تاریخ : Sat 30 Sep 2023 - 03:47
کد خبر : 85471
سرویس خبری : فرهنگ و هنر

صفاریان‌پور: پادکست را نمی‌توان از شبکه‌های اجتماعی جدا کرد

در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

صفاریان‌پور: پادکست را نمی‌توان از شبکه‌های اجتماعی جدا کرد

پادکست‌هایی با موضوعات متنوع و جذابی مانند رختکن بازنده‌ها، هاگیر واگیر و خداحافظ آفریقا، تصویر یک فرد خلاق و پرکار از سیاوش صفاریان پور را نشان می‌دهد. به بهانه‌ روز جهانی «پادکست» با او گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

مریم فضائلی، خبرنگار: آدم‌ها در مسیر رسیدن به مقصد، هنگام انجام کارهای روتین که تمرکز زیادی نمی‌خواهد یا حتی برای یاد گرفتن موضوعاتی که به آن علاقه دارند وارد دنیای بزرگ پادکست‌ها می‌شوند و بین موضوعات متنوعی که وجود دارد، انتخاب می‌کنند. سیاوش صفاریان‌پور، یکی از کسانی است که در مسیر تولید محتوا برای پادکست پرتلاش، خلاق و شناخته شده است. او که با پیشینه‌ای از ساخت برنامه برای تلویزیون و رادیو وارد این کار شده، حالا با گذر بیش از پنج سال، پادکست‌های متنوعی با موضوعات مختلف کارگردانی و اجرا کرده است. وی که به فضا و نجوم بسیار علاقه‌مند است و اطلاعات زیادی در این زمینه دارد، پادکست متاورس و ایستگاه فضایی را تولید کرده و چون موضوعات علمی برای او دغدغه‌ است، دو پادکست عصر حجر و فلسفه‌ علم هم در کارنامه‌ کاری‌اش دیده می‌شود. پادکست‌هایی با موضوعات متنوع و جذابی مانند رختکن بازنده‌ها، هاگیر واگیر و خداحافظ آفریقا، تصویر یک فرد خلاق و پرکار از سیاوش صفاریان پور را نشان می‌دهد. به بهانه‌ روز جهانی «پادکست» با او گفت‌و‌گویی انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

شما تجربه ساخت پادکست‌هایی با موضوعات متنوعی را دارید، از فلسفه علم و عصر حجر گرفته که موضوعاتی علمی دارند تا هاگیرواگیر که نمی‌توان آن را در دسته خاصی قرار داد و حالا هم که رفتید سراغ رختکن بازنده‌ها که به نوعی تجربه زیسته آدم‌ها در جامعه ایران است. از نظر شما یک محتوای صوتی، باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد که در دسته‌بندی پادکست‌ها قرار بگیرد؟
در تعریف عمومی، پادکست محتوای صوتی است که بر بستر وب منتشر می‌شود و طبیعتا با شکل‌های دیگر انتشار رسانه‌ای فرق دارد. اینکه می‌گویم فرق دارد به این معنا نیست که در دسته رسانه‌ها قرار نمی‌گیرد بلکه به این معنا است که بیش از هر چیز، در آن فرد حاکم است. به این معنى که محتواسازى در آن مثل برنامه‌سازی رادیویی و تلویزیونی مبتنی‌بر سیاست‌های یک سازمان رسانه‌ای نیست و تولید‌کننده براساس طراحی و ایده شخصی دست به ساخت پادکست و تولید محتوا می‌زند. ممکن است این محتوا درباره کتاب باشد، اما لزوما محتوای ساخته شده کتاب صوتی نیست. پس برای اینکه به فهم درستی از پادکست‌ها برسیم، به جای اینکه بگوییم پادکست چیست بهتر است بگوییم چه چیزی نیست؟ اصلی‌ترین ویژگی پادکست این است که رسانه فراگیری نیست و مثل برنامه رادیویی از فرستنده‌ها و گیرنده‌های رادیویی پخش نمی‌شود. دومین ویژگی این است که فقط یک فایل صوتی ساده نیست، بلکه در آن فرآیند تولید محتوا اتفاق می‌افتد؛ به نوعی برنامه‌سازی می‌شود. پس پادکست، فایل شنیداری‌ای است که فرآیند محتواسازی بر آن حاکم است.

