عماد اصلانی، پژوهشگر حوزه بینالملل: از آغاز جنگ غزه تاکنون، یکی از مهمترین ترسهای طرفهای غربی و متحدان منطقهای آن گسترش دامنه جنگ از غزه به سراسر محور مقاومت است. این موضوع پیوسته از ابتدای آغاز حملات کینهجویانه رژیمصهیونیستی به باریکه غزه از سوی اکثر سیاستمداران غربی و عربی به اشکال گوناگون عنوان شده است و در تمامی این اظهارات نیز از ایران بهعنوان عامل اصلی بازدارندگی از گسترش صحنه نبرد نام برده میشود. در تازهترین این اظهارات، جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا روز دوشنبه با انتشار پیامی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که با وزیر خارجه ایران درباره وضعیت غزه و کرانه باختری گفتوگو کرده و از ایران خواسته تا «از نفوذ خود استفاده و فعالانه برای جلوگیری از تشدید بیشتر درگیریها در منطقه تلاش کند.» اما سوالی که باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا اصلا ایران میخواهد صحنه نبرد غزه گسترش پیدا کند؟ با پاسخ به این سوال میتوان به درک درستی از آینده موازنه قوا در خاورمیانه دست یافت.
آنچه از ابتدای جنگ غزه به نوعی قابل درک است تلاش ایران برای عدم ورود مستقیم به درگیریهای میان رژیم و نیروهای مقاومت فلسطینی است. در نگاه اول به این موضوع باید اشاره کرد که ایران معتقد است نیروهای مقاومت در غزه خود به تنهایی میتوانند بهعنوان یک نیروی بازدارنده در برابر اهداف رژیمصهیونیستی عمل کنند. این اولین موضوعی است که برای درک وضعیت میدان در منطقه باید به آن توجه شود. به عبارت دیگر، ایران در حال حاضر بههیچوجه احساس نمیکند که نیروهای مقاومت در غزه احساس شکست مقابل ارتش رژیم را دارند، بلکه برعکس این مقاومت است که تا به حال به بیشتر اهداف خود رسیده است. درواقع وحشیگری تلآویو هرچند جنایاتی را رقم زد که بشر معاصر تاکنون با آن روبهرو نشده بود اما با کمک فضای مجازی، روایت این جنایتها به سرتاسر جهان مخابره شد و افکار عمومی به نفع غزه تغییر پیدا کرد و جبهه نوینی از حامیان فلسطین حیات پیدا کرد. طبق آمارهایی که با بررسی بیش از یک میلیون پست شبکههای مجازی در بازه زمانی هفت تا 23 اکتبر صورت پذیرفته است، پستهای طرفدار فلسطین 3.9 برابر بیشتر از پستهای حامی رژیم دیده شدهاند. این مسالهای است که «جان مرشایمر» نظریهپرداز مشهور آمریکایی نیز به آن اعتراف کرده و معتقد است که بیش از 95 درصد افکار عمومی دنیا علیه رژیمصهیونیستی هستند. این حجم از فشار افکار عمومی علیه رژیم تاکنون بیسابقه بوده است. در کنار فشارهای بینالمللی علیه جنایات صهیونیستها، نیروهای مقاومت فلسطینی در غزه توانستند بخش مهمی از اهداف خود را عملیاتی کنند. به عبارت دیگر غزه توانست رژیم را تحقیر کند، تشکیلات اطلاعاتی و امنیتی آن را با چالش روبهرو کند، افسانه شکستناپذیری ارتش رژیم را بشکند، آتشبس موقت را به آن تحمیل کند، نتانیاهو را در معرض سقوط قرار دهد و بخشی از اسرای فلسطینی را آزاد کند.
اما با نگاه دقیقتر به آنچه در غزه در حال شکلگیری است، میتوان از آن به آغاز یک جنبش فراگیر در فلسطین یاد کرد. در سناریوهای پیشرو اگر گروههای مقاومت فلسطینی در غزه در این نبرد به پیروزی برسند، یا رژیم مجبور شود با نمایندگان آنها پای میز مذاکره بنشیند و آتشبس طولانیمدتی را امضا کند یا حتی در بدترین شرایط مقاومت این گروهها شکست بخورد، منطقه شاهد تولد یک حزبالله جدید خواهد بود. این درحالی است که با توجه به تمام شواهدی که در نبرد مشاهده میشود، شکلگیری همکاری متقابل میان گروههای مقاومت در غزه باعث شده است تا این گروههای متفرق در آستانه تبدیل شدن به یک گروه منسجم و مسلط شبهنظامی در فلسطین باشند که درکنار قدرت بازدارندگی بالا از انعطافپذیری قابل قبولی نیز برخوردارند. این جلوه از گروههای مقاومت فلسطینی تنها در میدان نبرد محدود قابلیت عرضه داشت. با نگاه دقیقتر با گسترده شدن میدان نبرد، تمرکز نیروهای مقاومت کاهش پیدا میکند و درنهایت باعث جلوگیری از اتحاد این گروهها و تبدیل شدن آنها به یک قدرت مسلط میشود و ایران این موضوع را میداند. از منظر دیگر ایران آگاه است که گسترش میدان نبرد این فرصت را به رژیم خواهد داد که از یکسو با ایجاد موج رسانهای به جلب ترحم افکار عمومی با بهانه یهودستیزی به پروپاگاندای تبلیغاتی دست بزند و فشار افکار عمومی علیه خود را کاهش دهد و از سوی دیگر با جذب کمکهای تسلیحاتی از کشورهای غربی و آمریکا منطقه را با یک جنگ دامنهدار روبهرو کند. این در حالی است که اکنون با محدود بودن منطقه نبرد، رژیم در موضع ضعف قرار گرفته و نیروهای مقاومت فلسطینی توانستهاند در جنگ ترکیبی علیه تلآویو دست برتر را داشته باشند. درنهایت ایران سرانجام نبرد غزه در میدان محدود را در هر صورتی به نفع آرمان فلسطین میبیند. تهران تنها در تلاش است تا با افزایش هزینههای بینالمللی و منطقهای رژیم، بهطور غیرمستقیم از گسترش صحنه نبرد جلوگیری کند و راه را برای شکلگیری یک نیروی مقاومت واحد از مجموع نیروهای مقاومت فلسطینی و تبدیل آن به یک نیروی بازدارنده با توانایی حفظ منافع فلسطینیان، هموار کند.