را ندارد، به این حجم از نیروها نیازی نیست. آمریکا اگر حضور نظامی خود را غیرمناقشه‌ای می‌داند، برای آنکه باورپذیر باشد باید آن را به کشورهایی محدود کند که چنین حضوری را طلب می‌کنند؛ از قطر گرفته تا عربستان‌سعودی. حضور آمریکا در عراق و سوریه که مورد مخالفت جدی گروه‌های حاضر در دولت‌های این دو کشور است، نشان‌دهنده مبارزه‌طلبی واشنگتن است. توقع آمریکا به آرامش در چنین وضعیتی بیهوده است.
2.آمریکا آنقدر نیرو ندارد که بخواهد همه مناطق را در سطحی مطلوب پوشش دهد. از این رو باید دست به اولویت‌بندی و تعیین سطح بزند. اتفاقی که در غرب آسیا رخ داده است، تلاش برای فرسایش حضور نظامی آمریکاست. محور مقاومت قصد دارد به آمریکا تاکید کند اگر می‌خواهد به حضور نظامی در منطقه ادامه دهد، این حضور بی‌تنش نخواهد بود و کاخ‌سفید در پی این تنش‌ها باید حضور خود را بارها افزایش دهد، تا جایی که هزینه‌ها بر فایده‌ها پیشی گیرند. حد وسطی برای آمریکا وجود ندارد. به عبارتی دیگر آمریکا تعیین‌کننده سطح و میزان حضور خود و حتی نحوه عملکرد نیروهایش نخواهد بود، بلکه این محور مقاومت است که زمین بازی و قواعد آن را تعیین می‌کند.
3.محور مقاومت جنگی هوشمندانه را با آمریکا انجام می‌دهد. آنقدر واشنگتن را مشغول می‌کند تا با ظهور و قدرتمندتر شدن دیگران، سهم آمریکا از قدرت جهانی اندک شود.

چرا توان آمریکا برای تداوم حضور درحال کاهش است؟
1.حضور خارجی آمریکا وضعیتی مانند شوروی یافته است؛ بیش از حد گسترده و پرهزینه بدون وجود ضرورت و انطباق با شرایط. در مقاله آندریاس کلوت در بلومبرگ یادآوری شده است که در طول دو دهه آخر جنگ سرد، بدهی عمومی ایالات‌متحده به‌طور متوسط ​​38 درصد از تولید اقتصادی بود اما در سال گذشته این میزان به سه برابر رسیده است. به نوشته کلوت، آمریکایی‌ها به‌طور فزاینده‌ای می‌خواهند کشورشان برای حل مشکلات در داخل سرمایه‌گذاری کند و اولویت‌های مشخصی را در خارج از کشور تعیین کند.
2.آمریکا در‌حال‌حاضر می‌داند باید از غرب آسیا خارج شود اما برای آنکه در اذهان شکست خورده تلقی نشود همانند بازنده‌ها به بازی ادامه می‌دهد. بالاخره هر دولتی با هر سطح قدرتی می‌تواند تا زمانی مشخص همانند بازنده‌ها بازی کند. دولتی مانند شوروی پس از یک‌دهه از افغانستان خارج می‌شود و دولتی مانند آمریکا پس از دو دهه اما خروج قطعی است.
3.وضعیت وخیمی که آمریکا در جهان یافته و مورد جسارت واقع می‌شود، نتیجه اتلاف انرژی و قبح‌شکنی مقابله با واشنگتن در غرب آسیا توسط گروه‌های کوچک است. با ادامه قبح‌شکنی‌ها، دیگران نیز جسارت بیشتری خواهند یافت.

چرا خروج به نفع همه است؟
1.حضور نیروهای آمریکایی، پیشران گسترش محور مقاومت در منطقه است. ایران به محور مقاومت برای گسترش نفوذ خود نیازی ندارد و حتی روابط تهران با این گروه‌ها بدون دشمنی به بزرگی واشنگتن کاهش خواهد یافت. نفوذ منطقه‌ای ایران برای تسلط بر دیگران طراحی نشده بلکه اقدامی دفاعی برای بازدارندگی است. تهران به گروه‌های مقاومت برای دور نگه‌داشتن آمریکا از منطقه و گروه‌های مقاومت محلی به حمایت‌های ایران برای کسب توانمندی مقابله با آمریکا نیازی متقابل دارند.
2.در آمریکا عده‌ای تلقی‌ دارند که از سوی برخی طرف‌های غیرآمریکایی نیز در گوش آنها زمزمه می‌شود؛ «با خروج از منطقه منافع آمریکا توسط محور مقاومت تهدید خواهد شد.» اما آنچه در واقعیت وجود دارد این است که «با حضور نظامی آمریکا در منطقه منافع واشنگتن قطعا تهدید می‌شود» اما درصورت خروج، احتمالی برای سالم ماندن این منافع وجود دارد؛ به‌ویژه زمانی که دلیلی برای تهدید منافع آمریکا وجود نداشته باشد و واشنگتن برای مدیریت اوضاع و گفت‌وگو قابل اطمینان باشد، زیرا دولتی که نیروهای نظامی خود را خارج می‌کند به‌دنبال جنگ و درگیری نیست.