پس کسانی که به کتاب صوتی هم می‌گویند پادکست، اشتباه می‌کنند؟
اسم کتاب صوتی روی آن وجود دارد، کتاب صوتی است. یک کتاب را به جای اینکه بخوانید، برای شما می‌خوانند. گرچه می‌تواند بر بستر پادگیرها منتشر شود اما گمان می‌کنم کتاب صوتی هویت مستقل‌تری دارد. ولی فرض کنید شما تکه‌های مختلفی از کتاب‌ها یا نوشته‌های مختلف را با موسیقی‌های متنوعی تلفیق کنید و رابطه‌ای بین اینها شکل دهید، آن وقت محتوایی جدید ساختید که با کتاب و هر چیز دیگری متفاوت است. این همان جایی است که خلق رخ می‌دهد. درست است که از محتوای دیگران استفاده شده اما پادکستر ترکیب‌بندی جدیدی را ایجاد کرده است.

شما حضور موفقی در اجرا و تولید برنامه‌های رادیو و تلویزیون داشتید و نسبت به فضای تولید در یک رسانه برودکست‌ آشنایی کامل دارید. یک محتوای صوتی ویژه پادکست چه تفاوتی با یک برنامه رادیویی دارد؟
اصلی‌ترین تفاوت در رویکرد تولید محتوا است. ذات پادکست تولید صوتی فرد یا افرادی خارج از یک سازمان رسانه‌ای است. برنامه رادیویی باید سیاست‌ها و اهداف رسانه‌ خود را پیش ببرد اما در پادکست هدف، محتوا، نوع مخاطب را پادکستر مشخص و انتخاب می‌کند. به همین دلیل پادکست رسانه کوچکی است که حتی می‌توان گفت رسانه‌ای خانگی با تولید بسیار محدود نسبت به رسانه‌های فراگیر است. البته این رسانه هم قواعد حرفه‌ای مستحکمی دارد که مبتنی‌بر همان قواعد حرفه‌ای تولید و انتشار پیام است. پیامی وجود دارد، پیام باید به دست گیرنده برسد و باید آن پیام به درستی تنظیم شود و انتقال آن رخ دهد. این بخش شبیه باقی رسانه‌هاست، آنجایی متمایز می‌شود که به نوعی رسانه‌ فردی است، جایی که سیاستش مثل شبکه‌های اجتماعی برعهده خود فرد است. شما به‌عنوان یک فرد فعال در شبکه اجتماعی، خودتان مشخص می‌کنید که برای چه کسانی محتوا تولید کنید، چگونه تولید کنید و اصلا چه چیزی را بیان کنید. در صورتی که در رسانه‌های جمعی، سیاستگذاری رسانه است که مشخص می‌کند در چه لاین و مسیری حرکت کنیم.

اگر همان جنس خلاقیت و کارگردانی از پادکست به رادیو بیاید می‌تواند چنین چیزی را بسازد؟
خیلی از برنامه‌های مهم رادیو تلویزیونی دنیا الان همان برنامه و گفت‌وگو انجام شده را به نسخه صوتی تبدیل می‌کنند و در اختیار مخاطبان به‌عنوان پادکست قرار می‌دهند، یعنی روی وب قرار می‌گیرد در نتیجه می‌تواند ماهیت پادکست داشته باشد. اصولا فرق ظاهری چندانی بین پادکست یا محتوایی که در یک رسانه فراگیر پخش می‌شود وجود ندارد یعنی از همان قواعد پیروی می‌کند؛ ولی یک توضیح کوچک دارد. اینکه برنامه رادیویی یا تلویزیونی می‌تواند تبدیل به پادکست شود اما لزوما یک پادکست نمی‌تواند تبدیل به محتوایی شود که در رسانه جمعی پخش شود، مگر اینکه اهداف یا سیاست‌های آن رسانه را تعریف کند و از همه مهم‌تر محتوای آن برای انتشار در رسانه فراگیر و مخاطبان آن دیزاین شده باشد.
چنانکه گفتم خیلی از برنامه‌های رادیویی پس از انتشار اولیه محتوای خود را از طریق پادگیرها بازنشر می‌کنند. سوال این است که آیا آنها پادکست نیست؟ در شکل کلی آنها پادکست هستند به‌خاطر اینکه محتوای شنیداری شده‌اند و طبق قاعده پادکست روی وب قرار گرفتند اما به‌عنوان ارزش افزوده از این بستر استفاده می‌کنند و نه ابزار اصلی انتشار.

