میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: درحالیکه با اعلام انحلال زودهنگام مجلس از سوی رئیسجمهور پاکستان و انتخاب «انورالحق کاکر» بهعنوان سرپرست نخستوزیری انتظار میرفت شرایط برای برگزاری انتخابات جدید پارلمانی در سه ماه مهلت تعیینشده در قانون اساسی فراهم شود؛ حکم دادگاهی در پاکستان درمورد تعلیق حکم زندان عمران خان و دستور آزادی وی بهطور قطع میتواند روند معادلات قدرت در این کشور را بیش از گذشته با پیچیدگی روبهرو کند. اگرچه با تمدید حکم بازداشت نخستوزیر سابق پاکستان بهمدت سه هفته توسط یک دادگاه دیگر این کشور، آزادی خان فعلا به تعویق افتاده، اما نکته ظریف ماجرا در این است که حتی پیش از این وقایع هم بیشتر سیاستمداران پاکستان و ناظران خارجی بر این باور بودند که با توجه به اوضاع عمومی کشور، امکان برگزاری انتخابات در مدت زمان قانونی بسیار ضعیف است. در این راستا انحلال زودهنگام مجلس آنهم به فاصله چند روز مانده به پایان کار رسمی نیز دقیقا به همین منظور انجام شد که فرصت قانونی دوماهه برگزاری انتخابات، به سه ماه افزایش پیدا کرده و تعلیق انتخابات خارج از چهارچوبهای قانون اساسی صورت نگیرد. اما اکنون با مطرح شدن احتمال آزادی دوباره عمران خان بهنظر میرسد همین معادلات نیمبند نیز درهمریخته و باید منتظر دور جدیدی از رویارویی سیاسی میان خان و مخالفانش و در رأس آنها ارتش باشیم.
در چنین شرایطی آیا ارتش بازهم به روند پیشین تقابل با نخستوزیر سابق ادامه داده و به هر شکل ممکن برای ممانعت از حضور او در انتخابات تلاش خواهد کرد یا مسیر جدیدی را برای گذر از این چالش بزرگ پیشرو انتخاب خواهد کرد؟ اما پیش از آن شاید سوال مهمتری قابل طرح باشد، اینکه چرا مخالفان خان و بهخصوص ارتش و نظامیان پاکستان تاکنون در بیرون راندن وی از صحنه سیاسی کشور ناکام بودهاند؟ این همان نکته مهمی است که مورد توجه «آنجو گوپتا» تحلیلگر نشریه «ایندین اکسپرس» قرار گرفته و وی را بر آن داشته تا به معادلات قدرت در پاکستان و بهطور خاص معضلات ارتش در مواجهه با عمرانخان بپردازد. وی در این رابطه تحلیل مفصلی ارائه داده است که در اینجا خلاصهای از این تحلیل، البته در قالبی سرفصلبندی شده عرضه میشود.
1) موقعیت ضعیف ارتش پاکستان: آنجو گوپتا، تحلیلگر ایندین اکسپرس بر این باور است که بخشی از ناکامی ارتش در تسلط کامل بر تحولات پاکستان به موقعیت ضعیف و شکننده فعلی آن در کشور باز میگردد. درواقع خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ضربه منفی به ارتش پاکستان وارد کرده است. در این راستا از زمان خروج آمریکا از افغانستان و تسلط طالبان بر این کشور، بر ناامنیها در پاکستان هم افزوده شده، چنانکه تحریک طالبان پاکستان فعالیت خود را در این کشور دوچندان ساخته است. از نظر ارتش پاکستان بیش از 650 کشته و 1000 زخمی، ماحصل دو سال بیتوجهی دولت طالبان به تحرکات تیتیپی در داخل افغانستان است. در این میان واکنش طالبان افغانستان به این ادعاها و درخواستها حکایت از آن دارد که ارتش پاکستان تمام کنترل خود را بر گروه تحت حمایتی که خود از سال 1994 در پرورش آن دخیل بوده، از دست داده است. همچنین این کشور وزن جغرافیایی استراتژیکی را که از منظر غرب برای کنترل و هدایت طالبان داشت، از دست رفته میبیند. ستایش آشکار طالبان از سوی بایدن برای ایفای نقششان در مقابله با گروههای تروریستی بینالمللی در افغانستان، خود میتواند نشانهای باشد بر آنکه موقعیت عالی ارتش پاکستان نسبت به منافع ضدتروریسم غرب در منطقه، تا چه اندازه تضعیف شده است.
2) ویژگیهای شخصیتی عمران خان: اما بخش مهم دیگری از ناتوانی ارتش در مهار عمران خان به ویژگیهای شخصیتی و زیرکی او باز میگردد. بر این اساس مشاهده میکنیم که عمران خان راه گریز از کشور را در پیش نگرفته و درعوض مداوم بر این نکته تاکید میکند که زندان را بر خروج از پاکستان ترجیح میدهد. این وجه تمایز مهم و آشکار خان نسبت به نخستوزیران سابقی است که با ارتش در تقابل قرار گرفتند. استفاده بهینه خان از رسانهها و شبکههای اجتماعی را میتوان یکی دیگر وجوه تمایز وی برشمرد. نمایشی که وی در این شبکهها از مبارزهاش با یک رژیم فاسد و خودکامه ترسیم کرده و در کنار آن مخاطب قرار دادن مردم با بیانی شیوا و صحبت در مورد موضوعات مورد علاقه عموم مردم و حتی جوامع غربی مانند برقراری مجدد حاکمیت قانون، برتری ارزشهای مدنی و حفظ حقوق بشر، همگی بخشی از زیرکیهایی است که وی را از نخستوزیران پیشین متمایز میکند.
