تاریخ : Thu 12 Oct 2023 - 02:05
کد خبر : 86080
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

شاعر بهارِ فلسطین

درباره محمود درویش که از تراژدی، حماسه و امید می‌سرود؛

شاعر بهارِ فلسطین

محمود درویش شاعر شناخته‌شده فلسطینی است که این روزها که می‌گذرانیم باعث می‌شود بیشتر یاد او و شعرهایش بیفتیم. او با وجود نگاه‌هایی که داشت، پای وطنش ماند و برای وطن سرود. هر طور که این شاعر را نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که محمود درویش همان شاعر شریف و عاشق فلسطین و سرسپرده ‌آزادی است که هرگز از حساسیت‌های خویش نسبت به آرمان‌های انسانی دست‌بردار نیست.

عاطفه جعفری، خبرنگار گروه فرهنگ: محمود درویش شاعر شناخته‌شده فلسطینی است که این روزها که می‌گذرانیم باعث می‌شود بیشتر یاد او و شعرهایش بیفتیم. او با وجود نگاه‌هایی که داشت، پای وطنش ماند و برای وطن سرود. هر طور که این شاعر را نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که محمود درویش همان شاعر شریف و عاشق فلسطین و سرسپرده ‌آزادی است که هرگز از حساسیت‌های خویش نسبت به آرمان‌های انسانی دست‌بردار نیست. درویش در گفت‌وگویی که با روزنامه فرانسوی لیبراسیون داشته گفته بود: «شعر با سلاح جنگی به مصاف جنگ نمی‌رود، بلکه با موشک‌های بلاغی هواپیماهای جنگی را ساقط می‌کند.» در صفحه امروز از محمود درویش گفته‌ایم و زمانه و روزگار زیستنش را بررسی کرده‌ایم.
محمود درویش در گفت‌وگویی گفته بود: «به یاد دارم که شش ساله بودم. در دهکده‌‌ای آرام و زیبا زندگی می‌کردیم. خوب به یاد دارم. در یکی از شب‌‌های تابستان، که معمولا عادت اهل ده این است که روی پشت بام بخوابند. مادرم ناگهان مرا از خواب بیدار کرد و دیدم که داریم با صدها تن از مردم دهکده در میان بیشه‌‌ها فرار می‌کنیم. گلوله‌‌های سربی از روی سر ما می‌گذشت...» درویش و خانواده‌اش از تهاجم صهیونیست‌ها می‌گریختند. او بعد از آن بمباران به همراه خانواده‌اش از شهر و روستای سرزمین‌شان بیرون رانده شدند و به اردوگاه‌های آوارگان در جنوب لبنان رفتند. زمانی که ۱۴ ساله بود، در شهر حیفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پلیس بود. باید مرتب خود را به صورت هفتگی معرفی می‌کرد.
می‌گویند که اشعار محمود درویش دو موضوع عمده دارد؛ عشق و سیاست. سرودن را از زمانی که در مدرسه در حال تحصیل بود شروع کرد و نخستین مجموعه ‌آثارش در سال ۱۹۶۰ منتشر شد، یعنی زمانی که تنها ۱۹ سال داشت. با دومین مجموعه‌اش، برگ‌‌های زیتون (اوراق الزیتون) ۱۹۶۴ به‌عنوان یکی از شاعران پیشرو شعر مقاومت شناخته شد. درویش به حزب کمونیست اسرائیل پیوست و در بخش رسانه‌های این حزب از جمله روزنامه‌های متعلق به حزب الاتحاد و الجدید کار کرد و بعد از مدتی سردبیر مجله‌ی الجدید شد. او بار‌ها به اتهامات مربوط به اظهارات و فعالیت سیاسی توسط نیروهای اسرائیلی، دستگیر شد. او ابتدا سال ۱۹۶۱و سپس در سال‌های ۱۹۶۵، ۱۹۶۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹ بازداشت شد و تا سال ۱۹۷۰ در تبعید زندگی کرد. او حتی اجازه‌ خروج از خانه‌اش را نداشت و پلیس بعضی شب‌ها به‌طور ناگهانی به خانه‌اش می‌رفت تا مطمئن شود که جایی نرفته است. درویش در همان سال به قاهره نقل‌مکان کرد و به سازمان آزادی‌بخش فلسطین پیوست، سپس به لبنان رفت و در موسسات انتشاراتی سازمان آزادی‌بخش فلسطین مشغول به کار شد.

