در نشست «نقد و بررسی سنن الهی در تاریخ» مطرح شد؛
فقه سنتی مو را از ماست بیرون میکشد
متن حاضر، مربوط به بیست و دومین پیشنشست تخصصی با موضوع نقد و بررسی کتاب «سنن الهی در تاریخ» نوشته عطاءالله بیگدلی است که با حضور احمد رهدار برگزار شد.
سهیلا عباسپور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: همایش «انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده» بهمنماه امسال از سوی پژوهشکده شهید صدر(ره) برگزار خواهد شد و پیشنشستهای آن به فراخور موضوعات و محورها برگزار میگردد و مباحث تاریخی و نسبت آن با تمدن اسلامی از جمله موضوعاتی است که در همین راستا به آن پرداخته میشود. متن حاضر، مربوط به بیست و دومین پیشنشست تخصصی با موضوع نقد و بررسی کتاب «سنن الهی در تاریخ» نوشته عطاءالله بیگدلی است که با حضور احمد رهدار برگزار شد.
بیگدلی من سعی میکنم به صورت نکتهوار مواردی را که در جریان تطور آن به ذهنم رسیده و برایم جذاب بوده، بیان کنم. کتاب مقدمه و پیشگفتار و مروری بر پیشینه یعنی شهید صدر و دیگران دارد و با فصل اول آن آغاز میشود که اسم آن را من «سنت ابتلا به مثابه بنیاد تاریخ» گذاشتم. اول اینکه روش ما اینجا مبتنی بر قرآن و حدیث و بیشتر حدیث بوده است. در 40-30 کتابی که ما در حوزه سنن الهی داریم و در این اثر مرور شده، ابتناءشان به حدیث به نظرم خالی بود و بیشتر آیات را دیده بودند و من فکر میکنم به لحاظ روشی خلل داشتند، یعنی بدون مراجعه به تفاسیر اهل بیت، آیات را دیده بودند یا مجموعهای از آیات و روایات آمده بودند. من سعی کردم ابتناء در این اثر به روایات زیاد باشد و تا آنجا که توانستیم، جوامع روایی را بررسی کردیم. آن چیزی که من در آخر از مجموع این تطوری که در روایات شیعه شد فهمیدم این بود که در روایات شیعه سنت ابتلا پایهایترین سنت موجه بسیاری از افعال خداوند در اصل خلقت این جهان در چرایی این سامانهای که ما در آن زندگی میکنیم است. درواقع تحولات تاریخی و تطورات تمدنی و اینکه چرا این تمدن میآید و میرود و اینکه وضع چرا اینطور است را به سنت ابتلا ارجاع داده، یعنی ما هر کاری میکنیم، به این خاطر است که سنت ابتلا در بهینهترین وضعش ممکن شود؛ از جزئیترین اتفاقاتی که در جهان میافتد تا بزرگمقیاسترین آن در حوزههای تمدن و تاریخ؛ من سعی کردم استناداتش را بیاورم. یکی از بهترین کتابهایی که به صورت مفصل این دست روایات را جمع کرده، «التمحیص» اسکافی بوده که شاگردش ابنشعبه حرانی آن را جمعآوری کرده و حدود 200، 250 روایت است. اسمش کتاب التمحیص است؛ یعنی کتاب ابتلائات و در ابواب مختلف به صورت مفصل حدود 200 روایت را تجمیع کرده و یکی از بهترین آثاری است که میتوان به صورت یکجا این روایات را دید. من دیگر نمیخواهم ارجاعات بدهم و هرجا ضروری بود، عرض میکنم. درواقع فروعاتی بر این اصل ابتلاء مترتب است که یکی از مهمترینهایش دوگانه شدت و فرج در روایات است؛ دوگانهای که مبتنی بر ابتلاء، زبان و لسان روایات، زندگی فردی و جمعی و تاریخی انسان و به خصوص شیعه را با آن توضیح میدهند. از این دوگانه در تاریخ خیلی استفاده میکنند. این یک نکته بود. نکته بعدی این است که من براساس تاریخ تقسیمبندی کردم که یک تمدنی آغاز شده، بعد بزرگ میشود و حیات دارد و در آخر میمیرد. بر همین منطق سنن چیده شده است. من روایات را که دیدم به نظرم مهمترین سنت آغاز جهان، سنتی است که اسم آن را سنت دو دولت گذاشتم؛ ذیل همین روایت انالله جعل الدین الدولتین، دولت آدم و هی دولت الله و دولت ابلیس که در کافی شریف آمده و روایت مشهوری که دوباره در کافی است: ان للحق دولت و للباطل