تاریخ : Tue 26 Sep 2023 - 03:03
کد خبر : 85240
سرویس خبری : نقد روز

مهمان‌های مامان

تعداد مهاجران ثبت‌نشده افغانستانی زیاد است، هیچ برنامه‌ای برای آنها در ایران نداریم؛

مهمان‌های مامان

چند روزی می‌شود که فیلمی از ورود مهاجران غیرقانونی افغانستانی به کشورمان و ترافیک بالای ماشین‌های حامل آنها درحال وایرال شدن است.

زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقدروز: چند روزی می‌شود که فیلمی از ورود مهاجران غیرقانونی افغانستانی به کشورمان و ترافیک بالای ماشین‌های حامل آنها درحال وایرال شدن است. پیش از شروع جنگ روسیه و اوکراین بحرانی در میان لهستان و بلاروس شکل گرفته بود. لهستان در این چالش بلاروس را متهم کرده بود که مهاجران عراقی و سوری را لب مرز رها کرده و آنها را به ابزار تهدید سایر کشورهای اروپایی تبدیل کرده است. یک ماه تمام اروپا درگیر این مساله بود. تمام جمعیت مهاجرانی که سیستم امنیتی اروپا را درگیر کرده بودند تنها چهارهزار و 600 نفر بودند. این درحالی است که آمارهای غیررسمی می‌گویند روزانه نزدیک به چهارهزار مهاجر غیرقانونی افغانستانی وارد کشورمان می‌شوند. اما چه اتفاقی می‌افتد که روزانه ورود چهارهزار مهاجر افغانستانی را مانند لهستان تهدید نمی‌بینیم و چه اقداماتی لازم است که تهدید حضور غیرقانونی مهاجران را به فرصت تبدیل کنیم؟
ما در منطقه‌ای حضور داریم که مهاجرخیز است. در تمام دنیا برخی مناطق مانند آمریکای لاتین، آفریقا و خاورمیانه به‌شدت مهاجرفرست هستند. افغانستان، پاکستان، ایران، سوریه و عراق همه مهاجرفرستند. در این بین به دلایلی مانند عدم دسترسی به اروپا، مهاجران باید از لایه‌های مختلفی عبور کنند تا به کشورهای پیشرفته برسند. بسیاری‌ از آنان توان چندبار مهاجرت را ندارند، برای همین تنها در یک‌مرحله مهاجرت می‌‌کنند. محمدرسول رستمی، مدیر اندیشکده‌ای در حوزه مهاجرت با نام «دیاران» است. این اندیشکده سال گذشته برای 19 هزار فرزند مادر ایرانی توانسته شناسنامه ایرانی دریافت کند. او درباره حضور مهاجران افغانستانی در کشورمان معتقد است آنها اکثرا به دو کشور پاکستان و ایران و سوری‌ها بیشتر به کشور ترکیه مهاجرت می‌کنند. «به‌تعبیری، شانس خوب ترکیه این است که هم‌مرز اروپاست و هروقت دلش بخواهد می‌تواند از مهاجران به‌عنوان یک ابزار قدرت علیه اروپا استفاده کند و به‌نوعی باج بگیرد. نزدیک به پنج تا شش‌میلیون مهاجر سوری، افغانستانی و سایر کشورها در ترکیه حضور دارند و این موضوع برای اروپا خطر همیشگی به‌حساب می‌آید. می‌دانیم اروپا چند لایه مرز دارد. یک‌لایه‌اش کشورهایی است که خارج از مرزهای اروپاست، مانند ترکیه و یک لایه دیگر کشورهای خود حوزه اروپا هستند. اما ایران متاسفانه چنین وضعیتی ندارد. عمدتا فارسی‌زبان‌های افغانستانی به ایران و پشتون‌‌ها به پاکستان مهاجرت می‌کنند. از سال 58 که حکومت شوروی در افغانستان و به‌نفع حکومت کمونیستی افغانستان مداخله کرد، اولین‌بار سیل مهاجرتی را از سوی افغانستان به ایران شاهد بودیم. نگاه سیاستمداران ما در دهه 60 سیاست درهای باز بود و پذیرای نزدیک به یک‌میلیون افغانستانی بودیم. موج دوم با حضور طالبان در ابتدای دهه 70 اتفاق افتاد و دوباره ما شاهد یک هجوم جمعیت از افغانستان به‌سمت ایران بودیم. موج سوم مهاجرتی نیز در حمله آمریکا به افغانستان در ابتدای دهه 80 رخ داد و آخرین موج مهاجرتی که از قضا در این سال‌ها بسیار طولانی بود پس از برقراری و استقرار حکومت طالبان از نیمه اول سال 1400 است. در این موج تا سال گذشته نزدیک به یک تا 1.5 میلیون مهاجر افغانستانی وارد کشورمان شدند و تقریبا چنین تعدادی هم به پاکستان مهاجرت کردند.»