آمریکا در غرب آسیا به‌دنبال چیست؟
اگر آمریکا قصد تهدید یا تطمیع ایران برای دستیابی به آسیای مرکزی و کنترل چین و روسیه و دستیابی یا نظارت بر منابع سین‌کیانگ و سیبری را دارد، باید در منطقه بماند و بجنگد زیرا ایران اجازه نفوذی گسترده که می‌تواند آمریکا را به یک غول غیرقابل کنترل تبدیل کند، نمی‌دهد. واشنگتن باید از رویاهای دست‌نیافتنی، دست بکشد. اگر آمریکا قصد دارد از آرزوهای گروه‌های ایدئولوژیک برای راه‌اندازی جنگ‌های آخرالزمانی پیروی کند باید در منطقه بماند و بجنگد. با این حال اگر واشنگتن می‌خواهد منافعی در حد مطلوب مانند امنیت انرژی، کسب سود از بازار انرژی و بازارهای فروش داشته باشد، این منافع قابل به‌رسمت شناختن هستند.

هشدار نسبت به مک‌ کنزی و سنتکام
تداوم فعالیت‌های مک ‌کنزی پیرامون غرب آسیا و ایران، فراتر از اظهارات کارشناسی و بیشتر شبیه فضاسازی است. تحریکات او نشان می‌دهد طیف سنتکام در اتصال با لابی‌های صهیونیستی و دولت رژیم درحال تشدید اوضاع در منطقه است. خروج از سوریه برای آمریکا زیان‌بار نیست؛ همانند یک‌دهه قبل که واشنگتن در این منطقه حضور نظامی نداشت اما برای صهیونیست‌ها می‌تواند احساس ناامنی ایجاد کند. مک ‌کنزی قصد دارد با سخنانش آمریکا را تحریک به ادامه حضور و واشنگتن را خرج امنیت تل‌آویو کند. این موضوع نوع ارتباطات مک‌ کنزی را مشکوک می‌سازد. مک کنزی نگران است که نیروهای بشار اسد با حمایت ایران و روسیه نتوانند نیروهای داعش در شرق سوریه را مهار کنند! بنابراین به آمریکا توصیه می‌کند به‌جای دمشق، تهران و مسکو هزینه کند و کشته بدهد. این نگرانی مک کنزی برای همه کسانی که او دشمن آمریکا می‌داند، بسیار جالب است.
استدلال‌های ضعیف و سست مک کنزی نشان می‌دهد او قصد دارد به هر دری بزند تا نیروهای آمریکا را در عراق و سوریه حفظ کند. نیروهای مقاومت که در دولت‌های عراق و سوریه حضور دارند به نیروهای آمریکایی مستقر در این دو کشور حمله می‌کنند، اما مک کنزی ادعا یا توصیه می‌کند واشنگتن سخاوتمندانه باید از آنها در برابر داعش حفاظت کند! سنتکام به‌جای دفاع از آمریکا به مدافع رژیم به زیان واشنگتن تبدیل شده است. اینکه سنتکام با سناریوسازی آمریکا را از اولویت‌های جهانی و به‌شدت پررنگ خود آن هم در مقاطعی حساس و با جبهه‌های فعال تخلیه و به غرب آسیا می‌کشاند، حکایت از نفوذی بزرگ در دستگاه نظامی آمریکا دارد. مک کنزی معتقد است با حمله به اردن بازدارندگی براساس حفاظت موثر دفاعی از نیروهای آمریکایی به پایان رسیده و باید از طریق اقدامات تهاجمی پیگیری شود؛ این اقدام دقیقا افزایش ‌انگیزه و فرصت برای کاهش بازدارندگی آمریکا به گروه‌های مقاومتی است. توصیه مک کنزی ورود به چرخه‌ای از تنش‌هاست که می‌تواند تا زد و خوردهای شدید کشیده شود.