سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه اندیشه: تصاویر جنایتهای اسرائیلیها در فلسطین به شرایطی رسیده که بیشتر نقاط دنیا را به واکنش وادار کرده است. حجم جنایتها در حدی است که کمترین افراد آزادیخواهی میتوانند درباره این وضعیت سکوت کنند. بسیاری از مردم کشورهای مختلفی در جهان علیه این جنایتها به خیابان آمدهاند و سکوت نکردهاند. تصاویر برخورد خشن پلیس در کشورهای اروپایی با معترضان کاملا واضح است و شرایط بهگونهای است که این تصاویر در کنار تصاویر وحشتناکی که از فلسطین دیده میشود نشانگر ظهور یک شکل جدیدی از نسلکشی و ذبح انسانهاست که به تعبیری همان شکل فاشیسم و نازیسم را مجدد زنده کرده است. قطع برق و آب در غزه و روزانه صد انفجار بمب در این منطقه مشابه همان شرایطی است که فاشیستها در جنگ جهانی دوم رقم زدهاند. همه افراد حتی کودکان و زنان فدای بقای نوعی از تفکر میشوند که آن تفکر بهصورت بنیادی تمامیتخواه است و هیچ مساله انسانی را مورد پذیرش ندارد و صرفا با جنایت وسیعی قصد دارد جغرافیای منطقهای را به جغرافیای جعلی خود اضافه کند. حال پرسشی مطرح شده که آیا در چنین شرایط و هنگامی که تصاویر به جهان مخابره میشود، آیا شبکههای اجتماعی اجازه میدهند این نئوفاشیسم به این نسلکشی ادامه دهد؟ یا مانع این نسلکشی همچون هیتلر و فاشیسم در تاریخ باعث رسوایی آنها میشود؟
درواقع پاسخ به این پرسش را باید با دقت مورد بررسی قرار داد و از جنبههای گوناگونی به آن توجه شود تا بیشتر متوجه شویم در چه مسیری قرار داریم.
شبکه اجتماعی عامل زدودن امر گذشته از حافظه میشود؟
تئودور آدرنو متفکری که سالها روی بحث فاشیسم تمرکز کرده بود، یکی از علتهای ظهور فاشیسم را خالی کردن حافظهها از وقایع تاریخی میداند. او معتقد است هرگاهی جوامع دچار بیتاریخی شده است و مردم آن مقطع بدون پرسش تاریخی و تجارت تاریخی درحال زیست کردن هستند، ناجی و منجی در اشکال مختلفی ظهور کرده است. امروزه شبکههای اجتماعی تا حدودی توانسته است این وضعیت را رقم بزند بهنوعی که باعث شده سوژههای اجتماعی شکل بگیرد که بهجای آنکه مساله را در حل کردن بنیادی جستوجو کنند، بهدنبال عبور از شرایط سخت با کمترین هزینه هستند. این نوع نگاه یکی از خطراتی است که امروز میتواند به قدرتگیری نئوفاشیسم کمک کند یعنی بهجای آنکه نزاع اصلی فلسطین را جنگ خون و سیاست بداند و نوع ذبح انسانیت به شکلی صورت میدهد که خیلی حالنگر است، یعنی گروهکهای جهادی تندرو به اسرائیل حمله کردهاند و چون بهشدت این گروهکها خطرناک هستند، حال در یک جنگ برای از بین بردن انسانهای خطرناک هستیم، دقیقا مشابه همان توجیهی که درباره افغانستان و عراق صورت گرفته بود. اما از طرفی شبکههای اجتماعی میتوانند ظرفیتی هم باشند که اگر بتوانند صورتمساله را از یک جنگ مقطعی بهنوعی نسلکشی تاریخی سوق دهد و سطح جنایت را بهنوعی علیه جهان صورتبندی کند و پرده از چهره حقیقی اسرائیل بردارد، قطعا وضعیت دگرگون میشود. فقط کافی است در دنیای فعلی پرسش از اسرائیل به این سمت حرکت کند که کشتن کودکان برای چه هدفی دنبال میشود و یا اسرائیل چرا این حجم تخریب را شکل داده است، اما دولتهای غربی حمایت میکنند. آیا این صورت رفتارها با شعارهای حقوق بشری غربیها در تضاد نیست؟ این پرسشها احتمالا میتواند تا حدودی نئوفاشیسم را در شبکههای اجتماعی با شرایط جدیدی روبهرو کند که تاثیر آن در کل جهان دیده خواهد شد و بهدنبال آن احتمالا مردم جهان متوجه میشوند در آستانه ظهور یک نئوفاشیسم جدید قرار دارند.
