عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: در آخرین روزهای سال 1384 و واپسین روزهای دولت هشتم حاصل جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای بود که پایهگذار جایزه ادبی جلال آلاحمد شد و قرار شد این جایزه بزرگترین جایزه ادبی ایران با ارزشی حتی بیش از جایزه کتاب سال، با قدمتی حدود 20 ساله باشد. «نظر به اینکه برگزاری جشنوارهها و اهدای جوایز، عامل موثری در مراسم ارتقای کمی و کیفی فعالیتهای ادبی و هنری به شمار میآیند و با توجه به فقدان یک جشنواره ادبی متمرکز و ملی در کشور، طرح اهدای جایزه ملی جلال آلاحمد، در عرصه ادبیات فارسی» تصویب شد. شورای عالی انقلاب فرهنگی درنظر داشت «جایزه ملی جلال آلاحمد با هدف ارتقای زبان و ادبیات ملی- دینی از رهگذر بزرگداشت پدیدآورندگان آثار ادبی برجسته، بدیع و پیشرو» برگزار شود. با مصوبه دیگری که حاصل نشست دیگر اعضای این شورا در آبانماه 1385 بود، مقدمات قانونی برگزاری این جایزه بزرگ ادبی از جمله تعیین هیاتامنا و ریاست این هیات تکمیل و تصمیم بر این شد که میزان جایزه 110 سکه بهار آزادی باشد و مراسم اختتامیه هرسال در سالروز تولد جلال آلاحمد، یعنی دوم آذرماه برگزار شود. البته جوایز در این سالها بهخاطر قیمت سکه تغییر کرد و امسال جایزه برگزیده این جشنواره 400 میلیون تومان انتخاب شد. اما در این گزارش هم به انتخابهای این دوره از جایزه پرداختیم و هم جایزه را از نگاه مردم بررسی کردیم، اینکه چقدر شرایط فراهم میشود تا مردم برگزیدگان این جایزه را ببینند و کتابها بهواسطه این جایزه خریداری شود.
چرا جایزه ادبی مهم است؟
جوایز ادبی باعث ایجاد فضای سالم برای رقابت و معرفی آثار ادبی برتر میشوند، چرخیدن چرخه نشر و کتاب هم یکی دیگر از مزیتهای برگزاری جایزه ادبی است. وقتی یک جایزه ادبی برگزار میشود، انگیزه و اشتیاقی برای نویسندگان به وجود میآورد و آنها را ترغیب میکند تا اثر خود را معرض قضاوت نگاههای دیگر قرار دهند. ترویج کتابخوانی یکی دیگر از اهداف برگزاری جایزه ادبی است که ناخودآگاه باعث میشود تا مردم به سراغ کتاب بروند. اما یکی از آسیبهای که معمولا در کمین جوایز ادبی است اینکه برگزارکنندگانش فارغ از نگاه دغدغهمند، سراغ انتخاب یک اثر بروند و نتوانند گفتمان واحدی از آن بروز دهد و کمکم به رویدادی تبدیل شود که یک عادت روتین برای برگزاری است. جوایز ادبی متعددی در بخش دولتی و خصوصی داشتیم که بعضی از آنها به همین دلیل تعطیل شدند یا به دلیل اینکه پشتوانه مالی خوبی نداشتند بعد از برگزاری چند دوره محدود متوقف شدند؛ جایزه کتاب سال، جایزه جلال، جایزه پروین، جایزه قلم زرین، جایزه شهید اندرزگو، جایزه انقلاب حوزه، شهید حبیب غنیپور، کتاب سال دفاع مقدس، هفت اقلیم مهرگان ادب، گلشیری، یلدا، واو، گردون، گام اول، روزی روزگاری و... از جمله جوایز ادبی این 40 سال هستند، که حتما تعطیل شدن هر کدام دلایل خاصی داشته است و این قابل بررسی است که حذف این جوایز چه تاثیری بر حوزه ادبیات و داستان داشته است. جریانسازی در جامعه و ارتقای سلیقه مخاطب عام را هم میتوان از دیگر اهداف برگزاری جوایز ادبی دانست که باید به آن توجه شود.
در کشورهای دیگر وقتی یک کتاب بهعنوان برگزیده جایزه ادبی انتخاب میشود سریع به چاپهای متعدد میرسد و در همه سایتهای فروش کتاب برایش تبلیغ میشود و به زبانهای مختلف ترجمه میشود. این یعنی آن جایزه ادبی جریانسازی خودش را دارد، چیزی که شاید در کشورمان کمتر به آن توجه کردیم.
