تاریخ : ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۶/۰۴/۲۸
کد خبر : 9119
سرویس خبری :

دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸

روایت‌هایی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، وزیر سپاه و معاون بین‌الملل وزارت امور خارجه

دلایل پذیرش قطعنامه ۵۹۸

فرهیختگان: دلایل بسیاری در پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط جمهوری اسلامی ایران وجود دارد ولی یکی از مهم‌ترین آنهارا می‌توان گزارش‌های اقتصادی دولت وقت به نخست‌وزیری میرحسین موسوی عنوان کرد؛ زیرا بارها و بارها نخست‌وزیر و اعضای کابینه از عدم‌تأمین مالی هزینه‌های جنگ به امام خمینی گزارش دادند. در این پرونده روایت‌هایی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، وزیر سپاه، معاون بین‌الملل وزارت امور خارجه وزیر برنامه و بودجه دولت وقت و جانشین فرمانده کل قوا به رشته تحریر درآمده است.

روایت آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی

اعلام عدم توان تامین اقتصادی جنگ 

گروه تاریخ دولت میرحسین موسوی در اواخر جنگ تحمیلی از تجهیز قوای نظامی اظهار ناتوانی می‌کرد و بارها اعلام کرده بود که دولت وی از لحاظ مالی دیگر قادر به همراهی با قوای نظامی نیست. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی که در آن زمان فرمانده جنگ و جانشین فرماندهی کل قوا بود به عدم همراهی دولت میرحسین موسوی در ادامه جنگ اشاره کرده و می‌گوید: «دولت میرحسین موسوی در آن مقطع اعلام کرد دیگر قادر به تدارک مالی نیست... .»
علاوه بر این، شخص نخست‌وزیر و اعضای کابینه وی نیز شرایط جبهه‌های نبرد را نامساعد جلوه می‌دادند و بر عدم توان اقتصادی خود تاکید می‌کردند. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در یادداشت‌های خود در 23 تیر 1367 به اعلام عدم توان تامین اقتصادی جنگ توسط نخست‌وزیر اشاره کرده و می‌نویسد: «قبلا نخست‌وزیر و وزیر دارایی در گزارشی خدمت امام گفته بودند که حتی در سطح هزینه‌های موجود هم کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفته‌ایم.»
یکی از مشکلات اساسی نیروهای نظامی به خصوص سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس کمبود بودجه و امکانات بود که در اختیار دولت قرار داشت و نخست‌وزیر علی‌رغم تاکید رئیس‌جمهور نسبت به تامین نیازهای جنگ کم‌توجهی نشان می‌داد. در یادداشت‌های آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی فراوان می‌توان دید که وی از شکایت فرماندهان سپاه از دولت می‌نویسد. به عنوان مثال در روزنگار آیت‌الله هاشمی می‌خوانیم: «اول شب آقایان محسن رضایی و رحیم صفوی آمدند و دو سه ساعت وضع جبهه‌ها را بررسی کردیم. بدون کمک اساسی امکان پیشرفت را کم می‌دانند.» یا در جایی دیگر اشاره می‌کند که «آقای محسن رفیق‌دوست آمد. از عدم تخصیص ارز برای صنایع سپاه شاکی است.»
به علاوه دولت حتی گاهی از سهمیه ارزی دفاع هم می‌کاست و این بودجه را در امور غیرضروری یا کم اولویت‌تر خرج می‌کرد. این کم‌توجهی دولت و عدم‌تقویت بنیه دفاعی کشور، یکی از دلایل تضعیف  قدرت آفندی قوای نظامی بود و خود به فرسایشی شدن جنگ کمک کرد و شرایط را برای پذیرش قطعنامه مهیا ‌ساخت. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در یادداشت 23 اردیبهشت‌ماه 1366 در این ‌رابطه می‌نویسد: «آقای محمدجواد ایروانی، وزیر اقتصاد و دارایی آمد. از مشکلات احتمالی ارزی در سال جاری گفت و خبر داد که به همین دلیل از سهمیه ارزی دفاع هم کاسته‌اند.» وی در یادداشت‌های 14 تیر همان سال نیز از قصد دولت در کاهش ارز دفاع می‌نویسد.
هاشمی در یادداشت 23 اردیبهشت 65 به زوایای دیگری اشاره کرده است و از تخصیص بودجه دفاعی در امور دیگر صحبت می‌کند و می‌نویسد: «نخست‌وزیر تلفنی اجازه صرف 100 میلیون دلار از سهم جنگ را برای تامین ارز کارگاه‌های کوچک برای حفظ اشتغال خواست.» و در یادداشت 20 خرداد همان سال از تلاش نخست‌وزیر به منظور تخصیص 10 میلیون دلار از بودجه جنگ به منظور خرید دستگاه‌های مخابراتی برای تامین مخابرات در صورت از کار افتادن مرکز مخابراتی اسدآباد خبر می‌دهد.
چنانکه از یادداشت‌های آیت‌الله هاشمی برمی‌آید، این‌گونه اقدامات باعث می‌شد همان بودجه مصوب نیز تا حد امکان به دست نیروهای مسلح نرسد. این اقدام نتیجه‌ای جز کاهش توانایی‌های قوای نظامی؛ آن هم در شرایطی که کفه ترازوی جنگ به نفع ایران سنگینی می‌کرد، نداشت.