3) شکافهای درونی ارتش پاکستان: حتی مقامات ارتش نیز متوجه شدهاند که در برابر رویدادهای سیاسی اخیر جناحبندیها و صفبندیهای متفاوتی در بین آنها شکل گرفته و نسبت به برخی سیاستها واکنشهای منفی در میان نظامیان بهوجود آمده است. نمونه بارز این شکافها برکناری ژنرال «سلمان غنی» فرمانده سابق ارتش لاهور است که پس از آنکه در برابر غارت خانهاش در آشوبهای ماه «می» واکنشی نشان نداد، از کار برکنار شد. چنین مسائلی توضیح میدهد که چرا عمران خان ارتش را بهعنوان یک نهاد مورد تمجید قرار داده و درعینحال به رهبران عالی آن حمله میکند.
4) رویکرد محتاطانه نظام قضایی پاکستان: بهنظر میرسد که دادگاههای پاکستان اوضاع ارتش و شرایط تحت فشار آن را درک میکنند و به این لحاظ هم رویکردی محتاطانه، اما قانونی را در پروندههای عمران خان در پیش گرفتهاند. از سوی دیگر جالب است که بدانیم وکلا بهرغم برخورداری از عقاید متفاوت، صدای رسا و قدرتمندی در پاکستان دارند. در کنار اینها باید بر این نکته هم اذعان داشت که در سالهای اخیر پیوند ارتش و قوه قضائیه تضعیف شده است. در چنین موقعیتی وقتی وزیر دفاع مستعفی اعلام کرد که ارتش از سال 2019 در تلاش بوده است تا مخالفان را برای برکناری عمران خان متقاعد کند، این مساله موجب شد تا اتهامات عمران خان مبنیبر قصد ژنرال باجوا، برای برکناری وی از مقام نخستوزیری و همچنین تلاش ژنرال منیر برای توطئهچینی در مسیر مشارکت وی در انتخابات آینده، بیش از پیش قابل باور بهنظر برسد.
5) نقش چین در صحنه تحولات سیاسی پاکستان: ادعاهایی درمورد نقش چین در شکل دادن به قدرت سیاسی در پاکستان وجود دارد. ادعا میشود که چین از اینکه ژنرال باجوا در سال 2017 نواز شریف را کنار زد و در انتخابات 2018 بهنفع عمران خان وارد عمل شد، ناراضی بود. برخی سوالات مطرح شده توسط کارشناسان شامل مواردی مانند این است که آیا باجوا با تشویق چینیها بهدنبال جبران اقدام سال 2018 طی یک عملیات روانی بود؟ ظاهرا منظور از عملیات روانی فرستادن یک پیام رمزی از سفارت پاکستان در واشنگتن بوده که در آن بر تمایل آمریکا به برکناری خان تاکید شده بود. در اینجا معلوم نیست که آیا عمران خان طعمه را گرفته و سادهلوحانه ایالات متحده را به از دست دادن دولتش متهم کرده یا اینکه فقط از این رمز عبور برای جلب توجه تودههایی استفاده کرد؟
در هر حال این موضوع روشن است که چینیها به مباحثی چون حکومت قانون، دموکراسی یا حقوق بشر در پاکستان اهمیتی نمیدهند، اما قطعا میخواهند اجماع سیاسی، ثبات و رشد اقتصادی ایجاد کنند تا پروژه کریدور پاکستان و چین موفق شود. چینیها درحالحاضر نفوذ قابلتوجهی دارند و انتظار میرود پس از انتخابات از آن برای تقویت تعهدات به کریدور سیپیایسی و سایر منافعی که پاکستان میتواند برای آنها داشته باشد، بهرهگیری کنند.
6) ملاحظات سیاسی غرب: بهرغم تمامی تحولات اخیر، ارتش و سیاستمداران پاکستان هنوز ملاحظات غرب را مورد توجه قرار میدهند. در چند دوره اخیر ناظران اروپایی همواره بر سر صندوقهای رایگیری حاضر بودهاند. آنها در همان دوران هم بهطور جدی نقص در فرآیندها و همچنین نقش خارج از قانون اساسی ارتش را ثبت کرده بودند. اعلام برخی تحریمها از سوی اروپا علیه طالبان افغانستان میتواند نشاندهنده آن باشد که پاکستان و نخبگان سیاسی، قضایی و نظامی آن نیز میتواند هدف چنین تحریمهایی قرار گیرد. درعینحال جدا از بحث کمکهای مهم اقتصادی غرب به این کشور، ارتش پاکستان قطعا به غرب و رهبری آن یعنی ایالاتمتحده نیاز دارد تا با کمک تاثیرگذاری آنها بر طالبان افغانستان، سطح خشونتها در پاکستان کاهش پیدا کند. علاوهبر تمامی اینها نباید فراموش کرد که پاکستان هنوز به همکاری با غرب چشمداشت دارد؛ احیا و تمدید توافقنامه همکاری امنیت و ارتباطات (منقضی شده در سال 2020) در روزهای اخیر در همین مسیر است. بنابراین اگر غرب به رهبری آمریکا برای برگزاری انتخابات بهموقع با نظارت و مشارکت همه بازیگران ازجمله عمران خان فشاری بیاورد، ارتش ممکن است نتواند در برابر آن مخالفت نشان دهد.