دیری نپایید که الگوی دنبالشدهٔ مشروطهخواهان که همانا دموکراسی و برابری بود، زیر پا له شد و شاهان مستبد اما مصلح دورانهای پیشین (شاه اسماعیل و طهماسب و عباس اول صفوی) در هیئت رضاخان درآمدند! جامعهٔ ایرانی به سرعت به نظم سلسلهمراتبی پیشین خود که بر اساس رابطهٔ پادشاه- رعیت تعریف شده بود و در کالبد سنت آن فرو رفته بود، بازگشت و این بار، با سرنیزه و تفنگ به راه آمد!
شگفتآور نیست که تئوریسینها و مجریان اصلاحات رضاخانی نیز هنگامی که با مسیر مستبد جدید ایران همراهی نکردند، یکییکی از صحنهٔ روزگار محو شدند.