چه جنس مخاطبی، پادکست ایرانی را گوش می‌دهد؟
به نظر من کاملا تصادفی برای آدم‌ها اتفاق می‌افتد. بخش جدی از مخاطبان پادکست اتفاقی با آن آشنا می‌شوند. یا براساس پیشنهاد فرد به فرد این امکان را می‌شناسند. شکل دیگری از ماجرا از اصول ترندها پیروی می‌کند، یعنی من از طریق شنیدن درباره علاقه‌مندی که دیگران درباره آن صحبت می‌کنند علاقه‌مند می‌شوم و سراغ تجربه کردن آن می‌روم. یک گروه دیگر هم هستند که سال‌های سال است پادکست‌های مختلفی را می‌شناسند و تقریبا از آغاز شکل‌گیری این شکل انتشار محتوا آن را شناخته‌اند. پس من نمی‌توانم دقیق بگویم مخاطبان ایرانی چطوری با پادکست آشنا ‌شدند ولی فکر می‌کنم این فراگیری عمومی تابع دو موضوع است. یکی ظهور پادکست‌های پرشنونده که توانستند مبلغ این رسانه‌ جدید باشند و دیگری افزایش تعداد پاکست‌هایی که تولید شدند. این دو عامل باعث شد که به تدریج پادکست‌ها مخاطب بیشتری پیدا کنند.
به نظر شما، چه عواملی یک پادکست را موفق می‌کند و ضریب نفوذش را بین مخاطب ایرانی افزایش می‌دهد؟
مثل هر چیزی اول از همه شناخت اولیه نسبت به آن کار لازم است. مساله اساسی دانستن فرآیند تولید محتوا و این شیوه انتشار است. نکته دوم که شاید اصلی‌تر از نکته‌ قبلی است، خلاقیت در تولید محتواست. به هر حال امکانات فنی این روزها در دسترس اغلب ماست و حتی با گوشی تلفن همراه هم می‌توانیم صدای شفاف و مناسبی ضبط کنیم. اما خلاقیت است که سبب انتخاب مخاطبان می‌شود. نکته دیگر شناخت رسانه‌های شنیداری است. به این دلیل که در فرآیند برنامه‌سازی، هر رسانه‌ای ویژگی‌های دارد که در سرنوشت پیام تعیین‌کننده است. شما پیام تولید می‌کنید و باید بلد باشید کی و چگونه آن را ارائه بدهید. از سوی دیگر لازم است تا حدودی مخاطب این رسانه را بشناسید تا تولید پیام به درستی انجام شود. درنهایت همه اینها باعث بقای پادکست می‌شود. شما هر محتوایی درست می‌کنید باید قواعد ساخت آن محتوا را بدانید. خیلی مواقع سوژه‌های بسیار بی‌نظیر داریم، پژوهش‌های بسیار خواندنی هم در دسترس است که تبدیل به فایل شنیداری می‌شود اما ناآشنایی در انتخاب گوینده، موزیک، فاصله‌گذاری، ریتم، میزان و مدت زمانی که آن محتوا ساخته می‌شود منجر به ناموفق بودن محصول می‌شود. پس ممکن است بهترین مواد اولیه را هم داشته باشید ولی لزوما غذای خوشمزه‌ای از آن درنیاید.
یک نکته بسیار مهم و سرنوشت‌ساز مارکتینگ و شیوه عرضه محصول است که آن هم بخشی از کار پادکستر است. در ساختارهای دیگر رسانه‌ای شاهد این هستیم که افراد متنوعی با تخصص‌های گوناگون سعی می‌کنند یک محتوا را در دسترس مخاطبان قرار دهند. در‌حالی‌که این کار در اغلب پادکست‌ها، توسط یک یا چند نفر(3-2 نفر) انجام می‌شود. خیلی مواقع زمان زیادی برای تولید محتوای می‌گذارید اما فراموش می‌کنید که برای عرضه محصول هم لازم است وقت بگذارید و تلاش کنید. در نتیجه لازم است زنجیره‌ای از مواد لازم، ساخت و تولید مطلوب و عرضه مناسب شکل بگیرد. این زنجیره تولید محتوا باید کامل باشد. شاید علت ناموفق بودن برخی از محتواهایی که واقعا محصول عالی است به همین بر می‌گردد که جایی در این زنجیره اشکال وجود دارد و یک بخشی از این پازل کامل نشده است.

