تاریخ : Thu 04 Jan 2024 - 01:39
کد خبر : 92180
سرویس خبری : نقد روز

بی‌برنامگی نظام تربیت و سند ذهنی

بحران آموزش‌وپرورش- 3

بی‌برنامگی نظام تربیت و سند ذهنی

در فرآیند تربیت و تعلیم نقش والدین را نباید نادیده گرفت، اما چنان نظام آموزشی‌وپرورشی پیچیده شده است که والدین هم اسیر چنین نظامی می‌شوند و گریزی از آن نمی‌بینند.

سیدسعید لواسانی، استاد دانشگاه: در فرآیند تربیت و تعلیم نقش والدین را نباید نادیده گرفت، اما چنان نظام آموزشی‌وپرورشی پیچیده شده است که والدین هم اسیر چنین نظامی می‌شوند و گریزی از آن نمی‌بینند. مثل آن است که روزبه‌روز نقش خانواده‌ها کمرنگ‌تر و حداکثر به نقش حاشیه‌ای مبدل می‌شود یا نقش پشتیبانی ـ به‌ویژه پشتیبانی مالی و لجستیک! ـ به خود می‌گیرد. این امر به‌ویژه در مدارس غیرانتفاعی بیشتر است که حتی داعیه تربیت والدین را هم دارد؛ امر ناخشنودی که رایج شده است. دلیل آن سبک آموزش‌وپرورش لیبرالی و توده‌وار است، زیرا در نظام توده‌وار غربی ـ آمریکایی حریم خصوصی و خانواده در امر عمومی منحل شده و ما نیز چشم‌بسته به آن تن داده‌ایم. اما نکته مهم آن است که نمی‌توانیم با نظریات مدرن حوزه تعلیم و تربیت آموزش‌وپرورش ایران را بسازیم، بلکه این نظریات هم در مقام نظر و هم عمل (چون سند ۲۰۳۰) خلاف اندیشه محوری انقلاب و نظام اسلامی است. سند تحول آموزش‌وپرورش نیز در بدنه آن اعم از مدیریتی و سطوح مدارس جدی گرفته نشده است و نتوانسته در بدنه آموزش‌وپرورش سریان یابد و حس مشترکی در جامعه هدف آن یعنی معلمان و دانش‌آموزان به‌وجود آورد و همین نکته می‌تواند ما را به فکر وادارد که این سند ذهنی است و به کار جهان عینی نمی‌خورد. اگرچه از محتوای خوبی برخوردار باشد اما جهت عملی ندارد و توان انقلاب در نظام لَخت آموزش‌وپرورش را ندارد، زیرا نتوانست با بافت آموزش‌وپرورش، حتی مدیران رده‌بالای آن ارتباط برقرار کند. از شعارهای پوچ در مراسم رسمی بگذریم، در میان معلمان و دانش‌آموزان و مدیران هیچ تحرکی حتی در مخالفت با آن ایجاد نشد، بلکه با بی‌اعتنایی سردی مواجه شد که انسان از سردی آن یخ می‌کند، برخلاف سندی چون ۲۰۳۰ که در ایران باعث تحرک گردید و موافقان و مخالفان جدی یافت و در درون برخی مدارس و موسسه‌های آموزشی بی‌سروصدا پیاده شد. دلیل آن را نه در اصالت یا عمق محتوای این دو سند، بلکه در عینی و انضمامی‌بودن یک سند و ذهنی و انتزاعی‌بودن سند دیگر باید جست‌وجو کرد. آری نظام آموزش‌‌وپرورش ما برای تحقق جامعه انقلابی هیچ برنامه‌ای ندارد اما برای ساخت جامعه‌ای توده‌وار هم راجل است و دنباله‌رو است تا پیشرو! و در یک کلام ورشکسته یا در آستانه ورشکستگی است.
این را داشته باشیم و به یک مطلب مهم دیگر نظر بیفکنیم: برطبق قانون اساسی آموزش تا مقطع پایان متوسطه حق همگانی است و همه باید فرصت برابر داشته باشند.1 توجه شود که وقتی از عدالت آموزشی سخن می‌گوییم که روح قانون اساسی بر آن پافشاری دارد، به آن معنی است که سطح علمی و تربیتی مدارس در دورترین نقاط کشور با مدارس مرکز در یک حد باشد، یا لااقل همه مدارس در سراسر کشور از کیفیت و استاندار مناسبی برخوردار باشند اما چنین نیست، بلکه اکنون ناممکن می‌نماید زیرا فرصت‌ها نابرابر تقسیم شده و این نابرابری شدت گرفته که امکان ترمیم آن سخت است، بلکه برخی ترمیم آن را مطلوب هم نمی‌دانند. به تعبیر دیگر در اندیشه بنیان‌گذاران انقلاب اساسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی اولا بی‌سوادی عیب است و آموزش تا پایان متوسطه باید برای همگان تحقق داشته باشد و این وظیفه دولت است و باید به صورت رایگان هم ارائه شود و دولت موظف به تامین شرایط و امکانات آن