تمام آنچه شما گناه ویرانی و مخلصکلام شر مینامید نیروی واقعی من است (از نمایشنامه فاوست گوته)
غربسازی تنها راه نجات است این گزاره که از نمایشنامه گوته نقل شد بهنوعی نگاه تصوری است که از طریق بسیاری از شبکههای اجتماعی درحال ترویج بوده. این واقعه آنطور که مجددا تئودور آدرنو دربارهاش بحث میکند وضعیتی است که در پس فاشیسم در غرب بهوجود آمده است. آدرنو معتقد است هرچند فاشیسم بسیار بهتآور بوده، اما نوعی یکدستسازی که میتوان همان غربسازی آمریکایی بعد از جنگجهانی دوم قلمداد کرد هم به شکلی ادامه فاشیسم است و بهگونهای که فرد در عصر جدید میتواند از میان دموکراسی و فاشیسم و لیبرالیسم یکی را برگزیند. این تصور خود خلق چهرهای جدید از یکدستسازی است که توسط آمریکاییها در جریان است و با ظهور پلتفرمهای مجازی از طریق بحث رویای آمریکایی و تنها راه زیبا زیستن دنبال میشود و این نکته درست است که ممکن است غربسازی را خیلیها شر قلمداد کنند، اما آمریکا از طریق همین شبکههای اجتماعی درحال اثبات این بحث است که تمام نیروی غربسازی نه در صلح بلکه در امتداد شر است، اما این شر خالق خوبی برای هستی و جهان فعلی است.
و در یک کلام شری لازم است که کاری که در عراق و افغانستان و بعدها در یمن صورت داد، نوعی جنایت وحشتناک بود و شروع یک نئوفاشیسم، اما آمریکاییها درحال اثبات این هستند که این شر است که جذاب است و انسان خاورمیانهای را برای بقای صلح باید حذف و سرکوب کرد، مشابه کاری که امروز در فلسطین در جریان است و آمریکا و اسرائیل درحال نابودی زیستن در آن منطقه هستند، اما در این لحظه هم میتوان شبکههای اجتماعی را به وضعیتی تبدیل کرد که علیه ماشین کشتار نئوفاشیسم عمل کند.
ادوارد سعید، متفکر فلسطینیالاصل در مقالهای بهعنوان خاطره و مکان میگوید باید وقایع تاریخی مرتبط با هم را قضاوت کرد. او میگوید برای انسان فلسطینی سال ۱۹۴۸ سال نکبت است یا مصیبت سالی که ۷۵ هزار نفر از مردم فلسطین یعنی دوسوم جمعیت از کل جمعیت، از سرزمین و خانه خود رانده شدهاند و اموالشان تصاحب شده و صدها روستا نابود شدند. اما برای انسانی از سرزمین اشغالی (اسرائیل) و بسیاری از یهودیها، سال ۱۹۹۸ پنجاهمین سالگرد تاسیس اسرائیل است و استقرار حکومتی معجزهآسای باستانی در سرزمین موعود. بنابراین از دو واقعه واحد دو خاطره تماما متفاوت شکل میگیرد، حال این نکته ادوارد سعید به ما میگوید اگر بتوان در همین شبکههای اجتماعی روایتی که خلاف باور تقلیلیافته غربسازی شکل گرفته است، گسترش پیدا کند میتوان از دایره شر مطلقی که نئوفاشیستها خلق کردهاند، عبور کرد و انسانها در سیطره جهانی وضعیت جدیدی را تجربه کنند و متوجه شوند تنها راه نجات زیستن در افق شر مطلق نیست.
