مجله تصویری فرهنگ و هنر «قاف» با اجرا و سردبیری اکبر نبوی در ایام جشنواره فیلم فجر به مدت 10 شب در فضای مجازی منتشر شد. یکی از قسمتهای این مجموعه تصویری گفتوگوی اکبر نبوی با همایون اسعدیان، کارگردان سینما و تلویزیون بود.
در این دفتر از مجله قاف در خدمت آقای همایون اسعدیان، از کارگردانان شایسته کشورمان هستیم. برای شروع از کلیات سوال میکنم؛ وضعیت حال و احوال فعالیت صنفی در حوزه سینما چگونه است؟
فقط نگوییم سینما. باید به عقبتر برگردیم، چون اگر بگویم خوب نیست، درگیر چیزهای روزمره میشوم. الان همین مجله تصویری خودش پدیدهای مدرن است و اگر بخواهیم دو سال دیگر درباره مجلههای تصویری حرف بزنیم، قاعدتا باید به ریشههایش برگردیم که چرا و چگونه شروع شد و ضرورتهایش چه بود و حالا در چه وضعیتی است؛ توانسته به نتیجه برسد، شکل خودش را پیدا کرده، جا افتاده یا نه. به نظر من باید به ماجرای سینما هم اساسا کلیتر نگاه کرد. باید ببینیم که اساسا نهاد سندیکاها و اصناف بهعنوان پدیدهای مدرن -چون این پدیده 500 سال پیش نبوده و از قرن نوزدهم شکل گرفته، جلو آمده و به اینجا رسیده- باید ببینیم در ایران چه مراحلی را طی کرده. اساسا نگاه حاکمیتی به صنف و سندیکا چگونه بوده و ترسها و امیدها چه بوده و همه اینها هست که آنوقت میتوانیم بگوییم وضعیت امروز صنوف چه شکلی است، نه فقط صنف سینما. تا جایی که اطلاعات ناقصم به من میگوید این نهاد صنفی که به شکل اتحادیهها و سندیکاها در اروپای قرن نوزدهم شروع به شکلگیری کرده، عموما صبغه چپ دارد و در مرحله خاصی از سرمایهگذاری قرار دارد و جنبشهای چپ دارند شکل میگیرند و فراگیر میشوند. این نهادهای صنفی و سندیکاها برای حمایت از کارگران -منظورم فقط کارگران کارخانهها نیست؛ تمام گروههایی که در یک منافع مشترکی با هم هستند و نیاز به یک حرکت جمعی دارند- باز تاکید میکنم عمدتا با نگاه چپ شروع به شکلگیری میکنند و طی 100 سال به یک قوامی در اروپا و آمریکا میرسد که امروز وقتی شما میبینید سندیکای نویسندگان آمریکا میگوید ننویسید، هیچکس نمینویسد. این یک سابقه 100سالهای دارد که مشخص میکند اساسا اتحادیهها چه معنا و کارکردی دارند.
و چه جایگاهی دارند.
در جهان سوم و مشخصا ایران ما باز قبل از انقلاب مشروطیت چیزی به نام صنف نمیشناختیم. انقلاب مشروطیت بهعنوان یک خواست عدالتخواهانه در مردم شروع میشود که بعد جریانهای روشنفکری به آن مفاهیمی اضافه میکنند و جلو میآید و عدالتخانه به مجلس تبدیل میشود. انقلاب مشروطیت در نطفه به یک شکلی خاموش میشود اما طبعا موفقیتهایی دارد.
و شکستهایی هم دارد.