دولت و کل واحد منهما فی دولت صاحبه ذلیل؛ اصلا ساختار تاریخ 2دولتی است. بنای خداوند خلق شر و خیر در ابتدای تاریخ بوده؛ مخصوصا اگر ما آن روایت طینت را هم اضافه کنیم، در همان ابتدای خلقت دو نوع طینت، بعد دو نوع انسان، اجتماع، تاریخ و تمدن خواهند بود. درواقع دولت آدم و دولت ابلیس که اینها در کنار هم و در برابر هم صفآرایی کردند و در بنیان روایت تاریخ از منظر احادیث شیعه خیلی با این دولت بازی میشود، یعنی استفاده روانی زیادی از آن میشود. نکته بعد اینکه سنت امداد طرفینی حاکم است؛ همین سو امداد میشوند و هم آن، نکته بعدی اینکه باز ما روایات زیادی ذیل آیات پیدا کردیم که سنت الهی بر این قرار گرفته که دولت باطل به بالاترین نقطه اوج خودش در تاریخ برسد، یعنی املا و استدراج حاکم بر تمام سنتهای دیگر در طول تاریخ است و این اراده الهی در تاریخ است. اینگونه اراده و سنت شده که املا و استدراج بیاید. حالا ما در اینجا در برابرش سنت نصرت مومنین را داریم که این هم روایاتش زیاد است. وقتی شما دو دسته روایات را در کنار هم میبینید، متوجه میشوید که در برههای از تاریخ اراده خداوند بر این قرار گرفته که سنت املا و استدراج بر سنت نصرت مومنین حاکم باشد، یعنی ممکن است مومنین تمام آن قواعد زیست مومنانه را اعمال کنند اما ذیل دولت ابلیس ذلیل باشند و این ناشی از غلبه سنت املا و استدراج است. خداوند اینطور خواسته که چنین اتفاقی بیفتد. همچنین سنت تداول داریم. صدوق قمی در الامالی چنین نقل کرده که الایام الدول، یعنی ایام میچرخد و چون بالاخره میچرخد، یعنی باید دید در چه زمانهای قرار داریم. سنت زمانهشناسی مهم است. بنیاد تداول این است که اراده الهی است که این دولتها را میچرخاند. ادامه روایت کافی هم قابل توجه است. همان روایتی که ابوخالد کابلی از حضرت نقل میکند که انالله جعل الدین الدولتین، دولت آدم و هی دولت الله و دولت ابلیس، در ادامه گفته میشود فاذا ارادالله ان یوبد الانیه کان دولت آدم، یعنی خدا اراده میکند تا عبودیت علنی شود و دولت آدم و تمدن الهی و اسلامی میآید اما دوباره فاذا ارادالله ان یوبد السر فیالسر کان دولت ابلیس و المضیع لما اراد الله ستر مارق من الدین، یعنی جالب است که اینجا حضرت تشری میزند که اگر شما در دولت ابلیس هستید و دین خدا را اضاعه کنید، از دین خارج هستید (مارق من الدین). اینجا سوال پیش میآید که بازههای زمانی چگونه هستند، یعنی در طول تاریخ تداول چگونه اتفاق افتاده. من دوباره در کلینی در کافی شریف یک روایت جالبی پیدا کردم که حضرت میفرماید لم تزل دوله الباطل طویله و دوله الحق قصیره. تا الان اینطور بوده که دولت باطل طولانی و دولتهای حق کوتاه بودند. چون ما علاقهای هم به تاریخ انبیا داریم و خدا توفیق داده سه چهار سالی است روی کتابی کار کردهام که در دست چاپ است و به صورت مفصل حدود هزار صفحه از خلقت حضرت آدم تا ولادت حضرت محمد را در بر دارد، یک بار با تاریخ رواییمان چفتش کردیم؛ احادیث، روایتی از تاریخ میدهند، جور درمیآید، یعنی لم تزل دوله الباطل طویله و دوله؛ شما درصد که میگیرید، از 8 هزار سال پیش تا الان شاید کمتر از پنج شش درصد کل تاریخ کل دولت آدم یا نوح و ذوالقرنین و... همه با هم باشد. به عبارتی در برابر کل و طول و عرض و تاریخ اینها خیلی کم هستند، یعنی شاید سه چهار درصد کل تاریخ را پر کنند. بقیه تاریخ دست دوستان بوده، یعنی دولت باطل واقعا طویل بوده؛ روایت آخرالزمان هم این خبر را میدهد که تا لحظهای که انقلاب و تداول دولت اتفاق بیفتد، طولانیبودن اینها را داریم. گفته شده ما در طول این حیات یکسری سنن داریم که ناظر بر ولی