روحاللهرضوی از مرز فلسطین اشغالی در گفتوگو با «فرهیختگان»؛
امکانها و فرصتهای یک خبرنگار در میدان جنگی
روحالله رضوی این روزها در مرز بین لبنان و فلسطین است و تحلیلهایش را این شبها از برنامه «به افق فلسطین» میبینیم. او قبل از این هم تجربه حضور در جنگهای بینالمللی را داشته است و اینطور نبوده که بهعنوان یک خبرنگار فقط به این جنگ اعزام شود. پیش از این نقطهنظرات او در رسانه خصوصی که خودش راهاندازی کرده، در قالب محتوای تصویری و گزارشهای تحلیلی منتشر شده بود. او حضور خبرنگاران در منطقه را مستلزم شناخت اولیه از جغرافیا و مطالعات پیشینی میداند.
روحالله رضوی این روزها در مرز بین لبنان و فلسطین است و تحلیلهایش را این شبها از برنامه «به افق فلسطین» میبینیم. او قبل از این هم تجربه حضور در جنگهای بینالمللی را داشته است و اینطور نبوده که بهعنوان یک خبرنگار فقط به این جنگ اعزام شود. پیش از این نقطهنظرات او در رسانه خصوصی که خودش راهاندازی کرده، در قالب محتوای تصویری و گزارشهای تحلیلی منتشر شده بود. او حضور خبرنگاران در منطقه را مستلزم شناخت اولیه از جغرافیا و مطالعات پیشینی میداند. در یادداشت شفاهی پیشرو، درباره ویژگیهای خبرنگار بحران و جنگ بخوانید.
«اساسا حضور من در لبنان، بهعنوان خبرنگار جنگ نبوده است، البته روایتهایی را هم از وقایع جنگ منتشر کردیم اما اصل ماجرا به خبرنگاری برنمیگردد؛ طبعا همان نگاه تحلیلی، اولویتها را شناختن، دانستن اینکه در هر برههای از زمان چه خط محتوایی مورد نظر است، برایم مهم بود. برای تحلیل اتفاقات در فضای رسانه، این مهم است که سوال ذهنی یا گره ذهنی مخاطب چه چیزهایی است و به آن توجه شود. باز کردن گرههای ذهنی و روایت ناظر به آن و همچنین داشتن اطلاعاتی که در میدان میبینید و باید برای مخاطب بازگو شود؛ جز با حضور در منطقه امکانپذیر نیست. باید منطقه را بشناسید و مسائل آن را بدانید و گرنه ناچار به روایت حداقلی هستید و به آنچه که با چشم میبینید، بسنده کنید. اگر این حضور نباشد، نمیتوانید رابطههای منطقی بین پدیدههایی که میبینید در میدان جنگ را برقرار کنید و نمیتوانید به سوژههای درستی برای روایت برسید. حضور در منطقه جنگی فهم و شناخت از وقایع را دقیقتر میکند. اساسا خیلی از مسائل به شناخت جغرافیایی برمیگردد، جغرافیا بستر بسیاری از چیزها است. بهشخصه با چیزی به نام نقشه خیلی سر و کار دارم اما حضور در جغرافیا و دیدن موقعیتها به شناخت خبرنگار بسیار کمک میکند تا واقعیت دقیقتر و شناخت دقیقتری از چیزی به دست آورد که در حال رخ دادن است. به نظرم، اولین نکته برای خبرنگاری که میخواهد در حوزه بینالملل فعالیت کند، مطالعات پیشینی نسبت به منطقه جغرافیایی است که میخواهد در آن قرار بگیرد، چون آنجا وطنش نیست و همین فاصله مکانی خودش باعث به وجود آمدن پیچیدگیهایی میشود. اساسا حوزه بینالملل پیچیدگیهایی دارد که باید نسبت به آن شناخت دقیق داشت. نکته دیگر اینکه شناخت زبان خیلی مهم است. اگر قرار باشد خبرنگار، یک مترجم را به خودش وصل کند، نمیتواند درک درستی از اتفاقی که میخواهد روایت کند، داشته باشد. موضوع مهم دیگر ملاحظات امنیتی است و اگر اینها را نداند در کارش اثر میگذارد.
یک موضوع مهم در حوزه بینالملل و روایت جنگ این است؛ وقتی که خبرنگاران ایرانی با خبرنگاران شبکههای معروف در یک موقعیت قرار میگیرند، حضورشان متفاوت است. مسائل مالی و هزینههایی که بر خبرنگار تحمیل میشود را کنار میگذارم و نکته مهم آن بستری است که خبرنگار ذیل آن عنوان به منطقه جنگی میرود. اینکه آن برند چیست؟ سیانان است، بیبیسی است، الجزیره است یا هر رسانه دیگری. این برند، کار خبرنگاریاش را تسهیل میکند، برخلاف خبرنگار ایرانی. مطمئنا در روایت این جنگها، خبرنگار بیطرف نداریم. اما حضور ما ایرانیها مخصوصا در این جنگ، سختیهای خاص خودش را دارد. اما وقتی خبرنگار شبکههای معروف را نگاه میکنید، میبینید که آنها این سختیها را ندارند. موضوع دیگر، بحث تجربه و امکانات است. خبرنگاران خارجی تجربه حضور در جنگهای بسیاری را داشته است و سیستم خبریشان فرصت حضور برای موقعیتهای مختلف را برایش فراهم کرده است اما برای ما این مهم امکانپذیر نبوده است. یک موضوع مهم دیگر، بحث پوششی است که آن بستر خبری به کار خبرنگار میدهد. گاهی خبرنگار به منطقه جنگی با بحران میرود اما از طرف آن نهاد خبری که اعزام شده، خیلی مورد توجه قرار نمیگیرد.»