مردم میبینند؟ جایزه؛ ابزاری تبلیغاتی
بهطور طبیعی یکی از اهداف برگزاری جوایز ادبی در دنیا معرفی و شناساندن یک اثر ادبی به مخاطبانی وسیعتر است. وقتی یک کتاب در یک جایزه ادبی برگزیده میشود به اعتبار آن جایزه و کارشناسانی که این جایزه را اهدا کردند کتابدوستان کنجکاوانه سراغ آن اثر مکتوب میروند و سریع به چاپهای متعدد میرسد. وجیهه سامانی، سال گذشته دبیر علمی جایزه ادبی جلال بود. او در نمایشگاه کتاب امسال در نشستی که به بررسی جوایز ادبی میپرداخت درمورد اینکه چقدر جوایز ادبی ایران به اهداف خودشان رسیدهاند، گفت: «یکسری اهداف برای برگزاری جوایز ادبی تعریف شدند مثل اینکه به ترویج کتابخوانی کمک کند یا فضای سالم رقابتی به وجود بیاورند، اما متاسفانه این اهداف در جوایز و جشنوارههای ادبی ایران کمرنگ شده است، یعنی این جوایز روی زندگی حرفهای نویسنده اثرگذار نیست، روی چرخه نشر و اقتصاد نشر اثر ندارد، فضای نشر را متحول و پویا نمیکند، باعث جریانسازی در جامعه نمیشود. تقریبا کار تمام دبیرخانههای جشنوارههای ادبی تا روی سن اختتامیه و اهدای جوایز تمام میشود و با خاموش شدن چراغ جشنواره همهچیز پایان میپذیرد؛ درحالیکه تازه باید کار جریانسازی روی آثار برگزیده شروع شود. شاید این جزء وظایف و رسالتهای تعیینشده جشنوارهها و دبیرخانهها نباشد که البته خطای راهبردی بزرگی است. چون چندین روز، هفته و ماه عده زیادی درگیر برگزاری یک رویداد ادبی میشوند و کارشناسان و منتقدان متعددی وقت و انرژی میگذارند تا بهترین و برترین آثار ادبی دوره یا سال گذشته را رصد، بررسی و داوری کنند. هزینههای مادی و معنوی زیادی خرج میشود تا به یک خروجی درست و کارشناسیشده برسند. آن وقت یکدفعه همه چیز رها میشود. جایزهها داده میشود و چراغ اختتامیه خاموش میشود و میرود تا دوره بعد. درحالیکه مثل درخت تازه به برگ و بار نشسته، تازه موقع استفاده از میوههای این درخت است. جوایز ادبی بدون تاثیر چندان در چرخه نشر و ارتباط با بدنه اجتماع، مسیر خود را میرود و جامعه هم مسیر خود را. حلقه اتصال مفقودهای این میان هست که باید آن را پیدا کرد. برگزیدگان جوایز هنوز شناخته نشدهاند.»
اینکه مردم سراغ آثاری بروند که در جوایز ادبی برگزیده شدند هم موضوع مهم دیگری است که باید به آن توجه کرد. سامانی در مورد این موضوع گفت: «با یک جستوجوی ساده در میان رمانهای شاخص و داستانهای برگزیده جوایز ادبی چندسال اخیر متوجه میشویم با گذشت چندسال به شمارگان خوبی دست پیدا نکردهاند و بعضی از چاپها به عدد انگشتان یکدست هم نمیرسد. برای مردم عنوان جوایز ادبی خودمان روی جلد مهم نیست. اما ناشناختهترین و کماهمیتترین جوایز ادبی غرب در ایران مورد اقبال قرار میگیرد. مصداقش فروش بسیار بالای رمانهای عامهپسند ترجمهشده چند سال اخیر است که روی جلدشان صرفا زده شده: کتابی از فهرست نیویورکتایمز، که این فهرست ملاکش اصلا ادبیات کتاب نیست و ملاکش میزان فروش است. جوایز ادبی در ایران دچار بحران هستیشناسانهای شدهاند که اصلا برای چه برگزار میشوند! آیا صرفا از سر وظیفه و اجبار و بودجهای که به آن تعلق گرفته بوده؟ آیا صرفا ابزاری تبلیغاتی برای نهادهای مختلفند؟ آیا اثرگذار بودن یا نبودن این جوایز مورد اهمیت و کنکاش قرار میگیرد؟ تا پاسخ درستی برای این سوالات پیدا نکنیم، خروجی هر دوره بر همین منوال روی ورطه تکرار است.»
ادامه مطلب را اینجا بخوانید.