الهی هستند که یکی از اینها و مهمترین آن که شیعه به آن قائل است، سنت وجود دائم ولی است و در تمام زنجیره تاریخ ولی هست. ما یک سنت فطرت و غیبت ولی حق داریم که اصلا کتاب اکمالالدین در اثبات این سنت به یک معنایی نوشته شده که یعنی تمام انبیا و اولیا غیب میکنند. نکته جالب این است که غیبت در آن ادبیات به مثابه کیفر دیده نشده، یعنی اینطور نیست که یکسری آدم کار بدی کرده باشند که حالا ولیشان از میان آنها غایب شده باشد. شما اگر در بالاترین مراتب دینداری و صلاح هم عمل کنید، غایب خواهد شد، چون خدا اراده کرده هر قومی مبتلا به غیبت ولی و امامش بشود ولو اینکه تقصیری هم نداشته باشد. نکته بعدی سنت ایضا و انحراف دین است که درباره این هم روایات زیادی ذیل آیات وجود دارد. اصلا سنت الهی است که امکان انحراف هر دینی هست و منحرفش میکنند؛ ادیان ابراهیمی و موسوی و عیسوی و رسولالله همگی منحرف شدهاند. از آن طرف هم البته ما اصل وجود یاران را داریم که همیشه عدهای هستند و جبهه حق هیچوقت خالی نیست. هر نبی دشمنی دارد و در سنت الهی، اراده به سمت عبودیت است و عدهای به دور نبی جمع خواهند شد. بخش بعدی هم سنن پایان است که سنت اجل، اتمام حجت و هلاک و اینها را شامل میشود. من بعد از یک مدت دیدم که ظاهرا در روایاتمان سنتهایی داریم که جایی در تاریخ سنتهای خاصی هستند و من اسم آنها را گذاشتم سنتهای خاص دوره غیبت معصوم که وقتی معصوم نیست، انگار این سنتها شروع به کار کردن میکنند و باز به یک تقسیمبندی رسیدم که برخی از اینها سنن ناظر به کل جهان و برخی ناظر به امام و برخی هم ناظر به مومنین هستند. در سنن ناظر به جهان در دوره غیبت سنت شدت کار میکند، یعنی بنیان آخرالزمان و دوره غیبت اصولا سختی است. context عمل، شدت است. ابتلا است دیگر. مومنین مبتلا به شدت هستند و این زمینه کار است. روایت این را مفصل آوردم. در روایات آخرالزمان داریم که چقدر هشدار داده شده که پدر شما درمیآید و بیش از 40 روایت هممضمون تتبع شده و در متن آمده. یکی هم سنت امتلاء و غلبه تام ظلمت است. در دوره غیبت معصوم و آخرالزمانی که ما هستیم، این آنقدر بزرگ میشود که به نقطه ملئت ظلما و جورا میرسد و این هم سنت است و به تبع، امهال و استدراج طولانی. قدیمها اگر مثلا قومی 20 سال دچار استیصال بود و خدا آن را از ریشه میکند، حالا میشد توقع داشت که دولت باطل 200 یا 2 هزار یا 20 هزار سال امهال و استدراج بسیار طولانی داشته باشد. از آن طرف سنت تغییرات سریع را داریم. روایت در این مورد زیاد داریم که دولتها تندتند عوض میشوند. دولت به معنی حکومتها. آدمها تند تند عوض میشوند یا یک آدم صبح مومن است و شب کافر. تحولات خیلی سریع هستند. اینها هشدارهایی به مومنین در آخرالزمان است که از این تغییرات سریع تعجب نکنید. یک نکتهای که برای خودم جالب بود، بحث وجود نصرت و فرج اجواب بود. روایتی در کاملالزیاره توجه من را به خودش جلب کرد که آخرین روایت آن هم بود که جناب حلبی از امامصادق میپرسند ما پدرمان درآمد، تا کی در این وضعیت هستیم؟ حضرت میفرمایند این وضعیت هست اما شما در این وضعیت 70 فرج اجواب دارید. بعد اهل لغت رفتند ببیند اجواب یعنی چه، بعد دیدند اجواب جمع جوب به معنی منقطع و فاصله دو خانه یا کوه مثل دره است. درواقع 70 فرج دارید و این یک سنت است که ما نمیگذاریم شما یکسره اینقدر شدت بکشید، یک نفسی میتوانید بکشید اما باز شدت دارید. از آن طرف هم مثبت دارد و هم منفی است. فرجها کوتاه هستند و وجود تعمیدگران ظهور را داریم که این هم سنتی است، مخصوصا اینجا. من روایتی که مخالف روایت منع قیام بوده را جمعآوری کردهام و