تاریخ : Thu 26 Oct 2023 - 03:05
کد خبر : 86953
سرویس خبری : ایده حکمرانی

تاکید بر روایت یعنی در عصر پساحقیقت هستیم

نواب همتیان، پژوهشگر رسانه در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

تاکید بر روایت یعنی در عصر پساحقیقت هستیم

نواب همتیان دکترای علوم ارتباطات اجتماعی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه به سوالات «فرهیختگان» با موضوع رسانه پاسخ داده‌ است.

سهیلا عباس‌پور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: نواب همتیان دکترای علوم ارتباطات اجتماعی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر حوزه ارتباطات و رسانه به سوالات «فرهیختگان» با موضوع رسانه پاسخ داده‌ است.
*حقیقت صددرصد برای مخاطب ایرانی موضوعیت دارد، چون حقیقت‌جویی یک مساله فطری است و کسی نمی‌گوید من به حقیقت نیازی ندارم. عمده تلاش‌هایی که در سطح مخاطبان داخلی و خارجی جهانی و بین‌المللی صورت می‌گیرد برای پیدا کردن حقیقت است و جز این نیست. حالا اگر در این بین گاهی اوقات چیزهایی درظاهر حقیقت به مخاطب ارائه می‌شود، این مساله بعدی است. اما نه‌فقط مخاطب ایرانی، بلکه هر انسانی فطرتا به‌دنبال حقیقت است.

*دنباله‌روی حقیقت علتی در وجود انسان دارد و آن فرار یا دور شدن از موقعیت عدم اطمینان است. وقتی من به‌دنبال یک خبر و تحلیل و تفسیر آن می‌گردم، درواقع آن خبر و آن تحلیل و حقیقتی که پشت آن خبر یا پیام است به این جهت برای من مخاطب موضوعیت پیدا می‌کند که مرا از یک موقعیت متزلزل مبهم نجات می‌دهد و این کارکرد پیام و خبررسانی است. اما این را که مخاطب ما چه در داخل ایران و چه در خارج از یک موقعیت متزلزل به موقعیت مبهم‌تری سوق داده می‌شود توضیح خواهم داد، ولی این تلاش برای دور شدن از موقعیت عدم اطمینان یکی از علل اساسی پیگیری حقیقت است و درواقع علت اصلی پیگیری اخبار از درون محتویات گوناگونی است که منتشر می‌شود.
*زمانی که اولین رسانه‌ها، یعنی رسانه‌های جمعی و خبری مثل رادیو، تلویزیون و روزنامه وارد گود افکار عمومی شدند، اولین نقشی که داشتند صرفا خبررسانی بود و انتقال اخبار، چیزی فراتر از این نبود. بعد از مدتی که دسترسی مردم به رسانه‌ها زیاد شد، مجلات، رادیو و تلویزیون و... فراگیر شدند، حاکمان، سیاستگذاران و مدیران متوجه قدرت کنترلی آنها شدند که چقدر می‌توانند افکار عمومی را کنترل کنند، پس آنها سریعا دست به کار تولید روایت شدند و یک لایه جلوتر آمدند. تا قبل، فقط واقعیت رخدادها را از رسانه‌ها دریافت می‌کردیم و این بار آنها آمدند و روایت‌سازی کردند و به‌دنبال آن کارکرد درام وارد بحث‌های خبری شد، حتی ادبیات و هنر هم وارد کار رسانه‌ای و خبری شد. اینجا هنوز خبری از پساحقیقت نیست و درواقع رسانه‌های مختلف که نماینده احزاب و گروه‌های مختلف بودند سعی کردند روایت غالب افکار عمومی را در دست خود نگه دارند تا بتوانند مدیریت و کنترل موردنظرشان را بر افکار عمومی داشته باشند و این جریان دوم بود. در جریان سوم که مشهور به پساحقیقت است، تکنیک‌ها، فرم‌ها، قالب‌ها و فناوری‌هایی به کمک رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی به میدان آمد که حقیقت دیگر اینجا تولید می‌شود. تا قبل دعوا بر سر این بود که یک رخداد اتفاق افتاده و از طریق روایتی که می‌سازیم و حتی فراروایت‌ها، سعی داریم روایت ارجح پیرامون آن رخداد را در دست داشته باشیم تا حقیقت آن موضوع هم نزد ما باشد. از اینجا به بعد دیگر نیازی به پساحقیقت نیست.