روایت محسن رضایی
استراتژی دولت میرحسین موسوی در جنگ

گروه تاریخ محسن رضایی، فرمانده سپاه در دوران هشت سال دفاع مقدس درباره بودجه‌ای که در طول جنگ تحمیلی در اختیار نیروهای نظامی قرار گرفت، می‌گوید: «ما در چارچوب امکاناتی که به ما می‌دادند، برنامه‌ریزی می‌کردیم. گرچه امکانات کشور بسیار وسیع‌تر از چیزی بود که ما دریافت می‌کردیم. در کل دوران هشت سال جنگ، ما 22 میلیارد دلار ارز خرج جنگ کردیم... در حالی که فقط در سال 1362 بالای میلیارد دلار فروش نفت داشتیم.»
او همچنین با اشاره به سیاست‌های دوگانه سیاسیون نسبت به سیاست امام خمینی درباره ادامه جنگ اظهار می‌دارد: «پس از فتح خرمشهر، در کشور برای پایان دادن به جنگ، دو استراتژی شامل استراتژی امام و دیگری استراتژی رسمی دولت وجود داشت. استراتژی امام، «نبرد برای سقوط صدام و حزب بعث» بود. اما در کنار سیاست امام، سیاست دیگری پیدا شد که «نبرد برای کسب صلح» را دنبال می‌کرد. هدف امام، سقوط بغداد بود و این هدف با استراتژی نظامی قابل تحقق بود ولی این باور در برخی مسئولان نبود و می‌گفتند اگر بغداد را هم بگیریم، فایده‌ای ندارد و بمب اتمی بر سر ما می‌زنند.»
فرمانده سپاه در دوران جنگ تحمیلی همچنین به دلایل بروز چنین تفکری اشاره کرده و طی سخنانی می‌گوید: «تفکرات استراتژیک مسئولان درباره جنگ مبنی‌بر کسب یک پیروزی و خاتمه جنگ، متعاقب ناکامی در عملیات رمضان تدریجا شکل گرفت. در چارچوب این تفکر، تصور می‌شد با یک پیروزی قاطع می‌توان جنگ را تمام کرد، بنابراین نیازی به بسیج کشور در خدمت جنگ نیست. این گونه تفکرات منطبق و همسو با اندیشه استراتژیک امام در مورد جنگ نبود.» وی در جای دیگر می‌گوید: «پس از عملیات رمضان، بین نظامیان و سیاسیون اختلاف نظر رخ داد. نظامیان معتقد بودند با یک عملیات، صدام و حامیان او تسلیم خواسته‌ها و حقوق ایران نخواهند شد.»
فرمانده وقت سپاه درباره تلاش‌های سیاسی برای پایان دادن به جنگ ابراز می‌کند: «سپاه از سال 62 به بعد مساله امکانات را مطرح می‌کرد، اما دوستان سیاسی به ما پاتک زدند که مسائل تصمیم‌گیری را پیچیده کرد. پاتک آنها این بود که می‌گفتند سپاه می‌تواند بجنگد اما به دنبال گرفتن امکانات از کشور است.بنابراین وقتی ما صحبت از امکانات می‌کردیم، می‌گفتند می‌خواهید سپاه را گسترش بدهید و چنین فضایی ایجاد کرده بودند. دوستان اعتقادی به بسیج امکاناتی که به سقوط صدام منجر شود، نداشتند. پس معلوم می‌شود که دوستان به شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» و «سقوط صدام» اعتقادی نداشتند؛ بلکه دولتمردان ما بر این عقیده بودند که این جنگ را نمی‌توانیم تا سقوط ادامه دهیم و باید صرفا آن را با یک عملیات موفق تمام کنیم.»
محسن رضایی با انتقاد از محافظه‌کاری‌های سیاسیون در دوران دفاع مقدس و عدم تبعیت آنها از نظر امام خمینی عقیده دارد: «استراتژی دولت بر پایه «جنگ برای تحمیل صلح» قرار داشت؛ ولی استراتژی امام «‌سقوط صدام و حزب بعث» بود و اگر ما بر اساس استراتژی امام حرکت می‌کردیم، جنگ به جای هشت سال، در کمتر از پنج سال و با یک فتح بزرگ‌تر و با سقوط صدام تمام می‌شد، ولی انتخاب استراتژی محافظه‌کارانه «‌ادامه نبرد برای تحمیل صلح»، به نتیجه نرسید.»