بله، ولی مقطعی هست که در همسایگی ما دارد اتفاقات بزرگی میافتد. در روسیه آن موقع که اتحاد جماهیر شوروی بود و روشنفکران ما به شدت متاثر از آنجا هستند؛ حتی شاعران بزرگ فکر میکنند که آنجا چه اتفاق عظیمی دارد میافتد و امید بزرگی برایشان شده است. اصلا همین سندیکاها هم پایهاش از همین احزاب شروع شده و احزاب در ایران پایه چپ دارند. راهاندازی سندیکا اتحادیهها هم باز از طرف عمدتا روشنفکران چپ بوده؛ چاپخانهداران، نساجان، کارگران معدن و شرکت نفت و طبیعتا به دلیل این سبقهای که دارد. نگاهی که از طرف حکومتها به آن بوده که اینها متمایل به چپ هستند و میخواهند نقشی برای بازوی چپ آن احزاب ایفا کنند، یک واکنش منفی به طور طبیعی رویش بوده و عمدتا سعی میکردند که عقیم و اختهاش کنند و در نطفه بماند و نگذارند شکل بگیرد. اوج سندیکاها در سال 32 بود که شرکت نفت وجود داشت. اتفاقا به خاطر اتفاقات سال 32 و کودتایی که صورت میگیرد، باز این ترس حکومت را از اساسا نهادهای مردمی که میتوانند در مقطعی خطرناک باشند و حتما در اختیار چپها خواهند بود، بالا میبرد. بعد نهتنها جلوی احزاب را میگیریم که سندیکاها را حفظ کرده اما اخته میکنیم. دیگر کارایی ندارند.
یک پوسته دارند.
میتوانید راجعبه اینکه شرکت تعاونی راه بیندازید، بن بدهید، برنج بدهید کار کنید، ولی بالاتر از این نه و هیچ حرکت صنفی نباید صورت گیرد. تک و توک حرکتهای صنفی یا اندکی در زمان گذشته یعنی زمان شاه داریم اما بهجز در مقطع انقلاب کاری برای نفت جنوب انجام شد، خارج از حرکت سندیکایی بود، اطلاعات من میگوید حرکتهای تاثیرگذار زیادی، نداشتیم یا اگر داشتیم اندک بوده.
اعتصابات کارگران شرکت نفت در ماههای منتهی به انقلاب در واقع یک حرکتی بود همراه با توده مردمی که دارند در خیابانها تظاهرات میکنند اما صنفی نیست.
بله، صنفی نبود که یک سندیکایی وجود داشته باشد، بگوید کار تعطیل! اصلا در مقطع انقلاب شروع شد. یکسری انجمنها فوری تشکیل شدند؛ مثلا در تلویزیون این اتفاق افتاد که بگویند کار نکنید. قبلش وجود نداشت که بخواهند دست به یک حرکت بزنند. در دولت پهلوی جلوی اینها گرفته شده بود. دو حزب داشتیم؛ یکی حزب مردم ایران نوین که بعدا شد حزب رستاخیز که دو جناح در آن شکل گرفت؛ جناح پیشرو و جناح سازنده. عملا ولی ترس از این بود که این حرفها به دلیل اینکه چپها آنها را میزنند و شوروی هم بغل گوش ماست، خطرناک هستند و باید جلویشان را بگیریم. این بدبینی اساسا به اعتقاد من به بعد هم منتقل شد. حداقل به بخشی از حاکمیت جمهوری اسلامی هم منتقل شد، یعنی بخشی از حاکمیت فعلی و نه تمامی ارکان آن هم نگاه نگرانکنندهای به اصناف، سندیکاها و اتحادیهها دارند و ترجیح میدهند که اگر هم وجود دارند، تحت کنترل خودشان باشد. نه فقط اتحادیهها و اصناف که هیچگونه انجیاویی. ما بهجز دوره اصلاحات که یک جور گسترش نهادهای مدنی را داشتیم و انجیاوهای مختلفی مثل حمایت از کودکان کار و خیابان به راه افتاد، عملا باز اینها محدود و بسته شد. انگار ترس به خورد ما رفته و در ما یکجوری ریشه پیدا کرده و نمیتوانیم آن را دور بریزیم که اگر این اصناف و سندیکاها باشند و بتوانند تصمیمگیری کنند و دست به حرکتی بزنند، چه کارش باید بکنیم. درواقع آن بخشی که برای ما خطرناک است را میبینیم، نه آن بخشی که میتواند برای ما مثبت باشد.
متن کامل گفتوگو را از اینجا بخوانید.