است. اما مهم‌ترین وجه این نگاه عمیق، توجه به تربیت پایه‌ای در این دوره 12 ساله است، زیرا تربیت امری مهم و مبنایی است و نظام حاکمیتی نباید از آن شانه خالی کند. ثانیا نباید این حق ویژه طبقه برخوردار باشد و دولت موظف به مداخله است که این حق برای همگان در همه نقاط کشور از دور و نزدیک یکسان گسترش یابد و عدالت آموزشی به‌طورکامل برقرار شود. ثالثا تربیت مقدم بر تعلیم دیده شده است. این سه مساله ما را وادار می‌کند که به فکر فرو رویم که منظور از آموزش از کودکی تا جوانی چیست؟ حق همگانی چه معنایی دارد؟ حقیقت بی‌سوادی چیست؟ عدالت آموزشی در مقام عمل چگونه تحقق می‌یابد؟ تربیت چیست که مقدم بر تعلیم است؟ پرسش‌هایی که نظام مدیریت عجول یا بی‌حال ما حوصله تأمل در آن را ندارد و اگر کسی در آنها تأمل کند، او را بی‌کار می‌داند.
جمع دو نکته بالا ما را به یک نتیجه می‌رساند که با اندکی تأمل روشن می‌شود: کشور ما نیازمند تربیت انقلابی و اسلامی است تا جوان ایرانی در هجمه جهان مسلط غرب دچار کم‌بینی نشود و به خودباوری برسد و «ما می‌توانیم» فرهنگ عمومی گردد. ما از آن به «هویت‌بخشی» یاد کردیم، که همراه آن «توانمندسازی» و «عزتمندی» است. به تعبیر دیگر نظام تربیتی و تعلیمی ما باید کودک و نوجوان ما را توانمند تربیت کند تا در همه عرصه‌های خصوصی، عمومی و سیاسی ـ با توجه به استعدادش ـ قدرت حضور و بروز داشته باشد و مهارت زندگی اجتماعی و سیاسی و زیست اسلامی پیدا کند و در کنار آن، زیست او عزیزانه باشد و زیربار هیچ ذلتی ـ داخلی یا خارجی، اقتصادی یا سیاسی‌ ـ نرود و آزاد و مستقل بار بیاید، و این دو لازمه تقویت هویت اصیل انسانی او و هویت من ایرانی است. این امر از جذب جوان ما در جامعه توده‌وار غربی و آمریکایی جلوگیری می‌کند و جامعه‌ای اندیشمند و مقتدر و انقلابی بار می‌آورد. اما آموزش‌وپرورش، در مقام عمل چیز دیگری را نشان داده که برعکس اهداف مذکور است.
نکته مهم در تربیت آن است که جهان همواره در تحول است و تربیت و تعلیم می‌بایست دگرگونی را بشناسد و خود را در چنین جهانی مجهز کند و دانش‌آموزان را برای آینده‌ای که نسبت به امروز، تغییرات کیفی و کمی محسوسی دارد، آماده کند. در این جهت باید استعدادهای بچه‌ها شناسایی و شکوفا شود زیرا آینده متعلق به آنان است و این استعدادها با توجه به فطرت انسانی آنها حد معین و محدودی ندارد. پس کار تربیت سخت است و این جهت تقدم آن بر آموزش است که استعدادهای فطری را شکوفا می‌کند و جهان و عالم جدیدی می‌سازد که اسلامی و انسانی است، یعنی عالمی نو بر پایه ولایت توحیدی است. چه هدف بزرگی برای آموزش‌وپرورش در نظر گرفته شده و چه نافهمی عمیقی در متولیان امور است؟! در این تفکر، بی‌استعداد معنی ندارد زیرا وجود ندارد. هرکس استعدادی دارد منتها باید ساحت و حیثیت آن را شناخت و شکوفا کرد. به این دلیل آموزش‌وپرورش عمومی است. اما نظام کنونی نه‌تنها با استعدادها کاری ندارد، بلکه آنها را کور می‌کند مگر در مدارس خاص و برای افراد خاص. و بحران آموزش‌و‌پرورش اینجاست که آموزش‌و‌پرورش کنونی ایران، افراد خاص را تربیت می‌کند، آن‌هم نه لزوما در جهت اهداف انقلاب اسلامی، بلکه شاید در جهتی مغایر با آن و به جای آموزش عمومی که بسیار کمرنگ شده، آموزش خاص پررنگ شده است. آیا به فاجعه نزدیک نشدیم؟ ایده نظام تربیتی همگانی و رایگان هویت‌‌بخش که در کنار آن باید دانش‌آموزان را توانمند و عزتمند تربیت کند، اما در مقام عمل، آموزش‌و‌پرورش از هر سه عنصر خالی است!
ادامه دارد

پی‌نوشت:
1. طبق اصل ۳۰ قانون اساسی؛ «دولت موظف است وسایل آموزش‌وپرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به‌طور رایگان گسترش دهد.»