آمار حضور افغانستانی‌ها همیشه صعودی بوده است
سیاستی که در کشورمان در رابطه با مهاجران افغانستانی حاکم است، این‌طور است که ما نتوانسته‌ایم موج مهاجرتی قبلی را هضم کنیم. رستمی برای این مساله، مهاجرت روستا به شهر را مثال می‌زند و می‌گوید که وقتی یک فرهنگ روستایی بخواهد در فرهنگ شهری ادغام شود، 40 سال زمان نیاز دارد: «ما هربار که موج مهاجرتی داشتیم، از فرصت پس از آن موج برای ادغام و ساماندهی مهاجران در کشورمان استفاده نکردیم. به‌جز سیاست اخراج که از انتهای دهه 60 تا ابتدای دهه 70 حاکم بود، حتی هیچ سیاست مشخصی در قبال‌شان نداشتیم. از ابتدای ورود مهاجران افغانستانی تا سال 67 سیاست درهای باز را در برخورد با آنان داشتیم و حضرت امام نیز این سیاست درهای باز را تایید می‌کرد. پس از آن در زمان ریاست‌جمهوری آقای هاشمی ما در مواجهه با خود خانواده‌های ایرانی سیاست فرزند کمتر زندگی بهتر را داشتیم و سیستم به این نتیجه رسید که خانواده‌های ایرانی را هم کنترل کند. بنابراین سیاست درهای باز به سیاست بازگشت تغییر کرد. از ابتدای دهه 70 هرسال تعداد بسیاری از مهاجران را به‌ناچار اخراج می‌کردیم اما هیچ وقت آمار حضور افغانستانی‌ها در ایران کاهشی نبوده، یعنی اگر آمار حضور افغانستانی‌ها در ایران را بررسی کنیم، می‌بینیم از دهه 60 تا ابتدای دهه 90 همواره صعودی بوده است. به‌جز سال‌های ابتدایی دهه 90 که قیمت دلار در کشورمان نوسان داشته و از طرف دیگر در افغانستان دولت مستقر می‌شود و بهبود اقتصادی داشته‌اند، هیچ وقت مهاجرت معکوسی از ایران به افغانستان صورت نگرفته است. بعد از گذشت آن سال‌ها، دوباره موج مهاجرت افزایشی بوده است. در موج اخیر مهاجرتی به ایران که در تابستان 1400 بود بالغ بر 10 هزار نفر به‌صورت غیرقانونی وارد کشورمان شده‌اند، البته این افراد به‌عنوان جنگ‌زده وارد ایران شده‌اند و به‌صورت حقوق بشری ایران اجازه جلوگیری از ورودشان را نداشته است.»

همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه دانسته‌ایم
در این مدت سیاست غیرعملیاتی اخراج به‌جای سیاست عملیاتی ادغام اعمال شده است. در تمام‌ مدت تلاش فعالان حوزه مهاجرت این بوده که به مسئولان سیاستگذار بفهمانند درطول این سال‌ها، امکان ادغام این جامعه با جامعه ایرانی وجود داشته است. رستمی در این باره معتقد است هنگامی که آلمان پس از جنگ‌جهانی دوم با بحران نیروی کار مواجه شد، درمیان همسایگان به‌دنبال کشورهای مهاجرفرست رفت و در این میان ترکیه شاید تنها کشوری بود که به داد آلمان و نیروی کار نداشته‌اش رسید. «ترکیه مهاجران خود را -با وجود اینکه دین، مذهب، نژاد، فرهنگ و تاریخ یکسانی نداشتند- به آلمان فرستاد و آلمان پس از یک تا چند دهه توانست مهاجران را با جامعه‌اش ادغام کند اما کشوری مانند افغانستان که بخشی از شهر هراتش زمانی مال ما بود، زبان یکسانی با ما دارد، همچنین ما با هزاره‌ها دین و مذهبی یکسان داریم و درنهایت یگانگی فرهنگی؛ ما همچنان نتوانسته‌ایم آنها را هضم و ادغام کنیم. بسیاری از نسل‌های چهارم که دهه نودی هستند، نه‌تنها پدران‌شان، بلکه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان هم افغانستان را ندیده‌اند. چگونه ممکن است ما اینها را ایرانی ندانیم؟ چراکه براساس بندهای 4 و 5 ماده 976 قانون مدنی این افراد ایرانی‌ هستند و باید براساس قانون شناسنامه ایرانی به آنها تعلق بگیرد. وقتی روح اخراج بر دستورالعمل‌‌ها و قوانین‌مان حاکم بوده، اجازه اعمال قانون را به ما نمی‌داد. ما همیشه مهاجران افغانستانی را بیگانه می‌دانستیم و به کسی که در کشورمان به دنیا آمده، زندگی و ازدواج کرده، اتباع خارجی می‌گفتیم. قطعا من مخالف این شکل از حضور افغانستانی‌ها و با این اندازه هستم. تمام افرادی که قصد دارند به‌طور تخصصی و قانونی وارد یک کشور شوند، این اصل را قبول دارند که جامعه میزبان باید ظرفیت‌های لازم را داشته باشد. جامعه ما ظرفیت پذیرش هفت میلیون مهاجر را ندارد.»

اتفاق خوب و سرشماری سال گذشته مهاجران
البته در جریان حضور مهاجران افغانستانی، یک اتفاق خوب نیز رخ داده است. سال گذشته پس از موج اخیر حضور مهاجران، آنها از سوی دولت سرشماری شدند. این یعنی دولت پذیرفت که حضور این تعداد از مهاجران غیرقانونی، بار و تبعات منفی خاص خود را دارد. رستمی، فعال حوزه مهاجران می‌گوید پذیرش این مساله، دولت را مجاب به سرشماری مهاجران کرده است. براساس سرشماری صورت‌گرفته 4.5 میلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند. هرکس در سرشماری شرکت کرد، به‌عنوان مهاجر قانونی پذیرفته شد: «دولت معتقد است که برخی مهاجران در این سرشماری شرکت نکرده‌اند. البته در ماه‌های اخیر ما همچنان شاهد ورود غیرقانونی به کشورمان هستیم. طبق برخی آمار بین شش تا هفت‌میلیون مهاجر در کشورمان حضور دارند که 4.5 میلیون‌شان قانونی و مابقی غیرقانونی هستند. البته مهاجران قانونی نیز فرمالیته قانونی هستند و خدمات خاصی به آنان ارائه نمی‌شود. مشکل اساسی در این مساله است که ما سیاست ادغام را پیش‌نگرفته‌ایم. درحالی‌که طبق آمار هرسال به ورودی‌هایمان افزوده شده است. حتی سال گذشته رکورد اخراج را با اخراج بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی از کشورمان شکستیم و این در مقایسه با کشورهای اروپایی عدد بسیار عجیبی است. 750 هزار مهاجر غیرقانونی را اخراج می‌کنیم اما همچنان آمار مهاجر غیرقانونی در کشورمان بالاست و این به آن معناست که عدد ورود به کشورمان بیش از 750 هزار مهاجر غیرقانونی‌ است و نمودار همچنان رو به صعود است.»