روایت محسن رفیق‌دوست
تخصیص 20 درصد توان دولت به جنگ

گروه تاریخ محسن رفیق‌دوست، وزیر سپاه در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی درباره مواضع برخی اعضای دولت به ادامه جنگ می‌گوید: «خیلی‌هایشان به جنگ اعتقاد نداشتند. قبل از عملیات کربلای ۵، نیروی عظیمی را تدارک دیده بودیم. امکانات بسیار وسیعی هم از نظر توپ و تانک و... می‌خواستند. ارز زیادی برای خرید لازم داشت که امکان تامین آن برای ما وجود نداشت. تصمیم گرفتیم اینها را در داخل کشور بسازیم؛ که بعد هم ساختیم. آمدم در هیات دولت و گفتم با یک هفتم آن ارزی که برای خرید این اقلام از خارج لازم است، ما آماده‌ایم با کمک دستگاه‌های صنعتی کشور در زمان کوتاهی این مهمات را بسازیم. وزیر صنایع سنگین، بهزاد نبوی یک برگه برداشت و نوشت خدایا لااقل در هیات دولت، شعور را جایگزین شعار بفرما. این برگه را آورد دست من داد. گفتم زیرش را امضا کن، نکرد. من خودم نوشتم «بهزاد نبوی» و تاریخ هم زیرش زدم. بعد از جنگ، وقتی ترکان وزیر شد آمد پیش من و گفت حاج محسن، من آن موقع فکر می‌کردم تو شعار می‌دادی اما حالا که خودم وزیر شدم می‌بینم کاری که کردی، با شرکت مردم و از خودگذشتگی یک ملت انجام شد.»
وی ادامه می‌دهد: «این طرز تفکر دولت بود که اصلا جنگ را بیهوده می‌دانستند و با ما هم‌عقیده نبودند... می‌گفتند بغداد را که نمی‌توانید بگیرید، خب ادامه جنگ را رها کنید. در زمان جنگ برخی از وزرا دائم به من می‌گفتند کی جنگ را تمام می‌کنید و فایده این جنگ چیست؟ یک عده از ابتدا در دولت بودند که هر وقت من از جبهه برمی‌گشتم و گزارش می‌دادم، می‌گفتند جنگ را چه زمانی تمام می‌کنید؟ یعنی اصلا به فکر نتیجه تمام کردن جنگ نبودند؛ بلکه تنها به فکر پایان جنگ بودند.»
وزیر وقت سپاه با اشاره به هزینه‌تراشی‌های دولت برای جنگ و سودآوری می‌گوید: «وقتی تویوتا وارد کشور کرده و تجهیزات جنگی روی آن سوار کردیم، دیدیم اتاق ماشین و اندازه آن کوچک است و تصمیم گرفتیم ماشین بزرگ‌تری برای سپاه درست کنیم. بعد از مطالعات قرار شد ماشین کامیون بنز ۹۱۱ وارد مجموعه ترابری سپاه بشود. ابتدا رفتیم سراغ وزارت صنایع، چون خاور هم زیر نظر این وزارتخانه بود. وقتی در خصوص تامین کامیون صحبت کردیم، فهمیدیم چند سال طول می‌کشد تا وزارت صنایع کامیون‌های ما را تامین کند. ما رفتیم آلمان و با شرکت اشمیت صحبت کردیم و پنج هزار کامیون را به ازای هر دستگاه ۶۹ هزار مارک خریداری کردیم و مطمئن بودیم وقتی به ایران برمی‌گردیم، مشکلی نیست. اما بهزاد نبوی که وزیر بود، گفت شما نباید به آلمان می‌رفتید و باید کامیون‌ها را از ما به قیمت ۹۷ هزار مارک خریداری می‌کردید چون ما سودمان از همین طریق است! من سریع نامه‌ای به میرحسین موسوی، نخست‌وزیر نوشتم و شرح دادم باید به سرعت کامیون‌ها در اختیار ما قرار بگیرد و 18 هزار مارک فرق قیمت است؛ یعنی ما باید 90 میلیون مارک بیشتر بدهیم! در حالی که اگر از طریق وزارت سپاه وارد کنیم، به نفع ما و جنگ است... . اما میرحسین موسوی پاسخ داد که باید از طریق وزارت صنایع وارد شود. برداشت من این بود که مهندس موسوی خیلی تحت تاثیر بهزاد نبوی است.»