از نظر شما کدام پادکست‌های ایرانی موفق هستند و چرا؟
به نظرم آن چیزی که الگوی بی‌نظیر برای من و دیگر پادکسترهاست، پادکست بی‌پلاس و چنل بی است. کار گروهی که اول یک گروه نبود. ابتدا یک نفره شروع شد تداوم، دقت و سلیقه و تلاش فراوان‌ و اثربخشی آن حتی در سرنوشت فروش کتاب‌ها اثرگذار شد.‌ بی‌پلاس و چنل‌بی ساختارهای حرفه‌ای را به‌تدریج طی کرد و همواره تکامل یافت و مثل یک موجود زنده از آنها محافظت شد. شاید راز بزرگ و نقطه قوت فعالیت‌های علی بندری و گروه بی پلاس و چنل بی تداوم است. استمرار داشتن و ادامه دادن یک مسیر شاید در ابتدای کار سخت باشد اما بعد از مدتی روان‌تر می‌شود. زمانی کار شیرین می‌شود که تحسین شنوندگان را دریافت می‌کنید.
ما به عنوان محتواساز و پادکستر وقتی می‌توانیم بگوییم موفقم که مخاطب همراهمان باقی بماند و مخاطب جدید به جمع ما اضافه شود. به‌نظرم بی پلاس یک الگوی عالی است چون تصویر این را نشان می‌دهد که مداومت همواره پر اثر است. در هر کاری با میل کامل وقت بگذارید و به عنوان کار تمام وقت به آن نگاه کنید، می‌توانید از آن نتیجه کافی به‌دست بیاورید، حتی به‌عنوان یک شغل! بی‌پلاس یک الگوی مناسب برای آموختن است.

از پادکست‌های که جدید تولید شده‌اند، کدام‌ها را بیشتر دوست دارید؟
من پادکست‌های زیادی را گوش می‌کنم و ترجیح می‌دهم اینجا یکی را بر دیگری اولویت ندهم اما اجازه بدهید از نمونه دیگری مثالی بزنم، برای من که اهل موسیقی نیستم و شناختی از تاریخچه موسیقی ندارم پادکست آلبوم یک پادکست روایت‌گر جذاب است. یعنی هم ساده ماجرا را روایت می‌کند و هم به نقاط عطف و پیرامون خالقان موسیقی در جهان می‌پردازد. زوایایی که درباره گروه‌ها و آلبوم‌های موسیقی وجود دارد و پشت صحنه آنها را بیان می‌کند. من به روایتگری بردیا برجسته‌‌نژاد خیلی علاقه‌مندم و لحن و ریتم کار او را می‌پسندم.

در این مدت که مشغول به این کار هستید، کدام‌یک از کارهای خود را بیشتر دوست داشتید؟
هر کدام را با ویژگی‌های خاصی که دارند دوست دارم. در این بین پادکست عصر حجر برای من تجربه پرچالشی بود، چون درباره موضوعاتی صحبت ‌کردیم که خیلی راحت نمی‌توان درباره آن صحبت کرد. موضوع آن علمی (زیست‌شناسی تکاملی) است که کمتر به آن توجه می‌شود. متاورس یکی از هیجان‌انگیز‌ترین پادکست‌های من و همکارانم است زیرا گفت‌وگو درباره آینده بیش از هر چیز امیدبخش و هیجان‌انگیز است. همچنین رختکن بازنده‌ها در نظرم بسیار درخشان است چون سعی کردیم به بخشی از زندگی آدم‌ها بپردازیم که اغلب از آن فرار می‌کنیم. عموما باختن و بازنده‌ها را تاریک و سیاه می‌بینیم اما در این پادکست می‌شنویم که باخت یک مفهوم نسبی است و رنگ آن سیاه نیست. این وسط هاگیرواگیر را نمی‌توانم نادیده بگیرم چون از همان الگوی مداومت و پیوستگی پیروی کردیم و در‌عین‌حال بازنگری و ارزیابی پیوسته در آن وجود داشته و به همین دلیل تبدیل به پادکست خلاقانه‌ای شده که دقیقا نمی‌توان گفت موضوع آن چیست؛ پادکست طنز است یا اجتماعی! هر چه هست برشی از زندگی است.

چقدر شبکه‌های اجتماعی را در پیوند با پادکست می‌دانید؟ آیا در تولید محتوا این دو بر هم اثرگذاری قابل توجهی دارند؟
به نکته مهمی اشاره کردید. پادکست را نمی‌توان از شبکه‌های اجتماعی جدا کرد چون خودش، شکلی از همان خانواده است و ردی از همان‌ دارد. در‌نتیجه برای عرضه محصول نمی‌توانید پادکستری باشید که محل عرضه خود را فراموش می‌کند. یکی از محل‌های معرفی شما سوشال مدیا و فضای مجازی است. بنابراین حضور فردی مثل ماندی در گروه هاگیرواگیر که به‌نوعی خبره این کار است به ما در عرضه محصول خیلی کمک کرده است اما این را به یاد داشته باشیم که اگر بهترین عرضه هم داشته باشیم اما تداوم یا وفاداری به مخاطب نباشد، خیلی سریع فراموش می‌شوید.