اگر کارلوس کیروش بعد از شکست سنگین تیم ملی روبروی ژاپن در جام ملتها تصمیم به بازنشستگی از مربیگری میگرفت، امروز کارنامه دوران کاری او کارنامه به مراتب بهتری به نظر میرسید. این چند سال اما، کیروش را به مردی تبدیل کردهاند که کسب و کار اصلیاش، درآمدزایی از شکستها و ناکامیهای سریالی است.
سرمربی پرتغال حتی قبل از ترک تیم ملی، با کلمبیا به توافق رسیده بود و طرفداراناش در ایران، این انتخاب را نشانهای از بزرگی اسم او میدانستند اما همانطور که پیشبینی میشد، سبک فوتبال او هرگز موردعلاقه مردم کلمبیا نبود و خیلی از ستارههای فوتبال در این کشور هم به سرعت با این مربی به بنبست رسیدند. او با کلمبیا نه در جام ملتها نتیجه گرفت و نه موفق شد تیماش را به جام جهانی برساند. کمی بعد کارلوس رکورد خیرهکننده ناکامی در صعود به یک دوره جام جهانی با دو تیم را تجربه کرد و در مسیر رساندن مصر به این جام هم شکست خورد. هر چند که در نهایت به شکل اعجابآوری، این مربی تبدیل به یکی از 32 مربی جام جهانی قطر شد. رقابتی که این اسم را در فوتبال ایران برای همیشه تمام کرد. حالا او درست قبل از جام ملتها از نیمکت قطر نیز برکنار شده است. ناکامی پشت ناکامی اخراج پشت اخراج. داستان تلخ یک تئوریسین دفاعی که شاید بهتر است از این اصرار برای مربی ماندن، دست بکشد و کمی هم استراحت کند.
فوتبالیها در قطر از مدتها قبل، نگران پروژه کیروش بودند. این اخراج، صرفا محصول نتایج این مربی نبود. او از کار برکنار شد، چون رفتارهایاش حرفهای به نظر نمیرسیدند. چون به جای استفاده از امکانات فوقالعاده کمپ اسپایر، ترجیح میداد مدام از چهرههای خارجی استفاده کند و برای افراد نزدیکاش موقعیت شغلی به وجود بیاورد. او دقیقا به خاطر همان کارهایی از تیم ملی قطر اخراج شد که در ایران، جزو رفتارهای روزمرهاش به حساب میآمدند. چرا که آنجا دیگر با مربیان خارجی، تعارف ندارند.
در سیزده سال گذشته، کیروش در «چهار قاره» مختلف از کار برکنار شده است. از پرتغال در اروپا، کلمبیا در آمریکای جنوبی، مصر در آفریقا و حالا قطر در آسیا. حالا دیگر او را به جای یک مربی بزرگ، به عنوان یک بازنده محض میشناسند. مردی که کولهباری از ناکامی در درون زمین و رفتارهای غیرحرفهای در بیرون از زمین را به دوش میکشد