او را شاعر وطن می‌نامند و علتش را هم این بیان می‌کنند که در صدها شعری که در طول نزدیک به پنجاه سال از او منتشر شده، پشیمانی و خشم عمیق فلسطینیان ساکن در داخل و خارج از مرزهای اسرائیل و سرزمین‌های اشغالی در کرانه‌‌ باختری و نوار غزه بیان شده است. درواقع موضوع اصلی در شعر‌های درویش مفهوم وطن است. برای همین در میان حامیان فلسطین در سراسر جهان عرب چیزی شبیه به یک قهرمان شناخته شده و هر جا اشعارش خوانده شده هم با احترام زیاد و ستایش از آن استقبال می‌شود. او پس از بازگشت به دولت تازه‌تاسیس اسرائیل، شروع به نوشتن شعری کرد که نشان‌دهنده‌‌ حس نابودی و تبعید بود که مشخصه تجربه‌اش در فلسطین است. درویش به زبان عربی می‌نوشت و احساسات شدید آثار او الهام‌بخش کسانی بود که در خاورمیانه نگران بودند مبادا زبان عربی رو به ‌زوال برود.
از گفت‌وگوهایی که با او شده است، یک موضوع خیلی پررنگ شد و آن هم گلایه‌ای بود که از نگاه منتقدان به شعرهایش داشت و در گفت‌وگویی که با حسین بن حمزه در الاخبار انجام داده گفته است: «خواسته‌‌ من این است که با من چون یک شاعر برخورد شود، نه شهروندی از فلسطین که شعر هم می‌نویسد! من از افراط در تأویل سیاسی شعر گله‌مندم. نقدی که به کاستی‌های شعرم خرده می‌گیرد، آنقدر آزرده‌ام نمی‌کند که نادیده انگاشتن نکاتی که در شعرم باید دیده شود، مثل اینکه جایگاه آن در شعر امروز عرب چیست‌ و پرسش‌هایی از این دست، اما وقتی تو شاعری فلسطینی باشی، فقط و فقط از یک موضوع می‌نویسی؛ فلسطین!»

یکی از مشهورترین اشعار درویش قطعه‌ای است به نام «بنویس: من عربم» یا «شناسنامه». درویش در این شعر دیدگاه یک فلسطینی ستم‌دیده از نیروهای صهیونیست را روایت می‌کند. این شعر مستقیما نیروهای صهیونیست را خطاب قرار داده است، از زمان انتشار این شعر در سال ۱۹۶۴، هم باعث غرور فلسطینی‌ها بود و هم به دلیل کاوش در هویت عربی-فلسطینی با انتقاد اسرائیل مواجه شد. در سال ۱۹۶۵، درویش شعر خود را با صدای بلند در یک سینمای شلوغ در ناصره خواند که به‌سرعت گل کرد، اما او اندکی پس از آن دستگیر شد. انتقادها پس از آن افزایش یافت که این شعر به زبان عبری در یک برنامه رادیویی اسرائیلی با صدای بلند خوانده شده است. ماه‌ها پس از خواندن این شعر، رهبران سیاسی اسرائیل با حمله به این شعر، درویش را به یهودستیزی متهم کردند.
کارت شناسایی/ بنویس! /من عربم /شماره شناسنامه‌ام پنجاه هزار/ هشت فرزند دارم/ و نهمین‌شان، در تابستان آینده می‌آید!/ آیا خشمگینی؟/ بنویس!/ من عربم/ و با دوستان در کارگاهی کار می‌کنم/ هشت کودک دارم/ قرص نانی برایشان در می‌آورم/ و لباس‌هایی و دفتری/ از سنگ.../ و به صدقه‌های درگاهت توسل نمی‌جویم/ و پست نمی‌شوم/ در برابر چهارچوب نگاهت!/ آیا خشمگینی؟/ بنویس!/ من عربم/ من نامی بدون لقبم/ صبورم در کشوری که تمام ساکنانش با جوشش خشم زنده‌اند/ ریشه‌هایم...، قبل از تولد زمان پا گرفتند/ و قبل از شکوفایی روزگاران/ قبل از سرو و زیتون/ و قبل از رشد شاخه‌ها/ پدرم...، از خاندان گاو آهن است/ و نه از اربابان اشراف!/ و جدم دهقانی بود/ بدون حسب و نسبی!/ منزلم، کلبه ناطوری است/ از نی‌ها و شاخه‌ها/ آیا مقامم تورا راضی می‌سازد؟/ من نامی بدون لقبم/ بنویس!/ من عربم/ رنگ موهایم...، مشکی است/ رنگ چشم‌هایم... قهوه‌ای است/ روی سرم عقالی است روی کوفیه/ و دست‌هایم چون سنگ محکمند/ لمس‌کنندگان را می‌خراشند/ و بهترین غذایی که دوست دارم، روغن است و بنشن/ من از قریه دورافتاده گمنامی هستم/ خیابان‌هایش بی‌نامند/ و تمام مردانش در مزرعه‌اند و کارگاه!/ آیا خشمگینی؟/ بنویس!/ من عربم/ باغ‌های انگور اجدادم را چپاول کردی/ و زمینی را که می‌کاشتم/ من و تمام فرزندانم/ و برایمان/ و برای تمام نوه‌هایم/ چیزی باقی نگذاشتی

برای خواندن متن کامل گزارش، اینجا را بخوانید.