دستهای از روایات شده که اتفاقا قیامهای قبل از قیام حضرت و در دوره غیبت را تایید کرده و وجوب الحاقشان را هم داده. نظریهای هم هست که به آن اشارهای میکنم؛ به نظرم بین نشانههای ظهور و واقع و روایات بعد و... انگار سنت و اراده الهی بر این تعلق گرفته که نشانههای ظهور صاحبالعصر تدریجی تکمیل شود؛ لذا موقعی که حضرت میفرمایند مثلا سقوط بغداد نشانه ظهور است، اینجا حضرت میخواسته فیالواقع بگوید کابل و شهرهای دیگر مهم نیست، شما بغداد را دائما رصد کنید. حالا یکبار سقوط کرد، یعنی فردا ظهور اتفاق میافتد؟ نه، انگار یک پیمانهای باید پر شود. با یکبار سقوط بغداد 20 درصدش پر میشود، بار بعدی 20 درصد دیگر تا اینکه پیمانه پر شود. به تدریج آن نشانهها میآیند. بغداد طبق نظر کارشناسان تاریخی یکی از شهرهایی است که بیشترین سقوط را در طول تاریخ تجربه کرده. مغول، آمریکا و بقیه به آن حمله کردهاند. میخواهم نکته دومی را هم اضافه کنم که تکمیلی هم هست. یعنی یک سیر بالا هم داریم. این سنن ناظر به جهان بود. یکسری هم سنن ناظر به مومنین درآوردیم، مانند سنت اختلاف شیعیان. میگویند در دوره غیبت هر کاری کنید، با هم جمع نمیشوید و اگر هم جمع شوید، فرج اجواب است، یعنی جمع میشوید و میپاشید، دشمن میشوید و فحش میدهید و دوباره دوست میشوید و باز به همین منوال. نباید نگران شد! یکی دیگر هم غربت مومنین، غیبت باب علم و حیرت شیعه است. context زندگی در دوره غیبت، حیرت است. نکته جالب این است که در برخی روایات آمده سنت اختلاف، خیر و موجب حفظ اصل شیعه است، یعنی در کل تاریخ معنای منفی ندارد. بحث دیگر، سنت عدم بیان احکام و کفایت معذوریت است که دسته روایاتی هم در این رابطه من پیدا کردم که ظاهرا اراده شارع بر این قرار نگرفته که در دوره غیبت بسیاری از احکام واقعی را به ما بگوید، آن هم به واسطه صعوبت آن، یعنی شما با منطق معذوریت بروید و گفته شده اگر با منطق کاشفیت من میخواستم با شما برخورد کنم، کارتان خیلی سخت میشد. روایت این را هم آوردم. من ذیل بحث قبلی چند نکته گفتم که شاید خلافآمد باشد. یکی اینکه به نظرم بحث گستره دین و شریعت ذیل این سنت میتواند بازخوانی شود، یعنی ما میتوانیم تفکیک کنیم که گستره دین چه حوزههایی را در بر میگیرد و در این رابطه میتوانیم نفسالامر را بگوییم. من قبل از اینکه از حضرت علی(ع) به تعبد چیزی را یاد بگیرم، یک بحث سیر کلامی و عقلی کردهام که علی(ع) معصوم، حکیم و عادل است و علم لدنی دارد. من همه اینها را تمام کردم. حالا اگر 10 دستور بدهد و دو تای اینها را هم نگوید چرا، یک عقلانیتی این پیروی متعبدانه مرا بهصورت پیشینی دارد پشتیبانی میکند. وقتی شما در مسیر سنن، آن را توضیح میدهید، اگر جایی رسیدید که بگویید من بر این باورم که سنن جبر هستند؛ میگویم من این را با شما نمیآیم. شما باید چیزهایی کنار این سنن در متن بگذارید که وقتی اینجا میرسید، کلمه جبر سنن را آن مقدماتت برای من تمام کرده باشد. مثل آن عقلانیت پیشینی که تعبد را برای من تمام میکند، یعنی تعبد را دارم عقلانی توضیح میدهم. خود منطق تعبد عقلانی است. پشت منطق جبر باید آزادی و ارادهای بخوابد وگرنه این واژهها برای آدمها رهزن میشوند. جایی را خراب نکنیم، چون دعوا کردیم که بگوییم اراده انسانی. با واژهای سرمایه طرف را به باد ندهیم. خانه فرد گدایی دزد آمد، موقع بردن وسایل گفت یا علی. صاحبخانه گفت این همه به تو گفتم تو رو خدا، نمیشود که آنچه را در خانه من است با یک یاعلی بالا ببری. درواقع میخواهم بگویم همه زحمات علما را با یک کلمه جبر که وسط سنن میکارید، خراب نکنید.
ادامه مطلب را
اینجا بخوانید.