علیاکبر ولایتی، رئیس هیات امنای دانشگاه آزاد: با هدف معرفی چندی تن از اندیشمندان و خردورزان عرصه فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی و آشنا کردن هرچه بهتر اقشار مختلف مردم و از آن جمله جوانان که آشنا کردن آنان با مواریث فرهنگی- تمدنی خویش از نظر اهمیت همانند نان شب است، کوشش کردهام در سلسله مقالههایی به معرفی چند تن از آنان بپردازم. نخستین این مقالهها گزارشی بود در معرفی پزشک و فیلسوف بزرگ و عالیقدر ایران و اسلام محمد بن زکریا رازی که در دیگر جریدهای به چاپ رسید و اکنون به معرفی شخصیت دوم، دانشمند جامعالاطراف و بزرگ ایران، قطبالدین شیرازی میپردازم و امیدوار هستم همه علاقهمندان بهویژه جوانان وطن با این قلمزدنها بیش از پیش گذشته خود را بشناسند و از هویت تاریخی گرانقدر خویش با خبر شوند.
شیخ قطبالدین محمود بن ضیاءالدین مسعود کازرونی شیرازی، معروف به ملا قطب و قطبالدین شیرازی عالم برجسته، فقیه، ستارهشناس، موسیقیدان، عارف، شاعر و پزشک بزرگ ایرانی در اواخر قرن هفتم و اوایل هشتم هجری بوده است.
وی بزرگترین شارح آثار ابنسینا است که پرخوانندهترین شرح را بر قانون نوشته است. علامه در زمان خود، حلقه ارتباطی میان اندیشههای پیشین با اندیشههای پسین بود و همچنین، در محور همزمانی، گره و پیوندی میان گونههای معرفتی بود؛ چنانکه شاید برای دوران ما، شگفتآور باشد که او مسائل اساسی پزشکی را با علوم ریاضیات، فلسفه، اخترشناسی، موسیقی و دیگر علوم طبیعی و اجتماعی که خود در آنها فعالیت داشته، بهدرستی و با موفقیت پیوند داده و میان آنها ارتباط درستی برقرار کرده و جملگی را با باورهای دینی دوران خود درهمآمیخته است.
بهسبب آگاهی قطبالدین از بیشتر علوم و به اعتبار نوشتههای او، مورخان وی را به دریای دانش و علم تشبیه کردند. در همه علوم، دریایی بیکران بود و به همه علوم ایمانی و یونانی آگاهی داشت. فقیهی بود که افزون بر استادی در منطق و حکمت و هندسه و هیات و ریاضی، در علم اصول کمنظیر بود و در علم کلام و معانی و بیان سرآمد بود و مقام علمی والایی داشت. بهسخنی دیگر، عارفی وارسته و فیلسوف و موسیقیدان و ریاضیدان و طبیب و فیزیکدان و جغرافیدان و منجمی کاردان بود.
علاقه قطبالدین شیرازی به علم را میتوان تا حدی برگرفته از خاندان اهل علم و عرفان او دانست. پدرش، ضیاءالدین در کازرون چشم به جهان گشود و کازرون در آن زمان مهد ادب و عرفان بود و عارفانی سرشناس، چون ابواسحاق کازرونی از آنجا برخاستند. خانواده قطبالدین در شیراز میزیستند و به این علت به شیراز رفتند و در آنجا اقامت گزیدند که فرمانروایی فارس و شیراز در نیمه دوم قرن ششم هجری در دست اتابکان سلغری بود که اهل علم و هنر را گرامی میداشتند و به آبادانی شیراز اهمیت میدادند. ضیاءالدین، پدر قطبالدین از پزشکان و استادان شایسته دارالشفای مظفری بود و افزون بر پزشکی ادبیات را هم خوب میدانست و با علوم دیگر چون ریاضی و نجوم آشنا بود و در عرفان و سیر و سلوک و طریقت و تصوف مراتب بالا داشت و از بزرگان طریقت سهروردیه بهشمار میرفت. بیگمان این گستردگی دانش پدر در قطبالدین تاثیرگذار بوده است. بهعبارت دیگر قطبالدین افزون بر اینکه پدری دانشمند داشت و در خانوادهای اهل علم و هنر زاده شد، از مردم شیرازی بود که بهسبب وجود فرمانروایان سلغری از هر لحاظ شرایط و موقعیت پیشرفت در آن فراهم بود.
پس از تحصیلات اولیه، مقدمات پزشکی را نزد پدر و عموی خود، کمالالدین ابوالخیر کازرونی آموخت. او در مقدمه شرح خویش بر کلیات قانون (بیتا، ص 2) در شمار استادان خود از شمسالدین محمد بن احمد کیشی و شرفالدین زکی بوشکانی نام میبرد. وی مینویسد که مجال و وقت مطالعه نداشته، اما همتش او را به تحصیل علم برانگیخته تا نزد کیشی و بوشکانی کلیات قانون را بخواند، اما راضی نمیشود و حتی شرح فخر رازی او را سیراب نمیکند، زیرا به این نتیجه میرسد که رازی بهجای شرح، همه کتاب یا پارهای از آن را «جرح» کرده است. قطبالدین همانند پدر، به چشمپزشکی گرایش داشت . در 648ق، پدرش درگذشت و قطبالدین 14ساله بهسبب مهارت شگفتانگیزش در پزشکی بهجای پدرش در بیمارستان گماشته شد و تا 24سالگی به درمان بیماران میپرداخت.
قطبالدین ضمن مطالعه پزشکی و درمان بیماران در عرفان نیز راه میپیمود. در 10سالگی از دست پدر خرقه تبرک گرفت، زیرا پدرش در بغداد از شهابالدین ابوحفص عمر سهروردی تعلیم و خرقه گرفته بود. بعدها به خدمت نجیبالدین علی بن بزغش شیرازی، شیخ مشهور صوفیه و مرید شهابالدین سهروردی رسید و به دست او دیگربار خرقه عرفان پوشید. در 30سالگی به محییالدین احمد بن علی بن ابیالمعالی، از مریدان شیخ نجمالدین کبری ، سرسلسله کبرویه سرسپرد و از او خرقه گرفت.
گفتهاند که تا آخر عمر، این خرقه درویشی را ترک نکرد و حتی با همان خرقه به حضور سلاطین مغول میرفت . بعدها، در بغداد نزد محمد بن سکران بغدادی، از مشایخ عارفان، شاگردی کرد و با مولانا جلالالدین محمد بلخی، عارف و شاعر پرآوازه، دیدار کرد و به شیخ علاءالدوله سمنانی ارادت داشت. هرچند قطبالدین شیرازی ادعای رسیدن به مقام عرفانی خاصی را نداشته، در هر سفری به خدمت عارفان بنام روزگار خویش میرسیده و از محضر آنان بهره میبرده است.
برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.