نئوفاشیسم در شرایط به سخره گرفتن مقام انسانیت
مارتین هایدگر میگوید بیفکری مرموز و زیرک است که در جهان امروز همهجا حضور دارد. با ظهور عصر ارتباطی در فضای مجازی یکی از توهمهایی که نئوفاشیستها ایجاد کردند که انسانها دیگر نیازی به فکر ندارند و همهچیز در اختیارشان است و دیگر فکر کردن در مقام ویژه نیست، دقیقا مشابه همان رفتاری که فاشیستها داشتن یعنی انسان را تبدیل به تودهای تقلیدگرا از ابر روایتهای خاصی صورتبندی میکردند، بهنوعی انسانیت که در مقام تفکر انسان تعریف میشود را به نوع تقلیدگرایی سیاستزده سوق میدادند. حال در عصر فعلی هم که میتوان درد قرن را افراط در سرگرمی معرفی کرد، نئوفاشیست بیش از آنکه دوست داشته باشد انسانها از تحولات جهان با خبر باشند، سعی میکنند آنها را به ابر روایتهای خاصی علاقهمند کرده و سعی میکند تقلید را بهترین شیوه زیستن معرفی کند که در حوادثی مثل حمله به عراق و یا افغانستان بهجای آنکه علت چنین حملاتی را بیان کند با ابرروایت مبارزه با تروریسم به این مناطق پا گذاشت و سالها دست به جنایت زده است. در این لحظه که نئوفاشیسم در فلسطین دست به نسلکشی میزند، همان ابرروایت مجدد شکل گرفته اما کافی است بحث انسانی زیستن مطرح شود و شبکههای اجتماعی بتوانند حق انسانی زیستن که حق حقوقی هر انسانی است، مطالبه شود. قطعا اسرائیل و آمریکا به این راحتی نخواهند توانست ابر روایت خود را که نون خونریزی جمعی است برای ماندگاری ابرپروژه خود که به سخره گرفتن مقام انسان است را شکل دهند، فلسطین فرصت خوبی است برای احیای انسانی زیستن جهان و حتی مطالبه حق زیستن بیرون از ابر روایتهای نئوفاشیستها. شاید این لحظه بهترین امکان برای خارج شدن از این وضعیت باشد و شبکههای اجتماعی با طرح پرسش از چرایی این جنایت و سکوت جوامع غربی و چرایی فرستادن بمب به مناطقی که فقط مناطق زیستن خانوادههاست، امکان ظهور وضعیت جدیدی است که شرایطی برای انسانی زیستن را فراهم میکند.
نئوفاشیسم در مقام مروج خودشیفتگی جمعی
آمریکاییها و اسرائیلیها صرفا حق جذاب زیستن را برای شهروندان خود تخیل کردهاند و آنها را از طریق استعارههای گوناگون به این نقطه رساندهاند که یگانه شهروندان مفید کرهخاکی هستند و اگر سایر مناطق جهان هم قصد جذاب زیستن را دارند باید مشابه انسانهای این دو کشور به خودشیفتگی جمعی آنها دچار شوند و در مقام تقلید مثل آنها زیست کنند. این خودشیفتگی در مواقع همان غرور ملی خود را نشان میدهد اما بحث از غرور ملی فراتر است و نوعی الهیات پنهان بهترین خلق یا بهترین انسان در کرهخاکی در میان است. به تعبیری این خودشیفتگی است که اجازه میدهد سوژهای که نئوفاشیستها ساختهاند در مقابل جنایتهای مختلف سکوت کنند یا بهنوعی ژستی بیتفاوتی بهخود گیرند. این بیتفاوتی هم محصول همان خودشیفتگی است که ماحصل پرورش انسانهایی است برگرفته از تفکر نئوفاشیسم. به هر جهت این دو حالت یعنی خودشیفتگی تند و بیتفاوتی نسبت به وضعیتهای دهشتناکی مثل امروز فلسطین که برگرفته از افکاری است که این دولتها برای بقای جنایت خود خلق کردهاند. حال زمان مناسبی است که جهان در این عصر شبکهای بتواند در مقام دیگری عمل کند یعنی بهجای بازی در دل خودشیفتگی که نئوفاشیستها باب کردهاند، علیه آن عمل کنند و همه انسانهای عالم را در مقام افرادی که باید کرامت داشته باشند، خوانش کند که در این بین ملت فلسطین هم یکی از آن ملتهاست و راهحل پایان دادن به خودشیفتگی معاصر و مقابله با سیاستهای کشورهایی مثل اسرائیل و آمریکاست که میتواند از طریق شبکههای مجازی شکل گیرد و فرصت مناسبی است برای عبور از خودشیفتگی معاصر و فاشیستی فعلی.
نتیجهگیری
بهنظر میرسد هرچند محدودسازی فضای مجازی و پلتفرمهایی مثل اینستاگرام یا حذف محتوا به صورتهای مختلف در جریان بوده و از طرفی مسائلی که بیان شده دوپهلو است، اما عرصه مجازی در این لحظات همانطور که میتواند ابزار قدرت نئوفاشیسم باشد، میتواند علیه آنها هم باشد و همانطورکه رسانههای آمریکاییهای در جنگجهانی دوم توانست وضعیت را علیه فاشیستها شکل دهد و بعدها در عصر جنگ سرد برای خود تغییر داد، اینبار هم فرصت هست که فضای مجازی علیه نئوفاشیستها عمل کند و سلطه آنها را در عرصه اجتماعی تغییر دهد و این مسالهای است که دولتهای غربی در جنگ امروز بهخوبی میدانند و احتمالا یکی از دلایل عدمتوانایی ورود اسرائیل به این مساله هم مربوط است، چون بهخوبی میدانند شبکههای اجتماعی میتوانند تصویر ناجی آنها را به تصویر دیکتاتورهای جدید تغییر دهد.