روایت اعضای کابینه دولت میرحسین موسوی
گزارش وزارت برنامه و بودجه دولت موسوی

گروه تاریخ در سال‌های پایانی جنگ تحمیلی، در شرایطی که وضع جمهوری اسلامی ایران بسیار مساعدتر از قبل شده بود و علائم شکست در ارتش بعثی مشهود بود، برخی مسئولان با ارائه آمار و ارقام ضعیف، به دنبال بزرگنمایی ضعف‌های ایران بودند و تلاش می‌کردند نگاه مایوسانه‌ای درباره ادامه جنگ به امام و مردم القا کنند، بنابراین، این افراد که اغلب از اعضای کابینه میرحسین موسوی بودند کوشیدند به امام خمینی(ره) در قبول قطعنامه و نوشیدن جام زهر فشار وارد کنند.  در همین رابطه مسعود روغنی‌زنجانی، وزیر برنامه و بودجه در دولت میرحسین موسوی در سال 1365 نامه‌ای به موسوی ارسال کرده و در آن درباره لزوم توقف جنگ صحبت می‌کند. چنان که خود وی در این راستا می‌گوید: «من نامه‌ای را در سال ۱۳۶۵ به صورت دستی برای موسوی نوشتم و در آن استدلال کردم که نمی‌توانیم جنگ را ادامه دهیم.» وی در این نامه درباره ادامه جنگ دو راه متصور می‌شود و تحلیل می‌کند که راه اول یعنی توقف جنگ به بقای نظام و راه دوم یعنی ادامه جنگ به فروپاشی نظام منجر می‌شود. روغنی‌زنجانی به بخشی از آن نامه اشاره کرده و درباره آنچه به موسوی نوشته بود٬ می‌گوید: «من استدلال کرده بودم ما دو راه‌حل در پیش‌رو داریم؛ یا جنگ را تمام کنیم و نظام را حفظ کنیم یا اینکه جنگ را با اهدافی که تعریف کرده‌ایم که نتیجه آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است، پیش ببریم. ولی معلوم نیست که قهرمانانه باشد.»
پس از این، موسوی از وی می‌خواهد تا این گزارش‌ها را خدمت امامراحل نیز بفرستد. وزیر کابینه میرحسین موسوی در این‌باره می‌گوید: «من تمام این گزارش‌ها را به‌طور مرتب به موسوی می‌دادم. یک روز موسوی تلفن کرد که آیا شما آن مسائل اقتصادی را که درباره جنگ برای من نوشتید، می‌توانید برای امام هم بنویسید؟ گفتم چرا نمی‌توانم. گفت هر چه که فکر می‌کنی بنویس. گفتم می‌نویسم... روزی که قرار شد قطعنامه پذیرفته شود، ما در دفتر حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای جمع شدیم. روسای سه قوه و فرماندهان ارتش و سپاه هم بودند. مرحوم حاج احمدآقا هم بود. امام‌جمعه‌های کلیدی کشور هم حضور داشتند. مهدوی‌کنی هم بود. گزارش من و وزیر اقتصاد و دارایی ارائه شد و ضبط هم شد.»
در همین رابطه، امام خمینی(ره) در بخشی از نامه مورخ 25 تیر 1367 خود خطاب به مسئولان کشور می‌نویسند: «آقای نخست‌وزیر از قول وزرای اقتصاد و برنامه و بودجه، وضع مالی نظام را زیر صفر اعلام کرده‌اند.» رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز طی سخنانی در 14 خرداد 1375 در این رابطه فرمودند: «قبول قطعنامه از طرف امام به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روز امور اقتصادی کشور مقابل روی ایشان گذاشتند و نشان دادند که کشور دیگر نمی‌کشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه ادامه دهد. امام هم مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت.»
 لذا گزارش‌های این‌چنینی در نهایت باعث شد تا قطعنامه 598 از سوی ایران پذیرفته شود. چنانچه روغنی‌زنجانی می‌گوید: «در جریان پذیرش قطعنامه 598، نامه‌ای که من به‌عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه به امام نوشتم در پایان جنگ تاثیرگذار بود و امام با این استدلال که دستگاه برنامه‌ریزی کشور به‌عنوان کارشناس اعلام می‌کند که منابع مورد نیاز برای ادامه جنگ به حداقل ممکن رسیده است جنگ را متوقف کردند.»