18 میلیون از مرز تا تهران
رستمی معتقد است 30 سال درحال اخراج مهاجران بوده‌ایم اما درمیان آنها افرادی هستند که 12، 13 بار ورود غیرقانونی به ایران داشته‌اند و این یعنی سیاست اخراج دربرابر این مهاجران پاسخگو نبوده است. عدم امکان اعمال این سیاست به‌نظر او دو حالت دارد؛ عملیاتی نمی‌شود یا افرادی که باید اجرا کنند، از اجرای آن سر باز می‌زنند. به‌نظر من بیشتر حالت دوم است. ما شوتی‌هایی را در مرز داریم که سیستم پرنفوذی برای خودشان ایجاد کرده‌اند و هر افغانستانی که از مرز قصد سفر به تهران را دارد، نزدیک به 18 میلیون تومان باید هزینه کند و هر مقصد قیمت و هزینه خاص خودش را دارد. این وضعیت در مرز اقتصاد مخصوص به خودش را به‌راه انداخته و بعضی از افراد که در مساله ذی‌نفع هستند، از چرخش این پول‌ها بدشان نمی‌آید. این فعال حوزه مهاجران می‌گوید: «من معتقدم که می‌توانیم مانند کشورهای دیگر، مهاجران را دسته‌بندی کنیم؛ مثلا کسی که در کشورمان به‌دنیا آمده، با فرهنگ ما عجین‌تر است و باید نگاه دیگری به این افراد داشته باشیم. باید بتوانیم میان افرادی که در کشورمان دکتری می‌خوانند، شاعر یا ادیب هستند با کسی که تازه‌ وارد شده تفاوتی در دسته‌بندی قائل باشیم. یک دسته‌بندی دیگر نیز وجود دارد که مثلا براساس زبان این افراد را دسته‌بندی کنیم. کسی که زبان فارسی بلد است نسبت به کسی که پشتون است، راحت‌تر می‌تواند با جامعه ما ادغام شود. البته من دسته‌بندی اخیر را انسانی نمی‌دانم اما منطقی است کسی که چند دهه در ایران زندگی کرده و فرزندانش را در ایران به‌دنیا آورده اقتضائات و اولویتش را نسبت به فرد تازه‌وارد درنظر بگیریم. اما متاسفانه میان یک کارگر مهاجر با سطح اجتماعی متوسط و یک استاد دانشگاه، پزشک و مهندس با سطح اجتماعی بالا در نگاه‌مان هیچ تفاوتی قائل نیستیم. ما به هر دو دسته از مهاجران نیازمندیم، البته به دسته دوم و دسته‌بندی براساس خدمات و جایگاه افراد نیاز بیشتری داریم. من این مساله را می‌پذیرم که در دسته‌بندی مهاجران اخیر باید سیاست ویژه‌تری اعمال شود.»
درحال‌حاضر افغانستان دچار بحران امنیتی است و یک کشور جنگ‌زده به شمار می‌آید. یکی از بحران‌های دیگر در این کشور بحران محیط‌زیست است. 70 درصد افغانستان روستانشین هستند و بحران زیست‌محیطی، چالشی جدی برای کشاورزان افغانستانی محسوب می‌شود؛ چراکه کشاورزان افغانستانی به‌جز امرار معاش از طریق کشاورزی، سبک زندگی‌شان نیز وابسته به کشاورزی است. رستمی معتقد است تا زمانی که افغانستان با چنین بحران‌هایی همراه است، دولت‌های ایرانی نمی‌توانند سیاست اخراج را به این نحو درپیش بگیرند. باید شرایطی در افغانستان حاکم شود که زمینه ورودشان به ایران کاهش پیدا کند و پس از آن می‌توان سیاست اخراج را درپیش گرفت. متاسفانه این گزاره در ذهن سیاستگذاران وجود دارد که عدم ارائه خدمات به مهاجران، چراغ‌قرمز نشان دادن برای ورود افغانستانی‌هاست. عکس این گزاره نیز وجود دارد که اگر خدمات ارائه دهیم، به‌معنی چراغ سبز برای حضور افغانستانی‌هاست. اما واقعیت این است که وضعیت در افغانستان به‌حدی بحرانی است که اگر هیچ خدماتی ارائه نشود، باز هم افغانستانی‌ها ایران را به کشورشان ترجیح می‌دهند.