*فضای پساحقیقت، یعنی عبور از حقیقت، یعنی قرار گرفتن در مدار دیگری. پس در فضای پست‌مدرن آن روایتی از سوی مردم حقیقی‌تر دانسته می‌شود که واقعی‌تر جلوه می‌کند، یعنی شاه‌کلید فهم فضای پساحقیقت همین یک جمله است که توانسته برای حقیقتی را که خودش می‌خواهد، رژیم حقیقت تولید کند، یعنی نگاه نمی‌کند که ببیند حقیقت پشت آن رخداد چه بوده است و به آن پایبند باشد، بلکه برای حقیقتی که مطلوب او بوده واقعیتی را درست می‌کند و آن را بازنمایی می‌کند. خوب این خیلی فضای خطرناک و پیچیده‌ای را تولید می‌کند، یعنی مخاطب اکنون بدون آنکه خودش متوجه باشد، آن روایتی را حقیقی می‌بیند که برایش واقعی‌تر جلوه می‌کند، یعنی الان می‌توانید با تکنیک‌ها و فرم‌های مختلف رسانه‌ای کاری کنید که اسرائیل مظلوم قضیه جنگ با فلسطین باشد و از طریق این بایکوت چه‌بسا این امر در فضای جهانی هم تاکنون اتفاق افتاده است. درست است که موضوع غزه و اسرائیل موضوعی بنابر جنایات آشکار اسرائیل کاملا واضح است که حق و باطل بر آن حاکم است، اما در همین فضا هم پساحقیقت را می‌توان حاکم کرد و حقیقتی ساختگی را تولید کرد و از طریق تکنیک‌های فناوری و رسانه‌ای، اقناع واقعیتی را ساخت که آن حقیقت را وارونه جلوه دهد و مخاطب آن را بپذیرد.
*هر رسانه‌ای کارکرد مشخص خود را دارد. دو جریان مشخص رسانه‌ای در هر کشور وجود دارد؛ جریان رسانه‌های اصلی که اینها رسانه‌های متصل به حاکمیت هر کشوری هستند، مثل روزنامه‌های کشورمان، شبکه خبر، مجله‌های رسمی و... در همه کشورها؛ دسته دیگر رسانه‌های جریان غیررسمی هستند که با ظهور شبکه‌های اجتماعی، کانال‌ها، گروه‌ها و صفحاتی را ایجاد کرده‌اند که لزوما تابع جریان حاکمیت نیستند، ممکن است همراهی‌هایی داشته باشند اما هویت مشخص خودشان را دارند. هر دو جریان رسانه‌ای کارکرد خودشان را دارند. به نظر من با وجود رسانه‌‌های غیررسمی، کار رسانه‌های رسمی خیلی سخت شده است. رسانه‌‌ رسمی مثل شبکه خبر یک رسانه قدرتمند است که بودجه دارد، خبرنگار دارد و زیرساخت که همه برای خبررسانی مهیا شده است. در نتیجه باید حرفه‌ای‌ترین نوع خبر را از این شبکه مثلا ببینیم. اما‌ رسانه‌های غیررسمی که در سطح جامعه پخش و خرد هستند، می‌توانند روایت‌های خرد و در لحظه از موضوعات داشته باشند. به این دلیل، یکی از راه‌حل‌هایی که رسانه‌های رسمی می‌توانند اعتبارشان را حفظ کنند این است که خود را به رسانه‌های غیررسمی گره بزنند. نه اینکه آنها هم یک صفحه مجزا برای خود در فضای مجازی ایجاد کنند. این ایرادی ندارد. اما منظور این است بتوانند رسانه‌های غیررسمی در بدنه جامعه را ذیل خودشان شبکه کنند و از این طریق به آنها کمک کنند. این دو نوع رسانه مثل فیل و مورچه می‌مانند. رسانه‌های رسمی قدرتمند سطح بالا در یک کشور، حکم آن فیل‌ها را دارند که تعدادشان ممکن است به دویست تا هم نرسد؛ اما با صلابت و قدرت می‌توانند قدم بردارند و مخاطب وسیعی را همراه کنند و پیش بروند. اما مورچه‌ها اهمیت وجودی‌شان در کثرت‌شان است و نمی‌توانند مخاطب زیادی را جذب کنند. ولی در عین حال اگر زیاد باشند می‌توانند قدرتمند هم عمل کنند. این دو نمی‌توانند به بهانه دیگری حذف شوند. اما آن رسانه‌های جریان اصلی باید بتوانند این رسانه‌های غیررسمی را ذیل خود تعریف کنند. اگر آنها از این رسانه‌های غیررسمی عقب بمانند، با توجه به اینکه رسانه‌های غیررسمی مخاطبان پخش‌شده متکثر دارند می‌توانند دچار چالش شوند.

برای خواندن متن کامل گفت‌وگو، اینجا را بخوانید.